یکی از مسائلی که والدین باید در هنگام پاسخ دادن به سوالات کودکان به آن توجه کنند سن کودک، مراحل تکاملی کودک و متناسب بودن پاسخ با درک کودک و دریافتش از محیط است. به کودک زیر سه سال که مرگ را پدیده برگشتناپذیر نمیداند نمیتوانیم بگوییم مرگ یعنی پایان زندگی. بنابراین برای پاسخ به اینگونه سوالات، باید اطلاعاتمان را از مراحل تکامل و ادراک کودک بالا ببریم.
نحوه مواجهه پدران و مادران با پرسشهای کودکان درباره موضوعات غیرقابل لمس برای کودک مثل خدا، مرگ، هیولا و سوالاتی از این قبیل چیست؟
در مقابل این سوالات باید از خود کودک بپرسیم که در مورد موضوع پرسش شده چه فکر میکند. به طور مثال در مورد موضوع مرگ باید از کودک پرسید خودش چه فکر میکند. البته کودک اگر شاهد مرگ نزدیکان باشد اطلاعاتی دارد؛ در غیر این صورت لازم است بدانیم کودک با چه محرکی مواجه شده و سوالاتش چقدر عمق دارد. والدین باید برای پاسخ به سوالات اینچنینی آگاهی کامل داشته باشند، چرا که اگر نحوه مواجهه با سوال کودک را ندانند ممکن است سبب ترس کودک شوند و پاسخ اشتباه آنان مشکلات پیچیده دیگری را به وجود آورد و آنان در مقابل دیگر سوالات کودک مستأصل شوند. بهترین روش برای پاسخ به پرسشهای غیرقابل لمس کودکان سادهگویی است. کودک نیاز دارد پاسخهای قابل درک و ساده دریافت کند تا از قدرت فهمش خارج نباشد.
پاسخگویی والدین به سوالات کودکان چه مراحلی دارد؟
در مرحله اول والدین باید در مورد سوال کودک اطلاعات داشته باشند و اطلاعات قبلی او را بسنجند؛ در مرحله دوم باید از خود کودک بپرسند در مورد سوالش چقدر میداند. بیشتر کودکان در مورد سوالات غیرقابل لمسی چون مرگ، وجود خدا و … تصور درستی ندارند که باید آن را اصلاح کنیم. به طور مثال در مورد خدا نباید بگوییم خدا کسی است که مراقب انسان است و ما را برای دروغهایمان و اعمال بد تنبیه میکند؛ چرا که این نوع پاسخگویی علاوه بر اینکه کودک را میترساند موجب شکلگیری جوانب منفی از مذهب در ذهن کودک میشود و دین برایش بیشتر جنبههای ترس، خشم و قهر را تداعی میکند. بنابراین آنچه که کودک میشنود و پاسخی که دریافت میکند، مهم است؛ این در حالیست که والدین میتوانند در پاسخ به سوال وجود خدا بگویند خداوند همیشه در قلب ما و در کنار ماست یا در مورد دروغگویی بگویند دروغ در هیچ آیینی پسندیده نیست و مباحث اخلاقی همه آیینها شبیه هم است. هیچکس دروغ را دوست ندارد و در هیچ جای دنیا برای دروغ گفتن پاداش نمیدهند؛ حتی دروغگویی مداوم، فرد را از جمع دوستان طرد میکند. بنابراین با ذکر پیامدهای غیراخلاقی این خصائل میتوانیم به کودک در درک صحیح دروغگویی کمک کنیم و پاسخهایی به آن بدهیم که برای آنان قابل لمس باشد، نه پاسخهایی که مدنظر ماست و شاید درست هم نباشد و کودک را سردرگم میکند.
بیشتر سوالات کودکان در مورد وجود خدا به دلیل ندیدن خداوند است؛ توصیه شما برای پاسخ به این سوال کودک چیست؟
در پاسخ به سوال ندیدن خداوند باید برای کودک مثالی بزنیم که قابل لمس باشد، به عنوان نمونه با یک مثال ساده کودکانه میتوانیم بگوییم وقتی یک بادکنک را باد میکنیم داخل آن چیزی است که نمیتوانیم ببینیم و به بادکنک شکل و معنا داده است. ندیدن خدا به این معنا نیست که چون خدا را نمیبینیم پس وجود ندارد.
والدین نباید خود را در جایگاهی ایدهآل فرض کنند و دوست داشته باشند که کودک، آنها را توانای مطلق تصور کند؛ بلکه اگر در مورد موضوعی اطلاعات کافی برای پاسخگویی ندارند باید به کودک بگویند نمیدانم و حتی وی را تشویق کنند که با یکدیگر به دنبال پاسخ سوال بروند. این عمل یک پیام شناختی دارد که همه انسانها ضعف و ناآگاهی در دانستنیهای خود دارند که پذیرش و گفتن آن دردناک نیست و کودک باید بداند که والدین او هم ضعفهایی دارند و درک کند که همه آدمها جایزالخطا هستند. این امر کسر شأن برای پدر و مادر نیست و به افراد کمک میکند که ضعفهایشان را بپذیرند و ارتباطات سالمتری برقرار کنند و این امر بهتر از آن است که پاسخ سوالات را به دروغ بدهیم؛ چرا که دروغگویی رابطه بین کودک و والدین را خدشهدار میکند و صداقت در روابط با کودک حاکم نخواهد بود، در این شرایط کودک میآموزد که باید برای پاسخ سوالاتش به دنبال راهحل باشد و پیدا کردن پاسخ سوال و راهحل آن برایش جذاب میشود. پیدا کردن راهحل نهتنها اعتماد به نفس کودک را بالا میبرد بلکه مشارکت برای یافتن راههای حل مسائل را به کودک میآموزد.
والدین به سوالات کودکان درباره اعضای بدن و تفاوتهای جنسی میان دختر و پسر چه پاسخی بدهند؟
درمورد تفاوتهای جنسی خوب است که بچهها در محیطهای طبیعی متوجه این تفاوتها شوند. به طور مثال برای فرزندان غیرهمجنس در زمان استحمام یا تعویض نوزاد نباید حساسیت نشان داد و در پاسخ به سوال کودک درباره تفاوت دختر و پسر میتوان گفت که تفاوت در دستگاه تناسلی آنها است و پاسخ این سوالات از سوی والدین بهتر از پاسخ ندادن والدین و طفره رفتن آنهاست. پاسخ ندادن والدین سبب میشود تا کودکان خودشان کنجکاوی کرده و جواب سوالات خود را در بیرون خانه پیدا کنند که این درست نیست و ممکن است به نفع کودکمان نباشد. البته اگر والدین همان یکبار سوال کودک را جواب دهند کافی است و کودک متوجه تفاوت میشود و نیازی نیست مدام در مورد این تفاوتها توضیح دهند.
والدین برای تعیین حریمها نیازمند رعایت چه اصولی هستند؟
درمرحله اول باید توجه داشته باشیم که والد غیر همجنس، کودک را به حمام نبرد و این امر دارای اهمیت بالایی است. برای تعریف حریمها باید ابتدا خودمان حریمها را نگه داریم و آموزش در این زمینه را از خودمان شروع کنیم. همچنین باید در مورد اندامهای خصوصی کودک به وی آموزش داده و بگوییم نباید اجازه دهد کسی به اندام خصوصی او دست بزند و حتی خودمان در ظاهر امر نیز در پوششها حریمها را نگه داریم تا کودک یاد بگیرد. اگر کودک در مورد بچهدار شدن از والدین پرسید باید اول از خود کودک بپرسیم که در این باره چه میداند و چه فکر میکند؟
پس از آن بگوییم هر موجودی را خداوند از دو جنس آفریده و بودن این دو جنس کنار هم باعث به دنیا آمدن فرزند جدید میشود، حتما لازم نیست رابطه را بشکافیم و لزوما نباید عمیقا این رابطه را باز کنیم، بلکه میتوانیم بگوییم وقتی زوجین ازدواج میکنند و همدیگر را دوست دارند خداوند به آنها فرزند میدهد و این پاسخ بهتر از آن است که عنوان میشود «میرویم تا نوزاد بخریم» چون اینگونه پاسخها غیرمعقول است. باید پاسخهایی به کودک داده شود که اگر روزی متوجه پاسخ اصلی آن شد ما را زیر سوال نبرد.