یکی از مراحل مهم در چرخه زندگی، ارتقاء از نقش همسری به والدینی است. سازگار شدن با عضو جدید، تمام جنبههای روابط زناشویی را تحت تأثیر قرارمیدهد. عواطفی که پیشتر بین زن و شوهر برقرار بود، حالا باید میان سه نفر شکل گیرد. اوقات با هم بودن و تفریح و فراغت دوتایی زن و شوهر کوتاهتر میشود.
بعداز تولد فرزند، بطور موقت رضایت زناشویی و کیفیت فعالیتهای جنسی کاهشمییابد و روابط دوتایی ممکن است آسیب ببیند. ممکن است زن و شوهر در معرض فشارهای چندگانه قرار گیرند ماننداسترسهای مالی، آشفتگی در خواب و نیز تنظیم هیجانات. برخی از زنان ممکن است به دلیل ضعف حمایتهای عاطفی وروانی بهویژه از سوی همسر در این دوره، علائم افسردگی از خود نشان دهند. از اینرو سازگاری زوج با شرایط جدید بسیارضروری است که البته کار سادهای هم نیست. در گفتوگو با دکتر احمدی مشاور خانواده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه اینموضوع را بررسی کردیم.
زمان مناسب برای فرزندآوری زوجین، چه زمانی است؟
ازدواج مراحل مختلفی دارد که از آشنایی دختر و پسر تا مراسم عروسی و آغاز زندگی ادامه دارد و طرفین در هر کدام از این مراحل شرایط خاصی را تجربه میکنند. در دوره نامزدی رابطه متزلزل و شکننده است و هیچ استحکامی ندارد. دوران عقد زمان بسیار مناسبی برای شکلگیری روابط، سازگاری و آماده شدن برای تعهدات رسمیتر و زندگی زناشویی است. تصور عمومی بر این است که این دوره، دوره گشتوگذار و خوشگذرانی است در صورتی که در این دوره طرفین تکالیف بسیار مهمی را بر عهده دارند. بزرگترین تکلیف آنها آماده شدن برای ازدواج است. منظور از آمادگی صرفاً آمادگی مالی و مسائل پیرامون آن نیست؛ مهمترین آمادگی، آمادگی روانی برای دوره انتقال از مجردی به متأهلی است.
مشخص است که این دوره با توجه به تکالیفی که دارد اصلا زمان مناسبی برای فرزندآوری نیست. وقتی زوجین ازدواج میکنند بیشترین استرس و هیجانات را تجربه میکنند. البته عمده این هیجانات مثبت است ولی وجود هیجان، بدون در نظر گرفتن مثبت و منفی بودن آن، بسیار محرک است و همراه با استرس خواهد بود. بعد از مراسم عروسی که زن و شوهر زیر یک سقف میروند تکلیف بزرگ، سازگاری با زندگی متأهلی است. هماهنگ شدن با هم زمان میبرد. از طرف دیگر مسئله اشتغال، مسائل مالی و سایر مسائلی از این قبیل هیجاناتی را به طرفین تحمیل میکند چون خانواده در حال شکلگیری است، حتی مسائل کوچک نیز میتواند بسیار استرسزا باشد.
هیجانات این دوره بسیار بالا است و از طرف دیگر نیازهای جنسی و صمیمیت در این دوره غالب است. برای رسیدن به سازگاری، گذر از تعارضها، ضروری و طبیعی است. پس این دوران، دوران تعارضها نیز هست؛ بنابراین این دوره هم برای فرزندآوری مناسب نیست. بهترین زمان برای فرزندآوری زمانی است که میزان هیجانات ناشی از ازدواج در زوجین کاهش پیدا کرده باشد و زوجین به یک ثبات و آرامشی رسیده باشند، روابط «دوتایی» آنقدر خوب پیش رفته باشد و باهم بودن برای زن و شوهر ارضا کننده بوده و آن نیازهای ضروری «دوتایی بودن» به یک حدی از اشباع رسیده باشد تا زوجین برای فرزندآوری آماده شوند.
آیا میتوان برای فرزندآوری به زمان دقیقی اشاره کرد؟
همانطور که ذکر شد برای فرزندآوری چهار مسئله باید تا حدودی حل شده باشد؛ مسئله سازگاری دوتایی، تعارضهای اولیه، نیازهای غالب نظیر صمیمیت و مسائل جنسی و استرسهای اساسی زندگی مانند وام و قرض و مسکن و عوامل مختلفی که در اوایل زندگی به سمت زوجین هجوم میآورند. با توجه به شرایط جامعه میتوان پیشبینی کرد که حدود دو تا سه سال بعد از عروسی، زوجین مسائل مطرح شده را پشت سر گذاشته باشند و آمادگی ورود یک عضو جدید را داشته باشند. البته با توجه به تفاوتهای فردی، ممکن است در خانوادهای این مسائل دیرتر حل شود و زوجین نیاز به فرصت بیشتری داشته باشند.
بعد از به دنیا آمدن کودک، روابط زن و شوهر چگونه تحت تأثیر قرار میگیرد؟
بعد از تولد فرزند چند وضعیت ممکن است پیش بیاید. اگر زوجین هنوز مسائل مربوط به صمیمیت خود را حل نکرده باشند و نیازهای اساسی آنها هنوز به طور نسبی برطرف نشده باشد، به دنیا آمدن بچه به عنوان یک عامل مزاحم تلقی خواهد شد زیرا کودک به طور دائم نیاز به مراقبت دارد و به همین دلیل روابط زن و شوهر محدود میشود. در وضعیتی دیگر زوجی که تعارض دارند از کودک خود به عنوان یک شیء برای حل تعارضها استفاده میکنند. در این شرایط هر یک از والدین سعی در جلب توجه فرزند خواهند داشت تا به سمت یکی از آنها متمایل شود. البته منظور از تعارضها، مشکلات بنیادین و اساسی است که هر چه زودتر باید حل شوند وگرنه خانوادهای را بدون تعارض نمیتوان تصور کرد. وضعیت سوم آن است که زوجین تا حدودی به یک ثباتی در زندگی رسیدهاند. در این شرایط زوجین خود به خود حس خواهند کرد که آمادگی حضور یک فرد جدید را در خانواده دارند.
زن و شوهری که به ثبات رسیدهاند، بعد از فرزندآوری شدن ممکن است با چه مشکلاتی مواجه شوند؟
فرزندآوری شرایط خود را دارد و نمیتوان نام مشکل را بر آن نهاد. خانواده یک شرایط رشدی را طی میکند، مانند یک انسانی که از جنینی تا پیری رشد میکند. پس بچه با آمدن خود در خانواده تحولاتی ایجاد میکند. یکی از بزرگترین و اولین تحولاتی که بچه با آمدنش ایجاد میکند، تکامل زن و شوهر است. شوهر به درجه پدری و زن به درجه مادری ارتقاء پیدا میکنند. تحول دیگر، ایجاد تفاوت در روابط آنهاست. بعد از به دنیا آمدن بچه، زن و مرد دو نقش دارند: زن-شوهری و پدری-مادری؛ ایجاد تعادل بین این دو نقش کار آسانی نیست؛ یعنی ممکن است در یکی از نقشها موفق باشند ولی در دیگری ناموفق عمل کنند. البته در دوره بارداری و چند ماه بعد از آن ممکن است رضایت زناشویی کمی پایین بیاید و این مسئله طبیعی است.
آیا همه زن و شوهرها با تولد فرزند به این تکامل میرسند؟
نه لزوماً؛ این تکامل بیشتر شبیه به یک تحول شخصیتی است. البته زنها به خاطر مسائل فیزیولوژیکی و اینکه ۹ ماه جنین را حمل میکنند، زودتر احساس مادری به آنها دست میدهد. این قضیه برای مردها میتواند متفاوت باشد و زمان آن متغیر است، ولی ممکن است در برخی موارد به دلایلی این تکامل در زن یا مرد اصلا اتفاق نیفتد.
چه زمانی برای جدا کردن اتاق کودک از والدین مناسب است؟
فرایند جدا شدن کودک یک فرایند ناگهانی نیست و از زمان تولد آغاز میشود. جدایی باید به تدریج اتفاق بیفتد که هم بچه ترس کمتری را تجربه کند و هم پدر و مادر نگرانی کمتری داشته باشند. بهتر است ابتدا چند متر چند متر از پدر و مادر جدا شود و نهایتاً بعد از چند ماه به اتاق مستقل خودش برود.
وظایف نگهداری از کودک چگونه باید بین پدر و مادر تقسیم شود که تعادل خانواده محفوظ بماند؟
این فرایند نیز یک فرایند تدریجی است. در طول ۹ ماه بارداری تمام امور کودک به عهده مادر است. بعد از تولد باید فرایند تقسیم وظایف به گونهای پیش برود که بعد از مدتی پدر و مادر به طور مساوی در کارها و امورات کودک سهیم باشند. همانطور که ذکر شد ممکن است رسیدن به نقش پدری طول بکشد. پس در مواردی لازم است مادر وظایفی را بر عهده پدر بگذارد تا حس پدری را در همسرش زنده کند و سپس به تقسیم وظایف بپردازند.
بعد از به دنیا آمدن کودک، حضور فردی دیگر چقدر میتواند در کنترل وضعیت به پدر و مادر کمک کند؟
معمولا به طور طبیعی و سنتی این اتفاق میافتد و بسیار خوب است. به طور مثال در ماههای آخر بارداری، مادرها به دخترانشان کمک میکنند و در این مواقع بهتر است مادر به خانه دخترش بیاید تا اینکه او را به خانه خود ببرد. در این مدت دختر میتواند از تجربیات مادرش استفاده کند، ضمن اینکه حضور مادر در جلوگیری از بروز یکسری تعارضهای زن و شوهری هم مؤثر است. حضور مادر میتواند به نقش همسر بودن دخترش نیز کمک کند و زمانی که مادربزرگ از نوهاش نگهداری میکند، زن و شوهر این فرصت را دارند که دوباره با هم بودن را تقویت کنند. البته در نبود مادربزرگ میتوان از افراد دیگر نیز کمک گرفت، اگرچه بهتر است این فرد از محارم خانواده باشد تا از آسیبهای احتمالی جلوگیری شود.
منبع: دنیای کودک پارسی