گاهی اوقات میخواهم جمله «تقصیر من است» را روی پیشانیام بنویسم تا دیگران بدانند که من از خودم ناراحتم. (کریستینا وستوور)
درواقع اگر شما یک مادر هستید دائماً از اینکه چرا آنطور که آرزو میکردید مادر مهربانی نیستید احساس گناه میکنید و از اینکه ممکن است به کودک یا نوجوان خود آسیبی بزنید که مجبور شوند در آینده همیشه به روانشناس مراجعه کنند، نگرانید.
سؤالاتی که همیشه مادران از خود میپرسند عبارتاند از:
– آیا برای اینکه فرزندم تغذیه سالم و طبیعی داشته باشد تمام تلاش خودم را کردهام و غذاهای ارگانیک به او دادهام حتی اگر میل به خوردن آنها نداشت؟
– آیا ساعتها او را جلوی تلویزیون برای تماشای فیلم و کارتون قرار ندادهام تا خودم بتوانم استراحت کنم؟
– هر شب برای او کتابهای بیشتری خواندهام؟
– او را از اختلافات زناشویی در زندگیام دور نگه داشتهام؟
– زمانی که گریه میکرد او را در آغوش گرفتهام؟
– بهجای انتقاد و سرزنش، نصیحتهای سازنده کردهام؟
این لیست میتواند ادامه پیدا کند و احساس گناه شما به سالهای کودکی و مدرسه و نوجوانی کشیده شود و درنهایت برای تغیر خلق خود مجبور به مصرف قرص و دارو یا نوشیدن الکل شوید.
سؤال این است: چرا ما با خودمان این کار را میکنیم؟
اگر بتوانیم بهطور همهجانبه بر کارها و رفتارهای فرزندمان نظارت داشته باشیم، احتمالاً متوجه خواهیم شد که مهارت فرزند پروری نداریم. آیا میتوان با شرکت در کلاسهای هفتگی فرزند پروری از این احساس گناهها جلوگیری کرد؟ آیا فکر میکنید مادرانتان هم احساسی مشابه شما داشتند و اگر داشتند آیا آنها از راه دیگری متفاوت از ما (احساس گناه) به خودشان آسیب میزدند؟
حقیقت این است که اکثر پدر مادرها در مورد رفتار با فرزندانشان پشیمان هستند؛ اما موضوع این است که نباید اجازه دهیم این حسرتها و پشیمانیها کنترلمان کنند و بدانیم اگر مشکلاتی بوده، به دلیل عدم آگاهی یا بلوغ فکری بوده است و سعی کنیم رفتارهایمان را تغییر بدهیم. اکثر والدینی که احساس گناه دارند، در آینده پدربزرگها و مادربزرگهای خوبی میشوند و حتی نوههایشان را لوس میکنند؛ چون آنها در طول زمان این احساس گناه و پشیمانی را درک کردهاند و به اشتباهات خود پی بردند و از طرفی هم دیگر مجبور نیستند کجخلقیهای روزمره و پیش از بلوغ نورچشمیهایشان را تحمل کنند.
رابین گریل در مورد احساس گناه والدین بهعنوان یک بیماری همهگیر و خاموش بیان میکند:
والدین همیشه در یک عذاب پنهان هستند: «کجا اشتباه کردم؟ آیا فرزند من به خاطر آنچه انجام دادم و یا به دلیل آنچه باید انجام میدادم و ندادم دچار آسیب خواهد شد؟»
اینکه امروزه اطلاعات بسیار زیادی، حتی بیشتر ازآنچه برای نوزادان و کودکان لازم است وجود دارد وضع را بدتر میکند. درواقع ما اطلاعات بیشتری داریم و میتوانیم بیشتر به خود اتهام بزنیم. روزهایی که به احساسات فرزندان نگاهی سطحی میشد گذشته است. درگذشته اجداد ما به دنبال اینکه چه اتفاقی برای کودک میافتد نبودند.
اگرچه دختر من اکنون ۳۰ ساله است اما به یاد میآورم زمانی که او را به دلیل «بیش فعالی» در مدرسه پیش درمانگر بردم، او از هر سه نفر ما (پدر، مادر و فرزند) خواست که تستی را انجام دهیم؛ آن آزمون اندازهگیری سطح اضطراب بود. البته چون معلمان دخترم بارها و بارها از کلمه «اضطراب» در مورد دخترم استفاده کرده بودند انتظار داشتم نمره اضطراب او بالا باشد، اما اشتباه میکردم. بهجای او من نمره بالایی در این آزمون گرفتم و درمانگر به من پیشنهاد داد برای به دست آوردن توان و انرژیام فکری کنم، چیزی که از آن به بعد هرگز فراموش نکردم و تاکنون باقدرت ادامه دادهام.
آن اسمیت، ۲۰ مورد را که به والدین احساس گناه و پشیمانی میدهد، لیست کرده است.
اگر شما نیز احساس گناه فرزندپروری دارید در این موارد مشترک هستید:
- به اندازه کافی با کودکتان نیستید.
- خوب به او گوش نمیدهید.
- بیشتر بر خانه یا شغلتان تمرکز کردهاید.
- به اندازه کافی با او مهربان نبودید.
- بسیار انتقاد میکنید.
- فریاد میزنید یا تنبیه میکنید.
- الگوی بدی برای فرزندتان هستید.
- زمان کافی برای اینکه فرزندتان را درک کنید صرف نمیکنید.
- در تربیت او باثبات نیستید.
- زیاده از حد تشویق میکنید.
- بهاندازه کافی تشویق نمیکنید.
بهراحتی میتوان دید که ما چطور به خودمان آسیب میزنیم اما با سخنان اسمیت در مورد احساس گناه میتوانید قوت قلب بگیرید:
گناه یک احساس است نه یک واقعیت و یا قسمتی از زندگی. آگاهی از شکست در انجام بهترینها برای فرزندانمان موجب احساس گناه میشود و این حس در زندگی میآید و میرود و میتواند ضعیف یا شدید و ناتوانکننده باشد. این «احساس گناه» میخواهد به ما بگوید چه چیزی اشتباه است و باید اصلاح شود. اگر با آن مقابله نکنید به احساس شرم تبدیل میشود؛ یک احساس منفی از خودمان.
پس آیا داشتن چنین احساسی حتی وقتی فرزندمان بزرگ شده است غیرطبیعی است؟ نه هرگز. ما باید با خودمان مهربانتر باشیم.
دکتر کارل در وبلاگ خودش به نوجوانی، ناامیدی و احساس گناه والدین اشاره میکند:
والدین بهراحتی خودشان را در مشکلات فرزندانشان مقصر میدانند. وقتی معتقدند که بین رفتاری که در گذشته با کودکان داشتند و رفتارهایی که فرزندان جوان در آینده نشان میدهند ارتباط وجود دارد بهراحتی خود را در مشکلات فرزندان دخیل میدانند. این احساس مقصر بودن در مشکلات پایدار فرزندان بیشتر است به این دلیل که والدین خود را مسبب این آسیبها میدانند و درنهایت منجر به احساس گناه در والدین میشود.
ابراز ندامت و پشیمانی از رفتارهای گذشته میتواند یک فرایند باشد و میتوانیم بهسادگی با تغییر رفتارهای گذشتهمان آنچه در قلبمان است را نشان دهیم. پیک هارد برای مقابله با آسیبهایی که به دلیل مقصر دانستن خود در مشکلات فرزندانمان، با آن مواجه هستیم مراحل زیر را ارائه میدهد. به یاد داشته باشید ممکن است بعضی از ما بارها و بارها این مراحل را برای تسکین احساس گناه خود انجام داده باشیم و بعضی دیگر ممکن است احساس کنند که دیگر دیر است. البته شخصاً احساس میکنم برای بیان احساسات هرگز دیر نیست:
- این احساس که مستحق مجازات هستید را ابراز کنید.
- صادقانه ناراحتی خود را بیان کنید و بگویید دیگر تکرار نخواهید کرد.
- درصدد جبران باشید؛ مثلاً درخواست بخشش کنید.
- مهمتر از همه خودتان را ببخشید.