اکثر افراد سال ها، با اختلال دو قطبی شناسایی و درمان نشده درگیر هستند. در واقع، حدود دو سوم افراد مبتلا به اختلال دو قطبی پیش از آنکه با عنوان فرد مبتلا به اختلال دو قطبی شناسایی شوند، دچار تشخیص اشتباه شده اند.
بیماری اغلب این افراد، معمولاً افسردگی تشخیص داده می شود. زمانی که تفاوت های این دو بیماری در مرحله بررسی است، بیماران و پزشکان باید سوابق خانوادگی را به دنبال ریشه های ژنتیکی بیماری در نظر بگیرند، همچنین سوابق تحریک پذیری، سرخوشی یا خشم غیر قابل توضیح، آسیب رساندن به خود و خودکشی در بیمار باید بررسی بشود. داروهای ضد افسردگی می تواند در برخی موارد ممکن است باعث به وجود آمدن شیدایی بشود. قبل از آنکه مصرف دارو آغاز بشود، بسیار مهم است که وجود علامت هایی مانند احساس آشفتگی، تحریک پذیری، پرخاشگری یا بیش فعالی در بیمار بررسی شود.
در مورد اسکیزوفرنی، مراحل شیدایی می تواند شامل روان پریشی یا شبیه آن باشد، در حالی که مراحل افسردگی شبیه به علائم منفی اسکیزوفرنی است ( اختلال این بیماران ممکن است به اشتباه اختلال اسکیزوافکتیو، از نوع دو قطبی تشخیص داده شود).
دلایل ابتلا به اختلال دو قطبی چیست؟
هم فاکتورهای ژنتیکی و هم فاکتورهای محیطی می تواند در فرد در برابر اختلال دوقطبی آسیب پذیری ایجاد کند. درنتیجه، دلایل ایجاد بیماری برای هر فرد متفاوت و منحصر به فرد است. در حالی که شرایط خانوادگی در ابتلای افراد به این بیماری تاثیرگذار است، هیچکس نمی تواند ژن های مشخصی که باعث ریسک ایجاد بیماری می شود را با قطعیت مشخص کند.
برخی شواهد نشان می دهد که بالا بودن سن پدر هنگام بارداری می تواند احتمال جهش های ژنتیکی جدیدی را افزایش بدهد که میزان آسیب پذیری در برابر این بیماری را افزایش می دهد. مطالعات تصویربرداری نیز نشان می دهد که ممکن است تفاوت هایی در ساختار و عملکرد نواحی خاصی از مغز وجود داشته باشد، اما تفاوت هایی که معتبر و پایا باشند یافت نشده است.
رخدادهای زندگی از جمله آسیب های دوران کودکی در افرادی که نسبت به رشد و پیشرفت بیماری آسیب پذیر هستند نیز ممکن است در ایجاد اختلال دو قطبی نقش داشته باشد. محققین بر این باور هستند که هنگامی که اختلال دو قطبی رخ می دهد، رویدادهای زندگی می تواند موجب تسریع عود کردن بیماری بشود. حوادثی مانند مشکلات بین فردی و بدرفتاری و خشونت بیشتر باعث به وجود آمدن این اختلال می شود.
آیا بیماری دوقطبی ژنتیکی است؟
بر اساس راهنمای تشخیصی دی اس ام-5، «سوابق خانوادگی مهم ترین و بیشترین عامل به وجود آمدن بیماری دو قطبی است». ریسک ابتلا برای کسانی که در یکی از خویشاوندان آنها فردی با دوقطبی نوع 1 یا نوع 2 وجود داشته باشد، ده برابر بیشتر است. به نظر می رسد ژن هایی که در یک خانواده با بیماری دو قطبی منتقل می شوند، بر چگونگی نحوه کنترل مغز در تنظیم خلق و خو تأثیر می گذارد.
برای تشخیص اختلال دوقطبی، به منظور بررسی مستعد بودن افراد برای بیماری، مطالعه سوابق خانوادگی سلامت روان آنها ضروری است. برای مثال اگر هر یک از اعضای خانواده به ویژه کسانی که نزدیکترین خویشاوندی را دارند، کسی تجربه خلق و خوی نوسانی، رفتارهای شدیداً نامنظم یا تحریک پذیری داشته باشند که به دنبال آن ناراحتی عمیق از خود بروز بدهند، باید حتماً لحاظ بشود.
آیا آسیب ها و ضربه های وارد شده به مغز می تواند منجر به اختلال دوقطبی شود؟
برخی از افراد با ضربه های مغزی (TBI) که برای مثال ناشی از تصادف یا آسیب های ورزشی است، بالاترین سطوح عصبانیت، افسردگی، یا نوسانات خلقی را تجربه می کنند.
بر اساس مطالعه ای که در دانمارک روی بیش از 000/100 نفر با آسیب های مغزی انجام شده است، کسانی که دچار TBI می شوند، احتمالاً 4 برابر بیشتر دچار بیماری های روانی خواهند شد. افرادی که دچار آسیب های مغزی می شوند نیز 28% بیشتر از دیگران مستعد اختلال دو قطبی هستند، 59% بیشتر مستعد افسردگی و 65% بیشار مستعد ابتلا به اسکیزوفرنی می باشند.
آیا استرس یا آسیب های مغزی می تواند منجر به بروز اختلال دو قطبی شود؟
اختلال دو قطبی ریشه های بیولوژیکی دارد اما تجارب زندگی ممکن است آغازگر یا تشدید کننده آن باشد. بیشتر بیماران، شروع اولین مرحله از اختلال دو قطبی خودشان را ناشی از یک محرک روانی_اجتماعی مانند جدایی، آسیب های خانوادگی، مصرف مواد، یا یک دوره استرس ذکر می کنند. آگاهی از این عوامل، هم برای تشخیص و هم برای درمان دو قطبی بسیار مهم است.
درمان بیماری دو قطبی
از آنجایی که اختلال دو قطبی یک بیماری بازگشت پذیر است، درمان آن ضرورتاً باید طولانی باشد. داروهای پایدار کننده خلق و خو معمولاً برای جلوگیری از نوسانات خلقی تجویز می شوند. شاید شناخته شده ترین پایدار کننده خلق و خو، لیتیوم باشد؛ اما نشان داده شده است که داروهای جدیدتر مانند لاموتریژین اثرات جانبی کمتری دارند در حالی که اغلب افراد با مصرف آن نیاز به داروهای ضد افسردگی ندارد.
داروهای ضد افسردگی اگر به تنهایی مورد استفاده قرار بگیرند ممکن است شیدایی و حالت ذهنی دوچرخه سواری را تسریع کند. برای کنترل طیف گسترده ای از علائم بیماری ممکن است نیاز به دیگر داروها نیز باشد (چه کوتاه مدت- چه بلند مدت).
ارزش درمانی روش های تغذیه ای نیز ثابت شده است. مطالعات نشان می دهد که اسید های چرب امگا3 ممکن است به کاهش تعداد یا دوز داروهای مورد نیاز کمک کند. اسیدهای چرب امگا3 در عملکرد همه سلول های مغزی نقش دارند و در ساختار غشای سلول های مغز قرار می گیرند.
مسائل شغلی و خانوادگی هر دو می توانند از دلایل ایجاد اختلال دو قطبی باشند یا روی آن تأثیر بگذارند بنابراین روان درمانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. مطالعات نشان می دهد که این درمان ها تعداد مراحل روحی و روانی ای که بیمار تجربه می کند را کاهش می دهد.
روان درمانی همچنین در آموزش مهارت های خود-مدیریتی نیز اهمیت دارد، زیرا فرد را از فراز و نشیب های روزمره حفظ کرده و از شروع مراحل کاملاً پیشرفته بیماری جلوگیری می کند.
فیلم کوتاه در رابطه با اختلال دوقطبی
کدام نوع از روان درمانی می تواند اختلال دو قطبی را درمان کند؟
علاوه بر مدیریت دارویی، روان درمانی یک مؤلفه بسیار مهم از درمان اختلال دو قطبی است. روان درمانی مبتنی بر شواهد، در واقع شامل روان درمانی شناختی رفتاری – که به بیماران کمک می کند افکار نامعقول یا آسیب زننده را تغییر بدهند تا رفتار و خلق و خوی خود را تغییر بدهند- و نیز روان درمانی بین فردی، روان درمانی خانواده محور و رویکردهای آموزش روانی می باشد.
روان درمانی چگونه اختلال دو قطبی را درمان می کند؟
روان درمانی از طریق مسیر های متفاوت به درمان اختلال دو قطبی کمک می کند. روان درمانی، به منظور افزایش تاثیر درمان دارویی، افزایش مهارت های مقابله با چالش های شرایط زندگی، بهبود سبک زندگی، ارتباط با عزیزان برای حمایت بیشتر و کمک فوری برای بحران هایی که ممکن است آغاز کننده یک دوره شیدایی یا افسردگی باشد، آموزش مهارت های روانی را پیشنهاد می کند. هر کدام از بیماران، برای رسیدن به اهداف متفاوتی درمان را آغاز می کنند. بنابراین، رواندرمانگر باید بیماران را تشویق کند تا به هدف هایشان برسند و برای یافتن روش های مناسب همکاری و مشارکت کنند.
رواندرمانگران چگونه تشخیص می دهند که کدام دارو را تجویز کنند؟
افرادی که اختلال دوقطبی دارند معمولاً نیاز به دارو دارند، اما انتخاب داروی صحیح یا ترکیب دارویی مناسب اغلب نیازمند آزمون و خطا است. برای تعیین نوع درمان صحیح، روانپزشک ممکن است با یک دوز کم آغاز کند و بر اساس تحمل و پاسخگویی بیمار، آن را افزایش بدهد. آنها بازخورد بیمار را مشاهده کرده و در هر زمان دارویی تجویز می کنند تا بهترین نتیجه را به دست آورند.
افراد با بیماری دوقطبی چگونه اثرات جانبی داروها را مدیریت می کنند؟
بیماران ممکن است اثرات جانبی متفاوتی مانند خستگی، افزایش وزن و تهوع را تجربه کنند. تغییرات سبک زندگی می تواند به مدیریت این علائم کمک کند – بیمار
می تواند تمرین کند، رژیم غذایی سالمی داشته باشد و البته برنامه خواب منظم و دریافت حمایت اجتماعی نیز بسیار مفید خواهد بود.
مطرح کردن نگرانی ها درباره داروها در رواندرمانی بسیار مهم است چرا که از این طریق بیماران و پزشکان می توانند بهترین مسیر پیش رو را تعیین کنند. اگر یک
دارو عملکرد خوبی نداشته باشد، گزینه های دیگری را می توان یافت. اگر درباره باورهای منفی داروهای روانپزشکی یا ترس از حفظ ادراک خویشتن افراد نگرانی هایی وجود دارد، رواندرمانگر باید شفافیت و حمایت از بیمار را نشان بدهد.
موفق باشید!