تعریف شما از ارتباط چیست؟
ارتباط فرایندی است که در آن اطلاعات و احساسات مبادله میشود و مانند یک خیابان دو طرفه است که اصول و قواعدی دارد که اگر رعایت نشوند پیوند اعضای خانواده مناسب نخواهد بود و در خانوادهای که اعضای آن ارتباط نداشته باشند، محبت، صمیمیت و عشق نیز بین افراد خانواده بهوجود نمیآید. در صورت برقراری ارتباط موثر بین اعضای خانواده است که زمینه رشد و شکوفایی استعدادهای خانواده بهویژه فرزندان مهیا میشود.
اگر از بنده بپرسید بهترین مادر، پدر، پزشک و … در هر نقشی چه کسی است جواب آن است که تمام این بهترینها کسی است که بتواند رابطه بهتری برقرار کند. پس بهترین پدر یا مادر یا فرزند کسی است که بتواند رابطه بهتری برقرار کند و نه آن که تحصیلات و یا ثروت بیشتری داشته باشد. به همین دلیل است که در قرن ۲۱ از ارتباطات به عنوان کلید طلایی موفقیت نام برده میشود.
ارتباط موثر و سازنده چگونه در خانواده شکل میگیرد؟
طبق ارزیابیهای صورت گرفته ۷۰ درصد از اوقات افراد در ارتباط با دیگران است و کیفیت زندگی به ارتباط آنان بستگی دارد؛ یعنی رضایت ما از خودمان و زندگی بستگی به توانایی و مهارت ما در برقراری ارتباط با دیگران دارد. یک مهارت مهم در ارتباط این است که بتوانیم نقطه نظر طرف مقابل را بفهمیم و دیدگاه خود را به شخص مورد نظر بگوییم. زمانی بین دو نفر رابطه برقرار میشود که بین آنچه گوینده میگوید و شنونده میشنود مشابهت وجود داشته باشد. اگر من بگویم «الف» و شما «ب» برداشت کنید رابطه برقرار نشده است. بنابراین در برقراری ارتباط چندین اصل مهم باید رعایت شود که مهمترین آن احترام گذاشتن به دیگران است. به این معنا که «هر چه بکاری همان را درو میکنی»؛ اگر به دیگران احترام بگذاریم آنان هم در مقابل به ما احترام خواهند گذاشت. از اینرو بهترین راه برای کسب احترام از جانب دیگران احترام گذاشتن است. پدر و مادری که به یکدیگر و یا فرزندانشان احترام نمیگذارند انتظار نداشته باشند که کودکان نیز حرمت آنان را نگه دارند و اگر در کودکی هم از روی ترس احترام بگذارند احتمال اینکه در بزرگسالی احترام والدین را نگه ندارند زیاد است.
مهمترین اصل برقراری ارتباط بین اعضای خانواده چیست و چگونه محقق میشود؟
یکی از اصول مهم ارتباط بین افراد، شنونده خوب بودن است. متأسفانه بسیاری از افراد در جامعه ما یاد نگرفتهاند که شنونده خوبی باشند. اگر میخواهیم اثرگذار باشیم در درجه اول باید شنونده خوبی باشیم. خوب گوش دادن در ارتباط معجزه میکند. برای شنونده خوب بودن، اول باید در هنگام صحبت با طرف مقابل تمام حواس خود را متوجه گوینده کنیم این در حالی است که اکثریت افراد اگر هم به حرف طرف مقابل گوش میدهند تمام حواسشان به حرفهای وی نیست و درطول مدت صحبت شخص مورد نظر، سعی میکنیم در ذهنمان حلاجی کنیم که چه جوابی به وی بدهیم، در حالی که این کار درست نیست و در هنگام گوش کردن نباید به فکر جواب دادن بود. یکی دیگر از اصول شنونده خوب بودن آن است که خود بزرگبینی نداشته باشیم و خود را بالاتر از طرف مقابل ندانیم؛ غرور و تکبر، مانع بزرگ شنونده خوب بودن است.
نکته قابل توجه دیگر این است که اگر در موقع گوش دادن، تمام حواسمان به طرف مقابل نباشد ممکن است صحبت وی را کامل متوجه نشویم و همین امر سبب شود که دچار سوء تفاهم شویم و کدورت ایجاد شود، بنابراین برای شنونده خوب بودن علاوه بر اینکه باید از پیشداوری و قضاوت پرهیز کنیم باید ذهنمان را از مطالب و اتفاقات گذشته پاک کرده و فقط صحبت حال حاضر طرف مقابل را بشنویم. ضمن اینکه در هنگام صحبت کردن باید از قضاوت پرهیز کنیم و بعد از پایان صحبت شخص مورد نظر، خلاصه صحبتهای وی را بازگو کنیم تا ببینیم درست برداشت کردهایم یا خیر؛ شاید دچار سوء تفاهم شده باشیم.
رعایت مهارت شنیدن چه تاثیری در برقراری ارتباط با اعضای خانواده دارد؟
مهارت خوب شنیدن در بسیاری از مواقع راهگشا و آرامبخش است. برای مثال وقتی یک نفر به مشاور مراجعه میکند در جلسه اول مراجعه حرف میزند و مشاور گوش میکند و معمولا هیچ راهکار درمانی در آن جلسه هم ارائه نمیشود اما جالب است بدانید که فرد مراجعه کننده بعد از یک ساعت حرف زدن آرام میشود و این را به زبان هم میآورد. بنابراین مرد و زن باید به هم احترام بگذارند و حرف هم را بشنوند و صبوری پیشه کنند. اگر این مهارت را تمرین کنند و حرف همدیگر را قطع نکنند و به خاطر گوش کردن به حرفهای هم، از یکدیگر تشکر کنند قطعا صمیمیت بین اعضای خانواده زیاد میشود و در این شرایط است که فرد میپذیرد چقدر برای شخص مقابل مهم است که به حرفش گوش میدهد. به صورت خلاصه بگویم گوش کردن، بهترین هدیهای است که میتوانیم به دیگران ارائه کنیم.
درباره الگوهای رفتاری و تاثیرگذاری آن در برقراری ارتباط بین والدین و کودکان بفرمایید؟
در برقراری ارتباطات باید بپذیریم کودکان ما آنچه که ما میخواهیم نمیشوند اما آن کسی که هستیم ممکن است بشوند. از اینرو چنانچه قصد داریم تا در کودکان تغییر ایجاد کنیم باید آن تغییر را در خودمان ایجاد کنیم. برای مثال، اگر والدین خود دروغ بگویند یا بطور مداوم در شبکههای اجتماعی باشند و رفتار نادرستی انجام دهند نمیتوانند توقع داشته باشند که کودکشان چنین رفتارهایی را انجام ندهد.
نکته اصلی آموزش آن است که باید برای فرهنگسازی اول روی خودمان کار کنیم. اگر میخواهیم رفتاری را در فرزندمان نهادینه کنیم باید از خودمان شروع کنیم. پدر و مادر اولین و بهترین الگو برای کودک هستند و صدای عمل ما آنقدر بلند است که سخن ما شنیده نمیشود. به عنوان نمونه باید با کنترل خشم و هیجان و مدیریت آن به برقراری ارتباط با کودکان کمک کنیم. اگر فرزند از پدر و مادر، پرخاشگری، توهین کلامی و تنبیه بدنی ببیند نمیتواند ارتباط برقرار کند. این در حالی است که کنترل خشم کار آسانی است و شرط اصلی آن، فرمان به مغز است، به این شکل که به ذهنمان فرمان دهیم در هنگام عصبانیت بهترین حرف این است که چیزی نگوییم یا بهترین تصمیم آن است که اقدامی نکنیم.
با خارج کردن خود از موقعیت، پیادهروی، یک لیوان آب خنک خوردن، دوش گرفتن و … میتوان به آسانی خشم را کنترل کرد. یکی دیگر از رفتارهای نادرست برخی والدین، یارگیری پدر و مادر در زمان مشاجره است و این رفتار با برقراری ارتباط درست بین اعضای خانواده مغایرت دارد؛ چرا که یارگیری مادر با دختر و پدر با پسر در زمانی که مشاجرهای پیش میآید ارتباط صمیمی بین اعضای خانواده را خدشهدار میکند.
یارگیری در خانواده ممنوع است چرا که خانواده یک جبهه واحد است که باید با عشق و صمیمیت در کنار هم با نشاط و سالم زندگی کنند. بنابراین علاوه بر اینکه خانوادهها را از این عمل نادرست منع میکنیم پدران نیز باید بدانند که اگر میخواهند خانواده با نشاط و سالمی داشته باشند و استعداد کودکانشان شکوفا شود به همسر خود عشق بورزند و محبت کنند و اثرات این عمل به مراتب بیشتر از محبت به فرزندان است.
برای برقراری ارتباط موثر والدین و کودکان، چه رفتار آموزندهای توصیه میکنید؟
برای آموزش به کودکان لازم است آنها دشواریهای زندگی را نیز درک کنند. نباید همه چیز را برای کودکان فراهم کنیم. کودکان ما تجربه زندگی واقعی را ندارند، در این میان شبکههای اجتماعی نیز به این مسئله دامن زده و اکثریت فرزندان در حال حاضر در شبکههای مجازی بزرگ میشوند، در حالی که فرزندان ما باید فعالیتهای اجتماعی را تجربه کنند. همچنین والدین باید در ارتباطات خود از افراط و تفریط پرهیز کنند؛ چرا که این نوع تفکر و رفتار آسیبرسان است و قاطعیت در کنار صمیمیت، نکته اصلی ارتباطی بین والدین و فرزندان بشمار میرود.
محبت بدون کنترل و نظارت، مناسب نیست. همچنین باید به کودک اجازه فکر کردن داد تا تفکر نقادانه داشته باشد و خود تحقیق کند. برخی والدین از کودکشان توقع دارند که هر چه بگویند فقط چشم بشنوند در حالی که اگر آنان برده ما باشند وقتی بزرگ شوند، برده دیگران میشوند.
یکی دیگر از اصول رفتاری که در برقراری ارتباطات بین افراد به ویژه والدین با کودکان باید رعایت شود مقایسه نکردن است. هیچ توهینی بالاتر از مقایسه افراد با دیگران نیست و هیچکس حق ندارد کودکش را با دیگران مقایسه کند. اگر هم میخواهیم مقایسه انجام دهیم باید مقایسه با خود فرد باشد یعنی فرد را با خودش و گذشته خودش مقایسه کنیم. اصل دیگر ارتباط با کودک، ثبات عاطفی و اخلاقی والدین است.
اگر در یک زمان یک نوع رفتار و زمان دیگری رفتارمان متفاوت باشد کودکان دچار سردرگمی میشوند و زندگی با افراد بیثبات سخت است. قدردانی و تشکر هم از دیگر اصول ارتباطی است که والدین باید به فرزندان خود بیاموزند و اگر در مقابل هر کار کوچکی والدین قدردان یکدیگر باشند و با فرزند هم این رفتار را داشته باشند کودک یاد میگیرد که برای هر اقدامی باید قدردان باشد.
پیشنهاد می کنیم بخوانید: روانشناس کودک نوجوان