پیش از آنکه سراغ کودک داری اعتماد به نفس برویم شاید بهتر باشد که با مقدمه ای کوتاه بدانیم که اعتماد به نفس دقیقاً چه معنایی دارد و ما بزرگترها تا چه میزان در ایجاد و تقویت آن یا برعکس تخریب آن می توانیم موثر باشیم. اعتماد به نفس در یک کلام یعنی اعتماد به خود. فردی که از استعداد ها و توانایی های خود آگاه است. افرادی که از آنچه دارند، خود را کمتر می ببینند اعتماد به نفس پایینی دارند و افرادی که توانایی های اندک خود را بیشتر تصور می کنند اصطلاحاً «خودشیفته» هستند بنابراین فردی که در مورد توانایی هایش واقع بین است فرد مورد نظر ماست پس اگر فرزند واقع بینی می خواهیم باید والدی باشیم.
که در مورد توانایی های فرزندمان واقع بین باشیم. واقع ببینی مرز باریکی ست که در مورد کودکان شدیداً باید مراقبش باشیم. لزوماً نباید استعداد را در کودک طوری ببینیم که در نسل های گذشته معنا شده برای مثال کودک مستعد لزوماً کودکی نیست که در المپیاد فلان درس رتبه کسب می کند. کودکی که می تواند ساز موسیقی را بیاموزد و تمرین کند هم کودک مستعدی است. دنیای امروز به مراتب دنیای پیشرفته تری ست و طیف وسیع تری از استعداد ها و توانمندی ها را می طلبد. همین که یک کودک می تواند خوب بازی کند و خلاق باشد خصوصیتی است که خیلی از والدین نادیده می گیرند اما بارها در کلینیک شاهد این بودم که بازی کردن یک کودک افسرده، برای مادرش نهایت آرزوست.
فراهم کردن محیط امن برای کودک
برای آنکه کودک من، کودکی با اعتماد به نفس بالا باشد فقط کافی ست محیط امنی را برایش فراهم کنم. البته که تاثیر ژن ها را نمی شود نادیده گرفت اما خودپنداره کودک (تصورش از خودش) تا حد زیادی تحت ثاثیر تعاملی است که با محیط دارد. هرچه تجربه ناکامی و سرزنش و نپذیرفتن بیشتر باشد خودپنداره ضعیف تری شکل می گیرد. پس باید فرزندم را در مسیری هدایت بکنم تا اگر دو بار هم ناکام شد، تلاش کند تا بار سوم موفق شود.
باید توجه شود که کودک مسئول برآورده کردن آرزوهای بربادرفته والدینش نیست. اگر من تشخیص داده ام که فلان مسیر، بهترین مسیر است حتماً کودکم نباید به آن راه هدایت شود. والد قطعاً تجربه بیشتری از زیستن دارد و این می تواند کمک کند که فرزندش را راهنمایی کند اما مقایسه کردن او با کودکان دیگر یا رفتارهای دیکتاتورانه مدام کودک را درگیر چالش هایی می کند که به او آسیب های جبران ناپذیری وارد می کند. والد در عین اقتدار باید همراه و همدل باشد و آن زمان است که می تواند توقع اعتماد به نفس متناسب را داشته باشد.
شناخت از خود در کودکان معمولاً از حدود دو سالگی آغاز می شود و تا آخر عمر ادامه دارد. طبیعتاً در سالهای ابتدایی کودک را بیشتر با جنبه های ظاهری مانند قد، وزن، رنگ چشم و نهایتاً فعالیت های مورد علاقه می شناسد اما در اواسط کودکی این شناخت بیشتر جنبه های انتزاعی و روان شناختی به خود می گیرد. پس از آگاهی جزئی از تعاریف و نقش والدین در ادامه به بررسی ویژگی کودکانی که اعتماد به نفس خوبی دارند می پردازیم.
ویژگی های کودکانی که اعتماد به نفس دارند؟
- دارای استقلال است و دنباله روی اهداف دیگران نیست و در واقع نیازهای خود را به رسمیت می شناسد.
- مدام دنبال تایید گرفتن از دیگران نیست و نمی خواهد با رفتارهای نامناسب توجه دیگران را جلب کند.
- کودکی با نشاط است که از عشق و توجه افراد مهم زندگی اش استقبال می کند.
- احساس گناه ندارد و می تواند خواسته هایش را عنوان کند.
- احساس امنیت می کند و می تواند در مورد احساساتش صحبت بکند.
- مهارت های ارتباطی خوبی دارد و می تواند برای خود دوست پیدا کند.برای داشتن دوست، باج نمی دهد.
- می تواند هدفی را انتخاب کند و برای رسیدن به آن تلاش کند.اگر شکست بخورد نمی هراسد و پشتکار دارد.
- ممکن است احساسات منفی مثل ترس، خشم یا غم را تجربه کند اما تسلیم آنها نمی شود و از آن عبور می کند.
- با برخورد با موانع و مشکلاتی که برایش پیش می آید راه حل هایی متفاوتی دارد و در یک سیکل مایوسانه تکراری گیر نمی افتد.
- اساساً خوش بین و مثبت است و میونه خوبی با بدبینی و یأس ندارد.
ویژگی های کودکی که اعتماد به نفس پایینی دارد چیست؟
- مدام می ترسد دیگران قضاوتش کنند و به همین علت منزوی می شود.
- از شرکت کردن در فعالیت های اجتماعی اجتناب می ورزد.
- از انجام مسئولیت شانه خالی می کند چرا که اگر مانند دوران طفولیت بی مسئولیت باشد به مراتب راحت تراست.
- این کودکان اصولاً در محیط هایی مثل مهد کودک یا مدرسه تنها هستند و از بازی با همکلاسی هایش هراس دارد. در جمع حاضر نمیشود و ماندن در محیط امنش را ترجیح می دهد.
- این کودکان در نوجوانی از واقعیت های زندگی، رنج ها، مشکلات و موانع فرار می کنند و به اجتناب کردن از هر موقعیتی که آنها را درگیر چالشی بکند، پناه می برند.
در بالا ویژگی های بسیار کلی نوشته شده و ممکن است موارد بیشتری هم وجود داشته باشد. طبق سخن آغازین والدین مهمترین نقش را در ایجاد اعتماد به نفس در کودک را دارند. کودکی که در خانواده مورد احترام و اعتماد است اعتماد به نفس بالایی دارد و برعکس کودکی که با احساس کمبود و حقارت زندگی کرده به شدت آسیب دیده می باشد. پدر و مادری که مدام به خشونت متوسل می شوند (چه کلامی چه رفتاری) در واقع استعدادهای کودکشان را سرکوب می کنند، به جرات میتوان گفت که هیچ چیز به اندازه تحقیر و توهین والدین شوق پیشرفت را در کودک نابود نمی کند. در ادامه چند راه حل کلی به والدین داده می شود تا بتوانند در این مسیر موفق تر عمل بکنند.
راهکارهایی برای والدین که می خواهند کودک با اعتماد به نفس داشته داشته باشند
- قبل از هرچیزی والد باید خودش را بشناسد. نقاط ضعف و قوتش را بشناسد و خود الگوی مناسبی باشد.
- احساسات فرزندمان را انکار نکنیم در عوض به او انواع احساسات را بیاموزیم و به او اجازه دهیم آزادانه احساساتش را با ما در میان بگذارد.
- از عشق ورزیدن نهراسیم. این تصور که محبت کردن کودک را گستاخ می کند به شدت پوسیده و اشتباه است. کودک اگر در محیط امن و مورد احترام قرار بگیرد برای خودش احترام بیشتری قائل است.
- نکات مثبت فرزندتان را ببینید و بابتش او را تحسین کنید. این به معنای ندیدن نقاط ضعفی که قابلیت اصلاح شدن را دارد، نیست. در ابراز هر دو باید تعادل را رعایت کرد.
- واقع بین بودن اهمیت بسیاری دارد. از فرزندتان با توجه به سن و سال، جنسیت، موقعیت، استعداد، هوش و توانایی هایش توقع داشته باشید.
- او را با هیچ کسی مقایسه نکنید و بین خواهرها و برادرها رقابت سالم ایجاد کنید.
- به او اعتماد کنید و بهش اطمینان بدهید که همیشه می تواند روی کمک شما حساب کند.