اضطراب به نوعی باعث ضعیف شدن حافظه فعال می شود و در نتیجه امکان نگهداری اطلاعات ورودی را برای دراز مدت دشوار می کند. این احساس در شما شکل می گیرد که قادر نیستید به اندازه کافی بر روی موضوعات تمرکز کنید و انجام کارها دشوار به نظر می آیند. با ادامه این روند، اضطراب باعث ایجاد اختلال در خواب شده و کمبود خواب نیز باعث فرسایش حافظه فعال و توانایی در تمرکز می شود.
آنچه در این مطلب میخوانید:
+تأثیر اضطراب بر تمرکز و حافظه چیست؟
+اضطراب چه نشانه های جسمی ای دارد؟
+رابطه احساس خطر و اضطراب چگونه است؟
+تفاوت اضطراب و ترس چیست؟
+اضطراب چگونه بر عملکرد جنسی تأثیر میگذارد؟
+تأثیر اضطراب بر کودکان و رشد مهارت های آنها چگونه است؟
نگرانی و اضطراب می تواند عملکردهای شناختی دیگر را نیز مختل کند و در این میان، تمرکز و حافظه هر دو آسیب می بینند.
چرا بعضی اوقات احساس می کنم نمی توانم نفس بکشم؟
حالت هایی مانند نفس نفس زدن یکی از نشانه های معمول اضطراب به حساب می آید و به ویژه در شدیدترین حالت اضطراب یعنی هراس، به خوبی بروز و نمود پیدا می کند.
هر زمانی که ذهن خطری را جستجو می کند، احساس تنگی نفس به واسطه عملکرد مستقیم هورمون های منتشر شده توسط بدن اتفاق می افتد. در ارتباط با پاسخ های عمیق استرسی که به طور خودکار بدن را برای مبارزه و یا فرار آماده می کنند، تنگی نفس نیز به واسطه تلاش بدن برای بالا بردن ضربان قلب و میزان تنفس جهت اکسیژن رسانی بیشتر به عضلات رخ می دهد.
تجربه کم آوردن نفس، به ویژه در ترکیب با تپش قلبی می تواند باعث شکل گیری یک چرخه معیوب شود که خود این چرخه تشدید کننده حالت های اضطرابی است و حتی باعث می شود تا نفس به میزان بیشتری به شماره بیفتد.
معمولا این حالت نفس نفس زدن یا کم آوردن نفس، در حدود ده دقیقه یا بیشتر ادامه پیدا کرده که در نهایت خاتمه پیدا می کند. برای مقابله مستقیم با این حالت توصیه می شود که برای یک تا دو دقیقه تمرین تنفس عمیق صورت بگیرد که یکی از موثرترین اقدامات برای کنترل اضطراب محسوب می شود. این تمرین نه تنها باعث رساندن اکسیژن به مغز، یکی از فعال ترین اعضای بدن می شود بلکه باعث تحریک عصب پاراسمپاتیک، یعنی همان شاخه آرام بخش سیستم عصبی خودمختار نیز می شود.
پیشنهاد می کنیم بخوانید: مشاوره کودک و نوجوان، درمان اضطراب خارج از کشور
آیا اضطراب چیزی شبیه ترس است؟
ترس واکنشی است که در پاسخ به یک خطر فوری بروز پیدا می کند. بسیار متمرکز بر یک موضوع است و توسط هر موضوع خاص یا شرایط ویژه برانگیخته می شود و هدف آن ایجاد حرکت سریع در فرد می باشد.
ممکن است هیچ دلیل خارجی برای اضطراب وجود نداشته باشد و تنها، پاسخی به یک خطر واقعی یا تجسم شده در آینده باشد که در این شرایط دیگر حالت متمرکز نداشته و توجه را معطوف به پیش بینی نتایج نامطلوب احتمالی می کند و به طرز عجیبی باعث تحریک رفتارهای اجتنابی در فرد می شود.
آن چیزی که باعث می شود یک فرد مضطرب شود بیشتر حالت ذهنی دارد. از طرف دیگر، ترس یک جنبه اجتماعی نیز دارد. ترس باعث تحریک مجموعه ای از تغییرات متمایز و قابل درک در حالت چهره می شود که البته جهان شمول است – گشاد شدن مردمک چشم، رنگ پریدگی پوست – که تصور می شود در سکوت، به دیگران هشدار می دهد که خطری وجود دارد.
اضطراب برخی از نشانه های فیزیولوژیکی ترس را نشان می دهد از جمله افزایش میزان هوشیاری و ضربان قلب و به طور مشابه ترشح هورمون ها نیز در پاسخ بدن به استرس صورت می گیرد – اما به طور جداگانه بار مضاعفی از نگرانی را در قالب افکار تکرار شونده در مورد آنچه که ممکن است در آینده پیش بیاید، روانه مغز می کند.
مسیر بالینی اضطراب چگونه است؟
اختلال اضطراب فراگیر تمایل دارد تا به یک بیماری مزمن تبدیل شود. علائم اضطراب زمانی بروز پیدا می کنند که بخش آمیگدال مغز خطری را شناسایی می کند و سیگنال هایی را به بدن و مغز ارسال می کند تا از آمادگی لازم برای مواجهه با خطر برخوردار شوند. اما مغز در این شرایط افراط کرده و چیزهای بد و منفی را جستجو می کند. بدن به سیستم اندام های مختلف هشدار می دهد تا برای مقابله یا فرار آماده شوند.
مطالعات مختلف نشان داده اند که برخی از افراد با آستانه اندکِ واکنش آمیگدال متولد می شوند، بنابراین در این افراد به طور پیوسته سیستم هشدار روشن می شود. تجربیات منفی در طول دوران کودکی در برخی دیگر، به عنوان تلاشی برای پرهیز از بروز آسیب در آینده، باعث می شود سطح پاسخ دهی آمیگدال از قبل و به طور پیوسته تنظیم شود. در هر دوی این حالات، یک آسیب پذیری مزمن در برابر اضطراب وجود دارد. منبع اضطراب ممکن است در طول زندگی تغییر کند، اما تمایل به واکنش در موقعیت های دشوار به شکل اضطراب، به حالت پایدار باقی می ماند.
چرا به رابطه جنسی علاقه ای ندارم؟
اضطراب پاسخی است که درواقع برای حفظ بقاء در دنیایی سرشار از خطر طراحی شده است. مرکز مغزی (هیپوتالاموس) که تنظیم کننده رفتارهای اساسی مانند خوردن و رابطه جنسی می باشد، فعالیت در هر سیستمی را که مربوط به زنده ماندن و امور بسیار حیاتی و اضطراری نباشد قطع می کند. یکی از نتایج این عملکرد، کاهش میل جنسی است. به علاوه، احساسات بیرونی که در نتیجه اضطراب شکل می گیرند از آرامش لازم برای یک تحریک جسمی لذت بخش که منجر به ارگاسم شود جلوگیری به عمل می آورند. به خصوص برای خانم ها برای رسیدن به ارگاسم بسیار مهم است که هیچگونه دغدغه فکری نداشته باشند و این در حالی است که اضطراب دقیقا عکس این روند عمل می کند. معمولاً وقتی مغز احساس کند که محیط امن است، میل جنسی مجددا بر می گردد.
آیا کودکان نیز دچار اضطراب می شوند؟
مطالعات نشان داده است که ۷ درصد از کودکانی که در سنین ۳ تا ۱۷ سال قرار دارند در حال حاضر با مشکل اضطراب دست و پنجه نرم می کنند. به طور تقریبی رقمی معادل ۴/۴ میلیون کودک در ایالات متحده را شامل می شود.
هر روز بر تعداد کودکانی که مبتلا به اختلال اضطراب تشخیص داده می شوند افزوده می شود و میزان شیوع بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ به تنهایی از ۵/۵ درصد به ۴/۶ درصد رسیده است.
کارشناسان به فاکتورهای متعددی اشاره می کنند؛ از جمله موارد برجسته در این میان شیوه ای است که والدین اغلب بر اساس آن تلاش می کنند تا یک دیوار محافظ به دور کودکان خود تشکیل دهند که احساسات بد را تجربه نکنند.
کودکی احساس ناامیدی می کند به دلیل اینکه برای تیم فوتبال انتخاب نشده است. والدین به جای اینکه به کودک کمک کنند تا متوجه شود کدام فعالیت ورزشی به تمرین و تکرار بیشتری نیاز دارد و به او کمک کنند تا بر غمی که دارد غلبه کند، به مدرسه یا مربی اعتراض کرده و آنها را مقصر جلوه می دهند.
تاثیر این رویکرد والدین بر روی کودک این است که کودک دیگر نمی تواند مهارت های مقابله ای در برابر ناامیدی را در خود تقویت کند و کمبود این مهارت های مقابله ای باعث می شود تا حتی کوچکترین چالشها به عنوان منبعی از اضطراب و نگرانی برای او تبدیل شوند. به این ترتیب وجود اضطراب در والدین منجر به رشد کودکی مضطرب خواهد شد.