در حال حاضر شش نوع اختلال خوردن در DSM-5 شناسایی شده است: بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، اختلال پرخوری، پایکا، اختلال نشخوار، و اختلال اجتناب یا محدودسازی غذا. هر یک از آنها مجموعه علائم منحصربفردی دارد؛ اما درمان برای افراد مبتلا به هریک از این اختلالات، اغلب مؤثر و مفید بوده است.
بی اشتهایی عصبی زمانی اتفاق می افتد که فرد برای حفظ وزن بدن خود در محدوده سلامت، از غذا خودرن به میزان کافی اجتناب می کند، زیرا از اضافه وزن و احساس چاقی می ترسد. آنها معمولاً تصویر نادرستی از بدن خود دارند و متوجه جدی بودن کسری وزن خود نیستند.
بی اشتهایی عصبی در میان زنان نسبت به مردان 10 برابر بیشتر شایع است. این اختلال اغلب در نوجوانی یا جوانی آغاز می شود؛ البته به نظر می رسد که پیک دوم بیماری بعد از 40 سالگی است.
بی اشتهایی عصبی می تواند ناشی از ترکیب چندین عامل مانند فاکتور ژنتیک، شرایط زندگی مثل آسیب های کودکی و ایده آل های زیبایی در فرهنگ ها ایجاد شوند – که البته مؤثر هستند اما هرگز به طور کامل نمی توان آنها را مسئول ایجاد بیماری دانست-. مقایسه های اجتماعی، به ویژه در دانشگاه می تواند زمینه را برای ایجاد اختلال هموار کند. افرادی که به آنورکسیا مبتلا هستند با تمایلات وسواس اجباری ، اضطراب و کمالگرایی درگیر هستند؛ آنها ممکن است نیاز شدیدی به کنترل داشته باشند یا افکار غیر قابل انعطاف و سختگیرانه ای از خود نشان دهند.
این ویژگی ها در نحوه مصرف مواد غذایی در افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی بروز می کند. آنها ممکن است که فقط در زمان های مشخصی از روز غذا بخورد، یا از کارد و چنگال خاصی استفاده کنند. آنها ممکن است درمورد برچسب تغذیه و اندازه گیری غذای خود وسواس نشان بدهند. آنها ممکن است تنها غذا بخورند یا برای غذا نخوردن بهانه بیاورند. به قدری مصرف غذای خود را کاهش می دهند که با مشکلات معده، عدم تعادل الکترولیت ها، ریزش مو، شکنندگی استخوان ها، سرگیجه یا غش مواجه می شوند. افرادی که اختلال بی اشتهایی عصبی دارند ممکن است بر اثر این اختلال یا خودکشی، بمیرند. این اختلال کشنده ترین بیماری روحی و روانی به حساب می آید.
اما با کمک یک رویکرد تیمی، درمان امکان پذیر است. برای درمان تیمی از یک روانشناس، یک پزشک و یک متخصص تغذیه مورد نیاز است. در درمان غیر بستری، روان درمانی های مؤثر از جمله روان درمانی شناختی رفتاری، و یک نسخه روان درمانی که مشخصاً برای این اختلال طراحی شده است و روان درمانی شناختی رفتاری پیشرفته نامیده می شود (CBT-E)، و درمان مبتنی بر خانواده باید صورت بگیرد. بهبودی نیازمند تلاش مداوم است، اما روند رو به جلو باعث می شود که فرد احساس شادی کند و زندگی رضایت بخشی داشته باشد.
پرخوری عصبی
بولیمیا زمانی اتفاق می افتد که فرد پرخوری می کند و سپس اقداماتی برای جلوگیری از اضافه وزن انجام می دهد، مثلاً ممکن است خود را وادار به استفراغ کردن نماید، از ملین ها یا مدرر ها استفاده کند، روزه بگیرد یا ورزش کند. پرخوری به معنای عدم کنترل و مصرف حجم زیاد و غیر معمولی از غذا در یک دوره زمانی گسسته می باشد.
اختلال زمانی تشخیص داده می شود که الگوهای رفتاری حداقل یک بار در هفته و به مدت حداقل 3 ماه ادامه پیدا کند. پرخوری عصبی معمولاً در نوجوانی آغاز می شود. فاکتورهای افزایش خطر ابتلا می تواند سوء استفاده فیزیکی یا جنسی در کودکی، رویدادهای استرس زا، چاقی دوران کودکی، بلوغ زودرس، چالش های سلامت روانی مانند اعتماد به نفس پایین، اضطراب و افسردگی باشد. عامل بیولوژیک نیز می تواند مؤثر باشد.
شرم و پنهان کاری اغلب در بولیمیا مشاهده می شود- گاهی اوقات از آن به عنوان سندرم پنهان کاری یاد می شود. افرادی که به بولیمیا مبتلا هستند معمولاً وزن معمولی یا اضافه وزن دارند. این اختلال می تواند اضطراب و شرمساری ایجاد کند، پاکسازی نیز ممکن است به صورت عملی اعتیاد آور انجام بشود که فرد آن را ناخواسته، خارج از کنترل یا نفرت انگیز می خواند. این شرمسازی ممکن است مانع از مراجعه ی افراد برای درمان باشد.
با این وجود، درمان این اختلال بسیار مهم است زیرا پرخوری عصبی می تواند علاوه بر ناراحتی عمیق، مشکلات پزشکی نیز به وجود آورد. افرادی که به این اختلال مبتلا هستند، ممکن است دچار کم آبی بدن شوند، الکترولیت ها را از دست بدهند، با فرسودگی مینای دندان و نیز مشکلات گوارشی مواجه شوند.
تیم درمان پرخوری عصبی باید شامل یک متخصص تغذیه، پزشک مراقبت های اولیه، و متخصص سلامت روان است، به صورتی که هم مراقبت های پزشکی و هم مراقبت های روانی برای بیمار ارائه بشود. روان درمانی شناختی و رفتاری و درمان مبتنی بر خانواده متداول ترین رویکردهای درمانی رایج هستند، و گاهی اوقات برای بیماران داروهای ضد افسردگی تجویز شود تا با مشکلات روحی موجود همزمان مقابله شود.
اختلال پرخوری
اختلال پرخوری زمانی اتفاق می افتد که فرد به طور مداوم در خوردن زیاده روی می کند، حجم زیاد و غیر طبیعی غذا مصرف می کنند بدون این که کنترلی روی خود داشته باشند. پرخوری یعنی غذا خوردن با سرعت بسیار زیاد و فرد تا زمانی که احساس سیری ناخوشایندی نداشته باشد به خوردن ادامه می دهد، بدون این که گرسنه باشد حجم زیادی غذا مصرف می کند و معمولاً به دلیل خجالت زدگی تنها غذا می خورد و سپس نسبت به خود احساس گناه یا بی ارزشی می کند.
این اختلال زمانی تشخیص داده می شود که یک بار در هفته و حداقل به مدت سه ماه تکرار شود و بر خلاف بولیمیا، پاکسازی و یا استفاده از ملین ها در فرد مشاهده نمی شود؛ ولی تجربه پرخوری منجر به ایجاد ناراحتی در زندگی فرد می شود. برخی افرادی که مبتلا به پرخوری هستند اضافه وزن دارند؛ اما لزوماً اضافه وزن در همه آنها دیده نمی شود.
پرخوری شایع ترین اختلال خوردن در آمریکا است. خیلی از مردم نیز در طول سالها دچار چند نوع اختلال متفاوت خوردن می شوند، مثلاً ممکن است بعد از یک دوره ابتلا به بی اشتهایی عصبی، در برهه ای دیگر به پرخوری دچار شوند.
در حین پرخوری، فرد ممکن است احساس کند که از کنترل خارج شده است یا حتی احساس کند که از تجربه ها قابل تفکیک است. در نتیجه، آنها ممکن است خیلی آزادانه عمل کنند و توانایی اجتناب از احساست یا تجربیات دشوار در دنیای خود را داشته باشند. افرادی که به پرخوری مبتلا هستند اغلب با احساس شرمساری و سرزنش خود در مورد آن، دست و پنجه نرم می کنند.
اختلال پرخوری با پرداختن به چالش های اساسی آن- از جمله تصور بد از بدن فرد، اعتماد به نفس پایین، کمال گرایی و افسردگی؛ و گسترش مهارت های مقابله ای درمان می شود. روان درمانی رفتاری شناختی اغلب به کار گرفته می شود، البته انواع مختلفی از روان درمانی ها می تواند مفید باشد.
پایکا
اختلال پایکا زمانی اتفاق می افتد که فرد دائماً موادی که خوراکی نیستند را می خورد. این مواد ممکن است کاغذ، صابون، پارچه، رنگ، مداد شمعی، خاک یا یخ باشد که مواد معذی ندارند و ممکن است برای گوارش خطرناک باشد.
این اختلال زمانی تشخیص داده می شود که این رفتارها حداقل یک ماه ادامه پیدا کند. این رفتار ممکن است در سنین خردسالی یا مرحله رشد کودک مشاهده بشود، اما اختلال پایکا به حساب نمی آید. این بیماری را نمی توان نوعی رفتار اجتماعی یا فرهنگی معمولی به حساب آورد، و معمولاً به دنبال بیماری دیگری مانند اختلالات ذهنی یا اوتیسم ایجاد نمی شود. پایکا معمولاً بعد از دو سالگی تشخیص داده می شود و مشخصاً کودکان و زنان باردار را درگیر می کند.
چرا افراد مواد غیر خوراکی را می خورند؟ برخی از افراد مبتلا به پایکا می گویند که از طعم، بافت یا بوی آن ماده لذت می برند. برخی نیز می گویند که خوردن مواد غیر خوراکی باعث کاهش استرس و اضطراب آنها می شود. این رفتار ممکن است برای برخی به صورت اجباری بروز کند. برخی از آنها نیز موادی مانند خاک رس را به دلایل مذهبی، فرهنگی یا با اهداف دارویی می خورند (اگر خوردن مواد خوراکی به این دلایل باشد، اختلال پایکا به حساب نمی آید). عواملی مانند سوء تغذیه، استرس، قرار گرفتن تحت سوء استفاده و دیگر بیماری های سلامت روان، از فاکتورهای ریسک ابتلا له اختلال پایکا به حساب می آید.
پزشکان ممکن است نتوانند تشخیص بدهند که بیمار از مواد غیر خوراکی مصرف می کند، زیرا مردم اغلب این عادت را به پزشک خود نمی گویند زیرا برخی خجالت می کشند و برخی نیز معتقدند که این کار غیر طبیعی نیست. با همه این ها، پایکا می تواند عواقب وخیمی مانند خفگی، مسمومیت و کمبودهای تغذیه ای داشته باشد. بنابراین درمان کردن آن بسیار اهمیت دارد. درمان می تواند دربرگیرنده درمان دارویی برای برطرف کردن عوارض این اختلال و روان درمانی برای شناخت تغذیه سالم و ایجاد انگیزه در بیمار برای دنبال کردن رژیم غذایی سلامت.
بیشتر بخوانید : درمان وسواس ، درمان اضطراب ، درمان افسردگی
اختلال نشخوار
این اختلال زمانی رخ می دهد که بیمار دائماً غذای خود را بعد از خوردن، برمیگرداند. آنها دوباره آن را می جوند، می بلعند یا به بیرون تف می کنند. نشخوار معمولاً بدون احساس انزجار، بدون حالت تهوع و عوق زدن های ناخواسته انجام می شود.
این اختلال زمانی تشخیص داده می شود که به مدت یک ماه توسط فرد تکرار بشود، لذا برگرداندن غذا نباید به دلیل مشکل پزشکی دیگر، اختلال در خوردن یا بیماری های سلامت روان باشد. فرد ممکن است دچار توقف وزن، کاهش وزن شده یا مشکلاتی در رشد را تجربه کند.
نشخوار اغلب در دوران نوزادی و کودکی رخ می دهد اما می تواند بزرگسالان را نیز تحت تأثیر قرار بدهد. استرس و اضطراب از علائم ریسک برای کودکان هستند، در حالی که اضطراب و افسردگی از فاکتورهای ریسک برای بزرگسالان به شمار می آیند.
برخی افراد این شرایط را نوعی عادت یا خارج از کنترل خود توصیف می کنند، روان درمانی عمدتاً روی قطع و یا متوقف کردن این شرایط تمرکز می کند.
اختلال محدود سازی/ اجتناب از مصرف غذا
این اختلال (ARFID) زمانی اتفاق می افتد که فرد به اندازه ی لازم برای دریافت انرژی کافی یا مواد مغذی لازم غذا دریافت نکند. کسانی که به ARFID مبتلا هستند ممکن است به دلایلی نسبت به بافت، بو یا طعم غذا احساس بدی داشته باشند، از عواقب خوردن بترسند یا اصلاً علاقه ای به غذا خوردن نشان ندهند. به این ترتیب دچار کاهش وزن و کمبودهای تغذیه ای شده و مشکلاتی در رشد آنها مشاهده می شود.
این اختلال اغلب در نوزادی و کودکی رخ می دهد و زمانی تشخیص داده می شود که اجتناب از غذا به دلیل عدم در دسترس بودن آن و یا به دلایل فرهنگی نباشد. مشکلات پزشکی، اختلالات خوردن و بیماری های سلامت روان نیز نباید عامل به وجود آورنده این رفتار باشند. فاکتورهای ریسک ایجاد این اختلال ممکن است اضطراب، OCD، اوتیسم و نیز مشکلات گوارشی باشد.
مردم اغلب در تشخیص مرز بین بدغذایی و ARFID دچار سردرگمی می شوند. بدغذایی معمولاً به اختلالی تبدیل می شود که فرد نمی تواند مواد مغذی و کالری مورد نیاز خود را تأمین کند. آنها همچنین ممکن است نتوانند وزن بگیرند، نسبت وزن به قدشان متناسب نباشد، یا به مکمل ها وابستگی پیدا کنند. اگر بدغذایی در عملکردهای روزانه آنها اختلال ایجاد کند ممکن است به یک اختلال مبتلا شده باشند.
AFRID با آنورکسیا نیز متفاوت است، بیزاری از غذا که مشخصه ARFID می باشد، ارتباطی به ترس از ظاهر بدن یا اضافه بدن که در آنورکسیا مشخص می شود، ندارد.
بیماران مبتلا به ARFID را می توان با کمک یک متخصص تغذیه و چندین پزشک، از جمله متخصصین اطفال، متخصصین گوارش، و روانپزشکان درمان کرد و ریشه اختلال را به دست آورد.
علائم و نشانه های اختلالات خوردن
اختلالات خوردن می تواند دربرگیرنده تغییرات واضحی مانند کاهش وزن شدید و نیز تغییراتی پنهان مانند پرخوری پنهان باشد. تشخیص هر چه سریع تر اختلال خوردن می تواند بسیار مهم باشد زیرا اگر درمان سریع تر آغاز بشود، احتمال دستیابی به بهبودی کامل افزایش می یابد.
اختلالات خوردن، الگوهای غذایی مضر و اغلب خطرناکی را شامل می شود. این رفتار اغلب از نارضایتی فرد درمورد وزن و ظاهر خود ناشی می شود یا ممکن است به شکل این نارضایتی بروز بکند. علائم شایع عبارتند از کاهش وزن سریع، رژیم های غذایی سختگیرانه، برنامه روتین سختگیرانه درمورد خوردن، ورزش بیش از حد، نگرانی زیاد در مورد ظاهر بدن، و کناره گیری اجتماعی.
هر یک از اختلالت خوردن مجموعه مشخصی از علائم را به همراه دارد:
بی اشتهایی عصبی: محدود سازی حجم غذایی که فرد می خورد منجر به کاهش وزن بدن می شود، همچنین ترس از اضافه وزن در این افراد دیده می شود.
پرخوری عصبی: خوردن حجم زیاد و غیر معمولی از غذا در یک چارچوب زمانی مشخص، عدم کنترل روی خوردن، رفتارهای بعدی که برای جلوگیری از اضافه وزن انجام می شود مانند استفراغ، استفاده از ملین ها و ورزش بیش از حد. این روند حداقل باید یک بار در هفته به مدت سه ماه تکرار شود.
اختلال پرخوری: غذا خوردن با حجم زیاد و غیر طبیعی در یک چارچوب زمانی مشخص و کنترل نداشتن روی خوردن. در این دوره ها فرد به طور غیر طبیعی سریع غذا می خورد و تا زمانی که احساس سیری ناخوشایندی پیدا نکند، دست از غذا خوردن بر نمی دارد. همچنین در مواقعی که احساس گرسنگی نمی کند نیز غذا می خورد و معمولاً به دلیل شرم و خجالت تنها غذا می خورد و پس از آن احساس تنفر می کند. پرخوری حداقل یک بار در هفته و به مدت سه ماه باید تکرار شود.
پایکا: خوردن دائم مواد غیر خوراکی مانند کاغذ، لباس یا مو برای مدت حداقل یک ماه.
اختلال نشخوار: فرد به مدت حداقل یک ماه غذایی که قبلاً خورده است را به دهان باز می گرداند، می جود، تف می کند یا دوباره می بلعد.
اختلال اجتناب/محدود سازی مقدار غذای مصرفی: نخوردن غذای کافی در حالی که فرد به بی اشتهایی یا پرخوری عصبی مبتلا نیست، تا حدی که فرد دچار کمبود انرژی و مواد مغذی می شود.
والدین کودکان مبتلا به اختلال خوردن چه کنند؟
مشاهده کودکی که از اختلال خوردن رنج می برد می تواند عمیقاً ناراحت کننده باشد. والدین برای ایجاد این اختلال نباید خود را سرزنش کنند، بلکه باید از فرزند خود حمایت کرده و برای کمک به بهبودی فرزندشان گام بردارند.
مراحل متفاوت فرآیند درمان نیاز به اقدامات متفاوتی نیز دارد. از جمله شناخت علامت های اختلال، یادگیری در مورد بیماری، گفتگو با فرزندشان در مورد این اختلال و تشویق آنها برای شرکت در فرآیند بهبودی.
دانلود این مقاله
-
تولد کودک و تأثیر عضو جدید بر روابط زن و شوهر
جولای 19, 2021
رشد و تحول, روابط, زندگی اجتماعی, کودک, مطالب, نوجوان, والدین