طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته میشود. وجود این مشکل در یک رابطه باعث بیمهری و کم شدن انرژی مثبت در خانواده میگردد. زوجها در بیگانگی دنیای یکدیگر گمشده و فقط حکم یک همخانه یا یک مصاحب که به او عادت کردهاند را برای یکدیگر دارند. این افراد با فاصلهای که از لحاظ عاطفی و جسمی با یکدیگر دارند خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کرده و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم میکنند.
درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و نهایتاً بیعلاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی، همه و همه دستبهدست هم میدهند تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوجها بهوجود بیاورند. هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی میتوان به جرأت گفت آمار طلاق عاطفی در کشور ما از طلاق قانونی بسیار بیشتر است.
در طلاق عاطفی همسران هیچ حس نشاط و درک متقابلی ندارند و درواقع بهاجبار زیر یک سقف زندگی میکنند. در چنین خانوادهای، زوجین مجبورند بدون اینکه باهم تفاهمی داشته باشند زیر یک سقف زندگی کنند؛ زیرا نیاز مالی، حضور بچهها و ترس از قضاوتهای اجتماعی مانع تصمیمگیری جدی برای روشن کردن تکلیف زندگی میشود؛ بنابراین اختلاف بین زوج بهتدریج باعث دوری و سرخوردگی آنها میشود و طلاق عاطفی پیش میآید.
چه زمانی طلاق عاطفی رخ میدهد؟
طلاق عاطفی عموماً در سالهای نخست زندگی رخ نمیدهد. در سالهای نخست هرچقدر هم که معیارهای انتخاب همسر سطحی باشد، میان زن و شوهر کششها و علایقی وجود دارد یا حتی اگر علاقهای در این حد وجود نداشته باشد، این امید وجود دارد که ممکن است شرایط تغییر کند. معمولاً طلاق عاطفی از سالهای پنجم و ششم زندگی شروع میشود؛ یعنی وقتیکه افراد امید به تغییر همسر را از دست میدهند و البته از طلاق رسمی هم ناامید هستند و بهتدریج فاصله میان آنها بیشتر و بیشتر میشود.
در طلاقهای عاطفی اینگونه نیست که لزوماً دو نفر هیچ ارتباط عاطفیای با یکدیگر نداشته باشند. در نوعی از طلاق عاطفی با توجه به تغییر موقعیت و تغییرات خلقی و روانی که در افراد رخ میدهد، ممکن است رابطه بین زوج بهبود پیدا کند؛ یعنی میزان عدم علاقه کاهش یا افزایش پیدا کند اما این بهبود موقت است و با تغییر شرایط، دوباره وضعیت به حالت قبلی برمیگردد تا جایی که دیگر روابط زناشویی آنها حذف میگردد و آنها تنها بهعنوان دو همخانه در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
مرحله اول سرزنش
در مرحله اول، شروعکننده تمرکز خود را متوجه همسر میکند و او را در تمام اتفاقهای گذشته، حال و آینده مقصر میداند. در این مرحله فرد دارای یک تصویر بد و نامناسب نسبت به خود است و ممکن است بهراحتی آسیب ببیند. شروعکننده در بیشتر موارد افسرده و غمگین است و احساس کمبود انرژی میکند و در نظر دوستان و خانواده هم بسیار آشفته به نظر میرسد.
خصوصیات و واکنشهای رفتاری فرد در مرحله اول، با توجه به اینکه در زمره افراد شروعکننده یا غیر شروعکننده باشد فرق میکند. در چنین شرایطی مرد یا زنی که درخواست مشاوره طلاق داده (شروعکننده) میخواهد از یک زندگی پر از استرس به آرامش برسد چراکه دچار عصبانیت، افسردگی و ترس است ولی سعی میکند همهچیز را عادی جلوه دهد. طرف غیر شروعکننده (کسی که درخواست طلاق نداده) هم در این مرحله شروعکننده را فردی خیرهسر و سمج مینامد.
در این مرحله غم و اندوه فراوان بر شروعکننده مستولی میشود. به هر اظهارنظری واکنش تند نشان میدهد و بهشدت در افکار و احساسات خود غوطهور میشود. تمرکز حواس خوبی ندارد، بهگونهای که در انجام کارهای روزمرهاش با مشکلاتی مواجه خواهد شد. در این مرحله اگر زوج دارای فرزند باشند، بهتدریج در انجام مسؤولیتهایشان سستی به خرج میدهند و ممکن است یکی از والدین دست روی بچه بگذارد تا شاید همسرِ از دست داده را دوباره صاحب شود.
مرحله سوم خشم
هرچند خشم در هر مرحله از این مراحل تظاهر پیدا میکند ولی از خصوصیات بارز مرحله سوم است، بهخصوص نسبت به دوستان و افراد خانواده و بیشترین بخش آن متوجه همسر میشود. بااینحال ممکن است مرد به تمام زنها و حتی زن نسبت به تمام مردها احساس خشم داشته باشد.
در این مرحله شروعکننده خود را محق میداند که عصبانی شود و همسرش باید تاوان اعمالش را پس دهد و آزار و اذیت شود. حتی گاهی بیدلیل نسبت به فرزندان خود حساسیتهای بیمورد نشان میدهد و به آنها پرخاش و توهین میکند ولی بااینحال در پشت این چهره، ترسهای بسیاری نهفته است؛ چگونه میتوانم بهتنهایی زندگی کنم؟ آیا توانایی گذران زندگی را دارم؟ آیا میتوانم از خودم حمایت کنم؟ آیا موفق به پیدا کردن شخص دیگری خواهم شد؟ و…
در طلاق عاطفی، همسران هیچ حس، نشاط و درک متقابلی ندارند و درواقع بهاجبار زیر یک سقف زندگی میکنند. در چنین خانوادهای، زوجین مجبورند بدون اینکه تفاهمی داشته باشند باهم زندگی کنند، چون نیاز مالی، حضور بچهها و ترس از قضاوتهای اجتماعی مانع تصمیمگیری جدی برای روشن کردن تکلیف زندگی میشود، بنابراین اختلاف بین زوج بهتدریج باعث دوری و سرخوردگی آنها میشود و طلاق عاطفی پیش میآید.
اگر سئوالی در این زمینه هست یا نیاز به کمک دارید، کارشناسان «رهیاب» در خدمت شما هستند؛ با ما تماس بگیرید.
منبع : مرکز مشاوره رهیاب