نویسنده: دکتر نادیا صبوری
«مصاحبه مقدماتی» به منظور تعیین پذیرش یا عدم پذیرش یک مراجع، قبل از شروع رسمی روانکاوی اهمیت زیادی دارد. هدف مصاحبه، ارزیابی ماهیت نشانهها، درخواست و رویکرد کلی مراجع به فضای تحلیل است.
نکته مهم این است که ابتدا باید بررسی شود که چگونه علائم مراجع به یک تقاضای رسمی تبدیل شده است. این فرآیند صرفا در مورد درک علائم او نیست بلکه درگیر شدن با ساختار ذهنی سوژه و تفسیر اولیه از سمپتوم او را نیز شامل میشود.
روانکاو باور مراجعه کننده را به روانکاوی و سمپتوم خودش ارزیابی میکند. در این مسیر لازم است که درک سوژه از ساختار ناخودآگاه حاکم بر خودش نیز ارزیابی شود. به عبارتی سوال این است: آیا بیمار به علائم خود باور دارد و برای ورود به تحلیل و فضای ذهنی متفاوت آماده است؟
روند پذیرش مراجع
یادمان باشد که در آغاز، او یک آنالیزان نیست بلکه تنها فردی است که مراجعه کرده و اولین شرط برای پذیرش یک فرد به عنوان مراجع، تشخیص این موضوع است که آیا به دنبال مشارکت در کار تحلیلی هست یا خیر.
این امر مستلزم آن است که فرد مراجعه کننده آماده رویارویی با ناخودآگاه خود باشد و درجاتی از تمایل به کار بر روی ساختار میل، علائم و فانتاسم خود داشته باشد. این تمایل معمولا زمانی ابراز میشود که فرد برای رنج خود به دنبال کمک است که لکان آن را به عنوان «تجلی بن بست» یا «بن بست سوبژکتیو» توصیف میکند. فرد خود را به عنوان کسی معرفی میکند که قادر به حل تعارضات درونیاش نیست و به دنبال نوع دیگری از دانش یا راه حلی است که نمیتوان از راههای دیگر به آن دست یافت.
اگر او کسی است که انتظار راهکار و مشاوره دارد یا جایگاه روانکاو را به رسمیت نمیشناسد، فرد مناسبی برای سفر تحلیلی نیست.
میل و تقاضا
درخواست مراجع (Demand) اولین گام در تعامل او با روانکاوی است. بسیار مهم است که او خود درخواستش را بیان کند – نه صرفا به عنوان راهحلی برای علائم، بلکه به عنوان اشتیاق به چیزی عمیقتر که تاکیدی بر درک ناخودآگاه خود، تضادهای درونی و میل خود دارد.
پذیرش روانکاو مبتنی بر این درک است که این تقاضا به عنوان تجلی میل ظهور کرده است، نه صرفا درخواست مشاوره یا حمایتهای روانشناختی یا عملی.
اهمیت رضایت در ارزیابی اولیه
از سویی دیگر، «رضایت» نقش مهمی در ارزیابی اولیه برای ورود به تحلیل ایفا میکند. در مواردی که مراجع توسط دیگران (مثلا والدین، همسر، کارفرما و …) نزد روانکاو آورده میشود باید رضایت او ارزیابی شود. این رضایت فقط در مورد موافقت با ورود به دفتر یا صحبت کردن در مورد رنج او نیست، بلکه باید پذیرش عمیقتر و ناخودآگاه بیمار از فرآیند درمان ارزیابی شود تا روانکاو نیز تصمیم بگیرد که او را بپذیرد و تحلیل را آغاز کند. همانطور که ژک آلن میلر در سمینار «علت و رضایت» (Cause and Consent) توضیح میدهد، رضایت صرفا یک انتخاب آزاد نیست، بلکه تحت تأثیر «bejahung» (تأیید اولیه) است که تأیید عمیقتری است و به سوژه ساختار میدهد.
لکان بین نیاز، درخواست و میل تفاوت قائل میشود
نیاز به نیازهای بیولوژیکی یا اساسی انسان، مانند نیازهای فیزیکی، نیازهای اولیه، نیاز به امنیت و … اشاره دارد.
درخواست عبارت است از تقاضا برای چیزی از سوی دیگری مانند درخواست برای مراقبت، حمایت یا مشاوره.
میل اما انگیزه زیربنایی و ناخودآگاهی است که درخواست سوژه را برمیانگیزد و خود را در علائم یا ساختارهای مرتبط با زندگی روزمره نشان میدهد.
روانکاو قرار است تشخیص دهد که شخص با خواستهای آمده باشد که با میل عمیقتر و ناخودآگاه او همسو باشد. اگر این درخواست تنها بر اساس نیاز سطحی یا تمایل به تسکین علائم باشد، ممکن است مراجع هنوز برای کار روانکاوی عمیق آماده نباشد.
سمپتوم و امر واقع
بررسی علامت و یا سمپتومی که فرد به واسطه آن به سمت تحلیل آمده است، یک امر اساسی است و ظهور و بروز و کارکرد آن ارزیابی میشود. روانکاو به آنچه در گفتار مراجع «فرار» میکند، یعنی همان امر واقع توجه میکند که میتواند نقطه شروع برای درک علائم او باشد.
بسیاری از بیماران با شکایتهای مبهم مراجعه میکنند و اغلب از ابعاد ناخودآگاه مسائل خود آگاهی ندارند. این مهم است که بدانیم علامت به سادگی و یکباره ساخته نمیشود بلکه به تدریج و از طریق نوع ارتباط با بزرگ دیگری به وجود آمده که با گفتمان آگاهانه همسو نیست و ممکن است به سمپتوم اصلی اشاره کند.
سوژه ناخودآگاه
در کار تحلیلی، اولین عنصر ضروری درک این مساله است که شخصی که به دنبال درمان آمده، صرفا سوژهای با مجموعهای از رفتارها، نشانهها یا یک گذشته خاص نیست، بلکه سوژهای ناخودآگاه است. همان «ناخودآگاهی که مانند یک زبان ساختار یافته است» و علائم یا مشکلات مراجعه کننده، به عنوان نتیجه تعارضات درون این ساختار در نظر گرفته میشود. ناخودآگاه شکافها، جابجاییها، واپسزنیها و علائمی ایجاد میکند که مبنای تحلیل را تشکیل میدهند.
روانکاو صرفا مراجع را به عنوان فردی با مشکلاتی در زندگی در نظر نمیگیرد، بلکه او را سوژهای میبیند که وجودش توسط ناخودآگاه شکل گرفته است. بنابراین وظیفهاش این نیست که او را اصلاح کند بلکه قرار است به او برای دسترسی و بیان خواستههای ناخودآگاهش کمک کند.
میل روانکاو
لکان مفهومی به نام «میل روانکاو» را بسط داده است. میل او تحمیل تفسیر یا راه حل نیست، بلکه تسهیل مواجهه سوژه با میل خود است. این موضوع بخش مهمی از فرآیند پذیرش مراجع است: روانکاو باید از فرافکنی خواستههای خود به مراجع خودداری کند، درحالیکه ضمنا باید به میل خود اجازه دهد تا با تجزیه و تحلیل، کار درمانی را هدایت کند. به این ترتیب، موضع روانکاو بیطرفی و گشادهرویی است و سوژه را هدایت میکند تا ساختار ناخودآگاه پشت علائم خود را کشف کند.
نقش و جایگاه روانکاو در جلسات، نیازمند بازتعریف مداوم است. او نه مشاور است که توصیه کند یا به سوالات آنالیزان پاسخ دهد و نه شخصیتی با قدرت و جبروت است که بخواهد درمان را تحمیل کند. به یک معنا، روانکاو مراجع را با فضا دادن به او برای بیان حقیقت خود در فضای تحلیلی «میپذیرد». در این مسیر قرار است روانکاو فضایی ایجاد کند تا آنالیزان از طریق آن بتواند با ساختارهای ناخودآگاه خود که ذهنیت او را شکل داده است روبرو شود.
انتقال و موقعیت روانکاو
هنگامی که فرد تمایلش را به درمان ابراز میکند، ارزیابی روانکاو عمیقا با موقعیت او در «انتقال» مرتبط است. این مساله فقط در مورد کاوش میل مراجع نیست، بلکه در رابطه با فهم ساختار آن میل و چگونگی تجلی آن در رابطه با روانکاو نیز مهم است.
روانکاو در ارزیابی خود در نظر میگیرد که:
رابطه انتقالی مراجع چگونه است. چه پویاییهایی را با روانکاو بازتولید میکند. آیا به دنبال یک مرجع است یا تصویری از روانکاو «ایدهآل» را به او فرافکنی میکند. درک ماهیت این انتقال برای تعیین اینکه آیا فرد برای تحلیل آماده است یا خیر، بسیار مهم است.
از طرفی فانتزی مراجع نیز اهمیت زیادی دارد. انسان غالبا در تخیلاتی گرفتار است که میل او را ساختار میدهد. روانکاو از طریق فهم فانتزی مراجع و ذهنیت او در رابطه با فانتزیاش، بررسی میکند که آیا مایل است به مقابله با آن خیال برود یا خیر. گاهی این آمادگی ممکن است در زمانی دیگر ایجاد شود و «نه»ای که روانکاو میگوید خودبهخود ممکن است فرد را برای تحلیل در زمانی دیگر آماده کند.
انتقال به عنوان بخشی از این فرآیند است و روانکاو با انتقال کار میکند و از آن برای درک ناخودآگاه سوژه و هدایت روانکاوی به سمت رویارویی با زندگی خیالی او استفاده میکند.
از طریق فرآیند انتقال روانکاو به آینهای برای ناخودآگاه و خواستههای سوژه تبدیل میشود و از این بابت، پذیرش همیشه بخشی از فرآیند انتقال است که طی آن انتظارات مراجع از روانکاو به رسمیت شناخته میشود و به گونهای عمل میکند که باعث پیشرفت درمان شود.
در فرایند انتقال مفهوم «نفی و چشمپوشی»[1] به طور پیچیدهای با نقش روانکاو و موضع او در فرآیند درمانی مرتبط است. نفی به موضع روانکاو برای جدایی از خواست سوژه اشاره دارد. این جداسازی به روانکاو اجازه میدهد تا از فرافکنیهای بیمار خارج شود و بدون اینکه بیش از حد تحت تأثیر فانتزیها یا خواستههای آنالیزان قرار گیرد، روند روانکاوی را تسهیل کند.
لکان اولین بار این ایده را در مقاله «جهت درمان» در سال 1958 توضیح میدهد و با استعاره «شریک مرده» در بازی بریج، این نقش را با نقش روانکاو مقایسه میکند. در این استعاره، روانکاو باید احساسات و خواستههای خود را «مرده» کند، درست مانند شریک مردهای که دیگر فعالانه در بازی شرکت نمیکند. روانکاو از این طریق فرآیند انتقالی آنالیزان را تسهیل میکند و در جایگاهی که سوژه میخواهد قرار نمیگیرد.
موضع نفی همچنین از این بابت مهم است که به سوژه این امکان را میدهد تا با تفسیرهای روانکاو درگیر شود بدون اینکه روانکاو به ابژه میل یا انتقال متقابل سوژه تبدیل شود. بنابراین نفی روانکاو، سفر بیمار را به جای برآوردن میل روانکاو، به سمت خودیابی سوق میدهد تا از طریق انتقال کار کنند و علائم و خواستههای اساسی را شناسایی کنند.
لکان در سمینار یازدهم با عنوان «چهار مفهوم بنیادی روانکاوی»، این موضوع را بیشتر بسط میدهد و در مورد رابطه بین «گوش دادن روانکاو» و «عدم مداخله» بحث میکند که چگونه به حفظ فاصله روانکاو از خیالات سوژه کمک میکند.
این نفی روانکاو هرگز شکلی از انفعال نیست بلکه یک انتخاب خاص و فعالانه برای کاهش تاثیر ذهنیت خود بر سوژه است و کار او را برای رویارویی با میل و ساختار نشانهشناسیاش تسهیل میکند تا بتواند سوژگی خود را کشف کند.
نقش «گذر» (Pase) در ارزیابی
ارزیابی تنها به مرحله پذیرش محدود نمیشود بلکه در طول جلسات هم ادامه دارد و مسئولیت روانکاو این است که هر جا جلسات کار نمیکنند آن را خاتمه دهد. «گذر» مفهومی است که پیشرفت سوژه را در تحلیل ارزیابی کرده و رسمیت میبخشد. این مفهوم نشان دهنده آمادگی روانکاو و آنالیزان برای ادامه مسیر و طی مراحل معینی در سفر تحلیلی است.
در فضای بالینی، گذر مرحلهای از تشخیص است که تعیین میکند آیا آنالیزان به اندازه کافی با کار تحلیلی درگیر شده است، آیا از طریق عناصر مهم انتقال حرکت کرده است و برای پیشرفتهای عمیقتر آماده است یا خیر.
روانکاوی در نهادها و مراکز مشاوره
آیا میتوان روانکاوی را در نهادهایی که عمدتا توسط گفتمان پزشکی و اجتماعی اداره میشوند ارائه داد؟
نمیتوان بستر و فضای تحلیلی را با شیوههای نهادی موجود ادغام کرد زیرا آنها اغلب توسط گفتمانی هدایت میشوند که قرار است علائم را کاهش دهند و روی رفاه، انسجام، وحدت و حال خوب تمرکز میکنند درحالیکه هدف روانکاوی کشف معانی ناخودآگاه علائم، تمرکز بر میل و پذیرش شکاف خوردگی سوژه است که ممکن است همیشه رفاه به همراه نداشته باشد.
این تناقضات ادغام روانکاوی در محیطهای نهادی و موسسات را مشکلساز میکند زیرا با اهداف و روششناسی ساختارهای پزشکی-اجتماعی در تضاد است.
کار تحلیلی غالبا به دنبال ایجاد فضاهایی است که در آن نیازهای خاص سوژه بدون محدود شدن توسط گفتمان نهادی برآورده شود.
اریک لوران، روانکاو عضو انجمن جهانی در مقالهای با عنوان «اکت و موسسه» بر اهمیت «تراش دادن ایگو» در تحلیل تأکید میکند که به سوژه این امکان را میدهد تا موقعیت واقعی خود را در رابطه با دانش و ناخودآگاه اشغال کند. اگر روانکاوی در موسسات بتواند فراتر از برچسبهای پزشکی، جبر حاکم بر آنها را حذف کند شاید امکان ظهور «دانش بدون یک سوژه» را فراهم کند.
لوران همچنین بر این باور است که روانکاو میتواند با تمرکز بر موارد فردی، فضاهای نهادی را هدایت کند و مداخلاتی متناسب با موقعیت خاص هر سوژه انجام دهد. موفقیت این رویکرد از پیش قابل پیشبینی نیست بلکه باید در هر موردی ارزیابی و پایش شود و حتی به طور ماهرانهای بر این موسسات تاثیر بگذارد و تحول ایجاد کند.
[1] abnegation
شبکه های اجتماعی مرکز روانشناختی رهیاب: کانال تلگرام مرکز مشاوره رهیاب – صفحه اینستاگرام مرکز مشاوره رهیاب