اعتیاد همواره یکی از معضلات اجتماعی در دورههای مختلف بوده است. استفاده از مواد مخدر صنعتی و طبیعی این روزها رواج بسیاری دارد و مصرف موادی مانند شیشه و ماریجوانا در سطح جامعه بسیار دیده میشود. بسیاری معتقدند که ماریجوانا و فرآوردههای آن اعتیادآور نیستند و عدهای نیز بر این باورند که اگر اعتیاد جسمانی نداشته باشد اعتیاد روانی دارد.
در این مطلب سعی شده است پدیدۀ اعتیاد، جدا از مسائل فیزیولوژیکی که در پی دارد از لحاظ روانی و با توجه به نظریۀ دونالد وینیکات (نظریهپرداز و روانکاو بریتانیایی) بررسی شود.
مهمترین مفهومی که وینیکات مطرح کرد «ابژۀ گذار» است. شاید بهتر باشد برای درک مفهوم ابژۀ گذار ابتدا سطح اولیۀ رشد را از دیدگاه او شرح دهیم.
وینیکات سطح اولیۀ رشد را «وابستگی مطلق » مینامد. در این سطح نوزاد ناتوانترین موجود است و قادر به برآورده کردن نیاز های خودش نیست و برای رفع آنها به مادر نیازمند است. مادر تمام نیازها و خواستههای نوزاد را با همدلی و به صورت غریزی در مییابد و آنها را برطرف میکند اما نوزاد قادر به فهمیدن حضور مادر نیست. او تصور میکند که با ارادۀ خود غذا دریافت میکند و در واقع با فانتزی غذا، نیازش به غذا برآورده میشود و قادر به تمایز بین دنیای خیال و واقعیت نیست و خیال برایش به معنای واقعیت است.
نوزاد در این سطح بر این باور است که او مرکز همه چیز است و بر همه چیز کنترل کامل دارد. فروید این خیال «همه توانانۀ» نوزاد را «خودشیفتگی اولیه» دانست. نوزاد تمام انرژی روانیاش را معطوف به خود میکند و به همین دلیل تمایزی بین خود و مادر احساس نمیکند، در واقع وقتی گرسنگی او برطرف میشود در این خیال است که توانسته نیازهای خود را برطرف کند چرا که توانایی تمییز دادن بین خود و مادر را ندارد، گویی مادر، خودِ اوست که توانسته نیازش را برآورده کند. خودشیفتگی اولیه برای نوزاد، سالم است و شکست در آن باعث ایجاد آسیب در او میشود.
این فضا در زندگی نوزاد ادامه دارد و نوزاد در دنیای همه توانانۀ خود سپری میکند تا کم کم متوجه «دیگری» میشود، میفهمد که ناتوان است و نیاز به یک دیگری برای برآورده شدن نیازهایش دارد. او میخواهد به سطح اولیه بازگردد تا بر همه امور کنترل کامل داشته باشد.
نمونه این محدودیت کودک از شیر گرفتن اوست. در سطح اولیه مادر به دلیل همدلی با نوزاد، نیازهای نوزادش را میفهمد ولی نوزاد احساس میکند که ارادۀ اوست که منجر به رفع نیازش شده. در سطح دوم کودک با آگاهی از حضور مادر ناکامیهایی تجربه میکند از جمله از دست دادن پستان مادر که منبع تغذیهاش بوده است و به تدریج در مییابد که کنترل کاملی بر مادر ندارد.
کودک در این شرایط سعی در ایجاد یک فضای جایگزین میکند تا بتواند کنترل کاملی بر اوضاع داشته باشد. کودک موضوعی را جایگزین مادر میکند که بر آن سلطه داشته باشد. او عروسک، شیشه، شیر، پتو و یا … را انتخاب میکند. کنترل بر این موارد به او یک احساس همهتوانی میدهد که یادآور سطح اولیۀ از دست رفته است. او میداند که موضوع انتخابی، مادر نیست ولی یادآور مادر است.
این موضوع از دیدگاه وینیکات «ابژه گذار» نام دارد یعنی یک فضای مابینی، که بین فانتزی و واقعیت قرار میگیرد. همهتوانی اولیه، ناکامی و استیصالی که کودک آن را طی فرآیند رشدی در مییابد در واقع، گذاری است برای رسیدن به استقلال و پذیرشِ نیاز به دیگری است. برای مثال میتوان دلبستگیهای کودک به موضوعهای مختلف را بیان کرد -پتویی که کودک همه جا و در هر شرایطی همراه با خود میبرد یا عروسکی که تنها با آن آرامش پیدا میکند و به خواب میرود. شکست در این مرحله باعث تثبیت کودک در این فضا میشودکه میتواند منجر به آسیب و مشکلات مختلفی از جمله اعتیاد شود.
اعتیاد فضایی شبیه فضای گذار است، با استفاده از مواد، فرد به همهتوانی اولیه باز میگردد و در فضایی مابین دنیای خیالی خود و دنیای واقعی به سر میبرد. با مصرف مواد فرد خود را در مرکز هستی میپندارد و تصورش این است که قادر به انجام هر کاری خواهد بود. درواقع مصرف مواد مختلف مناسک خاص خود را دارد و علاقه به وسایل استعمال آن مواد، در افراد بسیار دیده میشود.
برای مثال در مورد اعتیاد به تریاک علاقه به وافور و توجه به زیبایی آن وجود دارد؛ گویی وافور مادری است که لذت را به کودک ارزانی میدارد. مواد مصرفی چه طبیعی باشند و چه صنعتی جایگزین مادری میشوند که کودک را به لذت میرساند و گرسنگی او را برطرف میکند.
به همین دلیل مصرف ماریجوانا و سایر فرآوردههای آن جدا از مسائل فیزیولوژیک گرایش فرد به یک واپسروی روانی است. در واقع نشانهای است که فرد به جای روند رشدی در آن دوره تثبیت شده است و نتوانسته از فضای گذار بگذرد.
اگر سئوالی در این زمینه هست یا نیاز به کمک دارید، کارشناسان «رهیاب» در خدمت شما هستند؛ با ما تماس بگیرید.