سوگ یا عزاداری حالتی است که بسیاری از ما در طول زندگی خود بارها تجربه کردهایم؛ در اثر از دست دادن اعضای خانواده یا دوستان، جدایی از فردی که دوستش داشتهایم و بسیاری اتفاقات دیگر. آنچه سوگواری را مهم میکند، یکی اثرات کوتاه مدت آن و دیگری اثرات بلندمدت آن است که بسیار پیش میآید این اثرات با افسردگی اشتباه گرفته شوند و یا آنکه به آنها بیتوجهی شود. در این مقاله قصد داریم تا با بررسی تفاوت عزاداری و افسردگی، هریک از این دو مقوله را به تفصیل بررسی کنیم. تلاش ما بر این خواهد بود تا نشان دهیم چرا آگاهی به تفاوت بین عزاداری و افسردگی از اهمیت خاصی برخوردار است و چگونه عدم تشخیص آنها از یکدیگر ممکن است افراد را به اشتباه بیندازد. با ما همراه باشید.
عزاداری یا سوگواری چیست؟
در بررسی تفاوت عزاداری و افسردگی ابتدا باید عزاداری یا سوگواری را به خوبی بررسی کنیم.
سوگواری را به طور علمی در دسته سندرومها قرار میدهند؛ بدین ترتیب ما در بررسی سوگواری با نشانگانی مواجه هستیم که در اثر فقدان و از دست دادن فرد یا یک شیء یا موقعیت مهمی برای افراد به وجود میآید. عواملی که میتوانند منجر به بروز این سندروم شوند عبارتاند از:
۱. مرگ افرادی که دلبستگی زیادی به آنها داریم؛ همچنین از دست دادن جنین
۲. قطع اعضای بدن
۳. از دست دادن یک شغل یا منصبی که برایمان اهمیت زیادی دارد
۴. از دست دادن اشیای مهم
۵. جدایی از شریک عاطفی یا طلاق؛ همچنین فروپاشی دوستیهای نزدیک و صمیمی
هریک از این موارد میتوانند منجر به ظهور سندروم سوگواری شوند که در بررسی فرق بین افسردگی و عزاداری اهمیت زیادی دارند. سندروم سوگواری در هریک از مراحل سوگواری نشانههای مختلفی دارد که در قسمت بعدی بررسی خواهیم کرد.
به طور کلی اما نشانگان سوگواری را میتوان در دستههای عاطفی، جسمانی، شناختی و رفتاری دستهبندی کرد. فرد سوگوار ممکن است در بین این علائم، مواردی همچون غم، اضطراب، خستگی، بی قراری، اختلال در خواب، تنگی نفس و حواس پرتی را بارها و صرفنظر از مرحلهای که درون آن قرار دارد تجربه کند. البته در بررسی فرق افسردگی و عزاداری مشخص خواهد شد که نحوه بروز این علائم در فرد سوگوار با فرد افسرده متفاوت است.
مراحل مختلف سوگواری
۱. انکار: در مواجهه اولیه با فقدان، افراد ممکن است دچار حالت انکار شوند. انکار که از اعتراض جدیتر و گاهی خطرناکتر است عبارت است از اینکه فرد داغدیده به کلی واقعیت را انکار میکند و این انکار در بعضی موارد ممکن است ماهها طول بکشد. در اغلب موارد اما ظرف چند ساعت تا چند روز از بین میرود.
۲. خشم و اعتراض: در این مرحله که پذیرش اولیه فقدان رخ داده است، فرد دچار سؤال «چرا من؟» میشود و این سؤال معمولا خشم زیادی را با خود آزاد میکند. این خشم میتواند مقصران فقدان، خود فرد، اطرافیان او و یا اعتقادات فرد را هدف بگیرد.
۳. اشتیاق دیدار و جستجوی فرد از دست رفته: در این مرحله خشم فرد فروکش میکند اما حسرتی عمیق به سراغ او میآید که در کنار خود آثاری از اضطراب و بیقراری نیز وجود دارد. در عین حال نوعی بیانگیزگی و پوچگرایی نیز به سراغ فرد سوگوار میآید که باعث مختل شدن کارهای روزمره او میشود.
۴. آشفتگی و یاس: در این مرحله بیانگیزگی و پوچگرایی تشدید میشود و شکلی از افسردگی به خود میگیرد. از نشانههای این مرحله میتوان به زنده شدن مکرر خاطرات مرتبط با فرد یا شیء از دست رفته، درونگرایی، گوشهگیری و تحریکپذیری فرد اشاره کرد. این مرحله در حقیقت اولین مرحله از شروع پذیرش نهایی فقدان از سوی فرد است.
۵. ساماندهی مجدد و بهبود: در این مرحله اغلب علائم سوگواری شروع به محو شدن میکنند و فرد به مرور تلاش میکند افراد، اشیاء یا فعالیتهای جایگزینی برای خود بیابد. در این مرحله است که پذیرش نهایی فقدان اتفاق میافتد و فرد به آهستگی آغاز به انطباق دادن خود با شرایط جدید میکند.
افسردگی چیست؟
حال که تصویری کلی از سوگ به دست آوردیم، میتوانیم در بررسی فرق عزاداری و افسردگی یک قدم به جلو برداریم. افسردگی را در دو معنی به کار میبرند؛ یکی برای حالت افسردگی و دیگری برای اختلال افسردگی.
حالت افسردگی آن چیزی است که برای مثال به افراد سوگوار دست میدهد اما اختلال افسردگی یک بیماری روانی جدی است که برای درمان آن به روشهایی همچون دارودرمانی، روانکاوی فردی و… نیاز است. از جمله نشانههای اختلال افسردگی میتوان به حالت افسردگی، اختلالات خواب، عزت نفس پایین، افکار خودکشی، حالت خستگی، بیانگیزگی مفرط و… اشاره کرد. درمان افسردگی خارج از کشور نیز یک کار تخصصی است که برخلاف سندروم سوگواری، بدون دخالت یک متخصص قابلدرمان نیست.
بررسی مهم ترین تفاوتهای افسردگی و سوگواری
اولین و مهمترین فرق بین عزاداری و افسردگی به خودکشی مرتبط است: افکار و اقدام به خودکشی در سندروم سوگواری جایی ندارد؛ در حالی که در افسردگی بسیار شایع است. از سوی دیگر معمولاً عزت نفس فرد سوگوار دچار خلل نمیشود در حالی که فرد دچار اختلال افسردگی مشکل شدید عزت نفس دارد. همچنین آسیبپذیری جسمی افراد افسرده به نسبت بیماریهای مختلف بسیار بالاست اما فرد سوگوار کمتر در معرض چنین مشکلی قرار دارد.
از دیگر نکات مهم در تفاوت بین افسردگی و عزاداری میتوان به دوره آنها اشاره کرد: سوگواری در حالت عادی چیزی حدود ۶ ماه طول میکشد؛ در حالی که افسردگی دوره ندارد و میتواند برای دههها همراه فرد باشد.
آنچه معمولاً در افراد سوگوار نمایانگر میشود حالت افسردگی است که این نیز در تمامی مراحل سوگواری بروز نمییابد؛ اما حالت افسردگی بروزی قدرتمند در افراد دچار اختلال افسردگی خواهد داشت. همچنین در زمینه احساس گناه و خودسرزنشگری نیز تفاوتهایی بین فرد سوگوار و افسرده وجود دارد: فرد سوگوار تنها نسبت به فرد از دست رفته احساس گناه و خودسرزنشگری دارد اما فرد افسرده این احساسات را نسبت کل زندگی خود دارد.
حال که تفاوت بین غم سوگواری و افسردگی را بررسی کردیم، زمان آن فرا رسیده تا به یک سؤال مهم پاسخ دهیم:
آیا سوگواری به افسردگی منجر میشود؟
بله. سوگواری میتواند به افسردگی منجر شود و هرآنچه در خصوص تفاوت عزاداری و افسردگی گفته شد، میتواند به مرور در یک فرد از بین برود و نشانگان سوگواری او به اختلال افسردگی منجر شود. برای پیشگیری از بروز این مشکل لازم است فرد سوگوار و همچنین اطرافیان او اقداماتی انجام دهند تا فرد بتواند تمامی مراحل سوگواری خود را از سر بگذارند و در مرحلهای خاص گیر نکند.
برای مثال لازم است فرد سوگوار تا جای ممکن عزاداری کرده و هیجاناتش را تخلیه کند؛ چراکه هیجانات بیاننشده بسیار خطرناک خواهند بود. همچنین لازم است در هنگام نیاز در خصوص احساساتش با افراد نزدیک خود صحبت کند؛ حرف زدن اثری معجزهآسا بر پذیرش فقدان خواهد داشت. در انتها به شما پیشنهاد میدهیم اگر دچار سندروم سوگواری شدهاید، تا جای ممکن با یک مشاوره روانشناسی در ارتباط باشید و دوره سوگواری خود را تحت نظر او بگذرانید.