بروز علائم افسردگی پس از سکته قلبی یک مشکل روان شناختی بسیار شایعی است که اثرات منفی بر پیش آگهی بیماری قلبی دارد. شواهد روز افزون نشان می دهند که افسردگی نیز به عنوان یک عامل خطر ساز مستقل برای MI و مرگ و میر و عوارض بعدی ناشی از آن و نیز کاهش کیفیت زندگی در بیماران بعد از MI است.
به نظر می رسد در صورت توجه به وضعیت روان شناختی بیماران مبتلا به MI و پیشگیری از بروز افسردگی، میتوان از آثار منفی آن بر سیر بیماری بعد از MI پیشگیری نمود. این پیشگیری مستلزم شناخت کافی از عوامل مستعد کننده و آشکار سازنده بروز افسردگی در این بیماران است.
شیوع افسردگی و بیماری قلبی
گزارش ها نشان می دهد که افسردگی حین بستری بیش از ۴۵ درصد بیماران پس از MI بروز می کند. همچنین برآورد کلی از مطالعات مختلف نشان می دهد که افسردگی اساسی در بین ۱۵ تا ۳۰ درصد موارد و افسردگی خفیف یا علائم افسردگی در حدود ۲۰ درصد موارد بیماران پس از MI بروز می کند. بنابراین میتوان گفت افسردگی در ۳۵ درصد تا ۵۰ درصد موارد مبتلایان به MI گزارش شده است.
افسردگی
اختلالات خلقی طیف وسیعی از اختلالات روان شناختی را شامل می شوند که آشفتگی های خلقی تصویر بالینی غالب آنها را تشکیل می دهد. خلق طبیعی بالا یا افسرده از حالات متفاوت خلق است. افراد عادی طیف وسیعی از حالات خلقی را تجربه می کنند. با این وجود، بر حالات خلقی و عاطفی خود کنترل دارند. در اختلالات خلقی بیمار احساس می کند که بر خلق خویش تسلط ندارد. افسردگی شایع ترین اختلال خلقی است که غمگینی، خلق افسرده، بی علاقگی و عدم توانایی در لذت بردن علائم کلیدی آن هستند.
به نظر می رسد افسردگی در ایران از شیوع بالای برخوردار است. البته آمار دقیقی در این مورد در دسترس نیست. علاوه بر شیوع افسردگی در تمام سطوح جامعه، افسردگی در مراجعان به کلیه مراکز بهداشتی و درمانی شامل درمانگاه های تخصصی مختلف و بیمارستان های عمومی به وفور مشاهده می شود.
گزارش مشترک سازمان جهانی بهداشت و بانک جهانی نشان داده است که اختلالات افسردگی در صدر ده علت مهم ناتوانی و از کار افتادگی در جهان است. در صورت عدم درمان مناسب، افسردگی می تواند سبب ناتوانی جسمی و هیجانی، مرگ زودرس، کاهش کارایی فرد مبتلا و مشکلات خانوادگی برای وی گردد. به علاوه در سال های اخیر هزینه های اقتصادی و تبعات منفی افسردگی مورد توجه قرار گرفته است.
با توجه به شیوع بالا اختلالات افسردگی، ماهیت ناتوان کننده آن و هزینه سنگینی که به فرد مبتلا و جامعه تحمیل می نماید به نظر می رسد در برنامه ریزی و سیاست گذاری در حوزه بهداشت روانی این دسته از اختلالات باید مورد توجه ویژه ای قرار گیرند. بدیهی است که بررسی و پژوهش ابعاد، سبب شناسی، علامت شناسی و درمان اشکال مختلف این اختلالات در جمعیت های مختلف متفاوت نظیر جمعیت بیماران قلبی نیز حائز اهمیت است.
افسردگی در بیماری های جسمی
افسردگی در بیماری های جسمی یک اختلال نادیده انگاشته شده است، که اغلب به عنوان یک بیماری کمبودی توسط بیماران مبتلا به بیماری های جسمی تجربه می شود. شیوع افسردگی در طول زندگی جاری در جمعیت عمومی بین ۶ تا ۲۵ درصد گزارش شده است. در حالی که بروز آن اغلب در مبتلایان به بیماری های جسمی،به ویزه بیماران بستری بالاتر است. شیوع این اختلال بین انواع مختلف بیماری های جسمی متفاوت است و از ۵ تا ۵۰ درصد گزارش شده است. حتی برخی مطالعات گذشته که از روش های غربالگری نظیر پرسشنامه افسردگی بک استفاده نموده اند، شیوع اختلال افسردگی را در بیماران جسمی از ۵ تا ۶۶ درصد گزارش کرده اند. گفته می شود به طور متوسط یک سوم بیماران جسمی به افسردگی مبتلا می شوند. به طور مثال بیش از ۴۶ درصد بیماران سالمند مبتلا به بیماری های حاد دچار افسردگی هستند.
ارزیابی و شناسایی اختلالات افسردگی در بیماران جسمی حائز اهمیت است؛ چرا که درمان آنها از مشکلات بعدی پیشگیری می نماید. بی توجهی و اغماض در مقابل افسردگی همراه بیماری های جسمی می تواند موجب عوارض و عواقب ناگواری شود، چنانچه به دفعات دیده شده است که افسردگی در بیماران جسمی تاثیر منفی بر پیامدهای بیماری دارد.
افسردگی پس از سکته قلبی
یافته های پژوهشی نشان داده است که افسردگی پس از MI تنها یک واکنش گذرا به یک رویداد استرس زا نیست، بلکه بیماران مبتلا به علائم افسردگی تا مدت ها بعد از MI از افسردگی رنج می برند. مطالعات متعدد نشان داده است که علائم افسردگی بعد از MI یک عامل خطر ساز مستقل برای مرگ و میر بیماران است، به گونه ای که پیامدهای آن قابل مقایسه با تاثیر عملکرد بطن چپ و ضعف در مراقبت های پزشکی و بهداشتی است.
خطرپذیری ناخالص (بدون کنترل سایر عوامل خطر) مرگ و میر طی شش ماه بعد از MI در بیماران دچار علائم افسردگی در مقایسه با بیماران فاقد علائم افسردگی حدود ۶ برابر بیشتر است و این خطر بالایمرگ و میر تا 18 ماه بعد از MI همچنان مشاهده می شود.
افسردگی یک متغییر پیش بینی کننده عمده و مهم ناتوانی، کیفیت پایین زندگی و تاخیر در بازگشت به کار بعد از MI است. افسردگی پس از MI با ضعف در پیگیری برنامه های بازتوانی قلبی و بروز رفتارهای پر خطر ارتباط دارد. همچنین افسردگی پس از MI ممکن است سبب کاهش پذیرش درمان توسط بیمار گردد و از این طریق درمان MI را بسیار مشکل سازد.
افسردگی و خطر بیماری های قلبی – عروقی (CVD)
ابتلا به بیماری قلبی – عروقی نتیجه تعامل عوامل بسیاری است. نقش برخی از این عوامل خطرساز نظیر افزایش کلسترول، مصرف سیگار، فشار خون، دیابت، سن، عوامل ژنتیکی و همچنین جنسیت به خوبی شناخته شده است. کنترل و اصلاح این عوامل خطرساز کلاسیک در حال حاضر اساس توصیه ها و برنامه کنترل CVD را در جامعه تشکیل می دهند. همین طور مطالعات همه گیر شناسی رابطه بین افسردگی بالینی و افزایش خظر ابتلا بعدی به CVDرا نشان داده است.
مطالعه ای در آمریکا تحت عنوان مطالعه سلامت قلبی و عروقی در ابتدا آزمودنی هایی که هیچ بیماری قلبی ثابت شده ای نداشتند به مدت شش سال ارزیابی کردند. نتایج نشان داد که حتی بعد از کنترل سایر عوامل خطر ساز قلبی علائم افسردگی رابطه معناداری با ابتلا به CVD و مرگ و میر ناشی از آن دارد.
درمان افسردگی پس از سکته قلبی
روش های درمانی متعددی برای درمان افسردگی خارج از کشور پس از MI به کار گرفته شده است که شامل بازتوانی قلبی، حمایت اجتماعی، درمان شناختی – رفتاری و استفاده از داروهای ضد افسردگی می باشد. اما تا چندی پیش هیچگونه شواهد تایید شده ای دال بر اثربخشی و بی عارضه بودن داروهای ضد افسردگی در بیماران قلبی وجود نداشت. به تازگی اثرات دارو های ضد افسردگی بر عوارض قلبی بیمارن MI مورد توجه قرار گرفته است و در این شواهد گفته شده است که داروهای ضد افسردگی می تواند اثرات نامطلوبی بر کارکرد قلب داشته باشد.