دکتر نادیا صبوری، روانشناس و رواندرمانگر
ممکن است یکی از والدینی باشید که فرزند مدرسهای دارد و دستیابی به موفقیتهای تحصیلی و علمی او برایتان مهم است. اما سؤالی مطرح است که چطور اکثر والدین ادعا میکنند فرزند تیزهوش و متفاوتی دارند؟!
والدینی که بیش از حد فرزند خود را ستایش میکنند، آنهم به این دلیل که پذیرش «عادی بودن» او برایشان سخت است، ممکن است حتی به فرزندشان آسیب برسانند. این دسته از والدین معمولا بر اساس برداشت و میل خود، برچسب تیزهوش به فرزندشان میزنند و اغلب هیچ معیار عینی و شواهد معتبری برای ارزشگذاری فرزندشان در دست ندارند. این نوع ارزشگذاری به ویژه در میان والدین خودشیفته و کمالطلب بیشتر رواج دارد که با تعریف و تمجید بیش از حد از فرزندشان در واقع میخواهند سرپوشی روی احساس حقارتهایشان بگذارند یا از این طریق برای خود اعتباری کسب کنند.
درحالیکه شواهد حاکی از آن است که بیشتر دانشآموزان از بهره هوشی نرمالی برخوردارند، چطور در گوشه و کنار تا این حد از والدین میشنویم که فرزند تیزهوشی دارند؟ آنها میخواهند فرزندشان از دیگران متمایز شود و «خاص» و با استعدادتر از دیگران باشد اما این نوع طرز تفکر کاملا به ضرر آنها خواهد بود.
دانشآموزی که احساس کند خاص و متفاوت است نمیتواند با همسالان خود ارتباط خوبی برقرار کند و در روند اجتماعی شدن دچار مشکل میشود. ضمن اینکه اگر ارزیابی خودِ فرزندان از هوش و استعدادشان با ارزیابی والدین از آنها متفاوت باشد، دائماً استرسِ برآورده کردن نیازهای والدین را دارند و بارها و بارها طعم شکست را در مهمترین سالهای رشد و شکوفایی خود میچشند که این موضوع مانع رشد اعتماد به نفس آنها میشود.
این دانشآموزان ممکن است همواره احساس شرم زیادی داشته باشند به دلیل اینکه نمیتوانند خواست والدینشان را برآورده کنند و آنها را از خود راضی نمایند و «احساس شرم» مهمترین عامل شکلگیری خودپنداره ضعیف است.
مشکل دیگری که اینگونه والدین در ارتباط با فرزندشان ممکن است به وجود بیاورند، ممانعت از رشد بهینة «تفکر انتزاعی» است که موجب خلاقیت و رشد حل مسأله در فرزندان میشود. آنها از کودکی تمام تلاش خود را صرف راضی کردن والدین میکنند و خود را موظف میدانند آن چیزی باشند که والدین میخواهند و اگر نتوانند، دچار یأس و سرخوردگی میشوند و احساس گناه ناشی از آن زمینههای بروز وسواس را در آنها به وجود میآورد.
برای این والدین بسیار دشوار است که بپذیرند فرزندشان نسبت به سايرین باهوشتر نیست و عملکرد بهتری ندارد؛ آنها نمیخواهند بشنوند که فرزندشان با دانشآموزان دیگر تفاوتی ندارد و از همکلاسیهایش خاصتر نیست. به نظر میرسد چنین والدینی در واقع خود واقعیشان را نیز همانطور که هست نپذیرفتهاند و انتظار دارند فرزندشان عزت نفس شکست خورده آنها را جبران و ترمیم کند درحالیکه موجب میشوند او نیز چنین احساس تلخی را تجربه کند و مانع رشد پویا و خلاق فرزندشان، متناسب با توانمندیها و نیازهایش میشوند.
به یاد داشته باشید که شما به عنوان پدر و مادر بهترین حامی و راهنمای فرزندتان هستید. هرگز از واژههایی مانند تو خیلی باهوشی، از بقیه بیشتر میدانی، میدانم اگر بخواهی میتوانی، تو از پس هر کاری بر میآیی و … استفاده نکنید زیرا میدانیم از قضا، هر کاری را حتی اگر بخواهد نمیتواند انجام دهد بلکه باید به او کمک کنید استعدادها، علائق و آرزوهایش را جستجو کند و بر اساس آنها برای رسیدن به بعضی از آنها که در توان فرزندتان هست برنامه ریزی کنید. در این مسیر او را همانطور که هست بپذیرید و نامشروط دوست داشته باشید.
مدرسه جایی است که فرصتهایی را برای دسترسی بیشتر به دوستان و جامعهپذیری، امکان شرکت در تیمهای پژوهشی، مسابقات ورزشی، اردوهای علمی_تفریحی و یادگیری مهارتها و تواناییهای جدید فراهم میکند. با پذیرش فرزندتان همانطور که هست، انگیزه حضور پرشور او را در مدرسه به میزان قابلتوجهی افزایش دهید.