نویسنده: دکتر نادیا صبوری
به نظرم، تنها علم جدی و حقیقی که ارزش دنبال کردن دارد، داستان علمی تخیلی است. علم رسمی با تمام محرابهایش در آزمایشگاهها کورکورمال بهراهش ادامه میدهد، بیآنکه به ابزاری سعادتمند دست بیابد. و حال کارش به جایی رسیده که از سایهی خویش نیز میهراسد. (بخشی از مصاحبه مجله ایتالیایی پارانوما با لکان، ترجمه محسن ملکی)
دوپن در «نامه ربوده شده»: … من با ارزش و بنابراین نتیجه صحیح هرگونه منطقی که راهی جز استدلال مطلق را پیروی کند مخالفم، بخصوص به طرز منطق ناشی از مطالعه ریاضیات مطلقا اعتقادی ندارم. علم ریاضی علم اشکال و کمیتها است و طرز استدلال ریاضی، منطق ساده است که با شکل و کمیت مرتبط شده است.
اشتباه اساسی همین جا است که خیلیها خیال میکنند حقایقی که آنها را حقایق کاملا ریاضی نام دادهاند حقایقی مطلق یا کلی هستند و این اشتباه به قدری بزرگ است که اتفاق نظری که در قبول آن از طرف عامه مردم به کار رفته است، مرا مسحور میکند. حقایق ریاضی نمودار حقایق کلی و مطلق نیستند.
آنچه که در مورد شکل یا کمیت صادق است غالبا در موردی مثل اخلاق خطایی نابهنجار بیش نیست. در علم اخلاق تقریبا هیچ وقت مجموع کسور معادل با اصل نیست. همینطور در علم شیمی معادلات صحیح از آب در نمیآید. در تخمین یک نیروی محرکه نیز همین طور زیرا دو موتور که هر کدام نیروی معینی داشته باشند، وقتی که مشترکا کار کنند، نیرویی معادل مجموع نیروهای مجزای خود تولید نمیکنند.
بسیاری از حقایق ریاضی دیگر هست که فقط در حدود نسبت حقیقت محسوب میشود نه به طور مطلق. ولی ریاضیدان همیشه طبق حقایق مسلم خود استدلال میکند چنانکه گویی این حقایق به طور مطلق بر همه جا و همه چیز قابل انطباق است – و اتفاقا همه مردم هم همین عقیده را دارند.
«بریانت» در اثر تحقیق عال خود درباره اساطیر یونان، از اشتباهی از همین نوع نام میبرد، آنجا که میگوید با آنکه امروزه هیچکس به افسانه خدایان ادوار پیش از ظهور مسیح اعتقاد ندارد، با این وجود ما غالبا این نکته را به کلی از یاد میبریم چنانکه از این معتقدات نتیجه میگیریم که گویی این افسانهها از حقایقی زنده حکایت میکنند.
وانگهی در نزد ریاضیدانهای ما که خودشان مشرک هستند برخی افسانههای عجیب وجود دارد که بدانها اعتقاد دارند و از این افسانهها نتایجی کسب کردهاند که بیش از آنکه مربوط به فقدان حافظه باشند، باید مربوط به یک نوع اختلال غیر قابل درک مشاعر دانست – به طور خلاصه من تاکنون یک عالم ریاضی صرف را ندیدهام که بتوان خارج از ریشهها و معادلات او، بدو اطمینان داشت.
حتی یکی از آنها نبوده که محرمانه این اصل را یکی از اصول دین قرار نداده باشد کهpx x2 + مطلقا و بی چون و چرا مساوی است با q. به یکی از این آقایان من باب آزمایش بگویید که شما عقیده دارید که ممکن است یک بار اتفاق بیفتد که px x2 + تساوی مطلق با q نداشته باشد. وقتی که بدو فهماندید که چه میخواهید بگویید، خود را هرچه زودتر از دسترس او دور نگه دارید وگرنه وی طاقت این کفرگویی را نخواهد آورد، بی شک سعی خواهد کرد جا به جا چیزی به مغز شما بکوبد.
لکان چگونه با علوم مواجه میشود؟
اپتیک (علم نور) بر پایه نظریههای ریاضی و فیزیک است که بدون آنها امکان ساختاردهی آن وجود ندارد. برای اینکه اپتیکی وجود داشته باشد، باید برای هر نقطه در فضای واقعی، یک نقطه متناظر هم در یک فضای خیالی وجود داشته باشد.
اگرچه فضاهای واقعی و خیالی از نظر مفهومی متفاوت هستند اما در عمل با هم ترکیب میشوند. لکان بر اهمیت تمایز نمادین برای درک پدیدههای مختلف در اپتیک تأکید میکند.
ذهنیت و عینیت در اپتیک و پدیدههای ذهنی
لکان از مثال رنگینکمان استفاده میکند تا نشان دهد چگونه ذهنیت در چیزی که به نظر عینی میآید دخیل است. رنگینکمان را ذهنی میبینیم، اما میتوانیم آن را با دوربین بهطور عینی ثبت کنیم. همین موضوع باعث میشود که مرز بین پدیده ذهنی و عینی مشخص نباشد.
آزمایش آینه کروی و توهم دیداری
لکان یک آزمایش کلاسیک فیزیک را توصیف میکند که در آن از یک آینه کروی استفاده میشود. این آینه تصویر واقعی یک جسم را که در فاصله خاصی قرار دارد، ایجاد میکند. تصویر واقعی از طریق همگرایی پرتوهای نور منعکس شده روی سطح کروی ایجاد میشود و هر نقطه از جسم با نقطهای در فضای خیالی متناظر است.
او توضیح میدهد که چگونه تصویر واقعی یک دسته گل که توسط آینه کروی منعکس و همگرا میشود، دور گردن گلدانی که در جلوی آن قرار دارد ظاهر میشود. این تصویر واقعی دیده میشود زیرا پرتوهای نور قبل از رسیدن به چشم همگرا میشوند و تصویری از واقعیت ایجاد میکنند. هر چه از نقطه همگرایی دورتر شوید، توهم قویتر میشود زیرا اثر پارالاکس (تفاوت زاویه دید) بیشتر میشود.
به عبارتی تصویر واقعی به این دلیل تشکیل میشود که پرتوهای نور در چشم جمع میشوند. اگر پرتوها از هم جدا شوند، یک تصویر مجازی مانند آنچه در یک آینه معمولی دیده میشود، به وجود میآید.
کاربرد نمادین و روانکاوانه علوم
از نظر لکان شاید این آزمایش اپتیکی مستقیما به روانکاوی ربط نداشته باشد، اما به عنوان یک استعاره مفید برای درک پیچیدگیهای بین واقعیت خیالی و واقعی در روان انسان عمل میکند. این آزمایش نشان میدهد که چگونه توهمات و ادراکات که بهعنوان ردپای حافظه ثبت شده و احتمالا در ناخودآگاه سرکوب میشوند، میتوانند در عرصه روانی ساختارمند شده، تحلیل شوند.
در نتیجه، روانکاوی هم مانند اپتیک شامل هدایت و درک روابط پیچیده بین انواع مختلف واقعیت (امر واقع، تصویری و نمادین) است و بر عملکرد ناخودآگاه نور میاندازد؛ درواقع ذهنیت و واقعیت در هم تنیدهاند و ناخودآگاه ما نیز به همین شکل کار میکند.
اپتیک و شکلگیری ایگو
لکان این استعاره نوری را به نظریه خود در مورد مرحله آینهای مرتبط میکند، جایی که نوزاد ابتدا با انعکاس خود در آینه همذات پنداری میکند. این انعکاس به نوزاد احساس تسلط زودهنگام و البته زودرس بر بدنش را میدهد.
مرحله آینهای در رشد ایگو بسیار مهم است زیرا اولین مرتبهای است که سوژه خود را به عنوان یک موجودیت کلی و متمایز میبیند، حتی قبل از دستیابی به هماهنگی و تسلط کامل فیزیکی.
این تسلط خیالی (دیدن خود به عنوان یک کل در آینه) مقدم بر تسلط واقعی (کنترل واقعی بر بدن خود) است و تأثیری پایدار بر ادراک سوژه از خود و تعاملات آینده او بر جای میگذارد.
تمایز ایگو از دنیای بیرونی
لکان برای تشریح تمایز ایگو از دنیای بیرونی به مفاهیم «محفظه و محتوا» اشاره میکند. استعاره گلدان و دسته گل این مفهوم را نشان میدهد؛ جایی که گلدان (ظرف)، دسته گل (محتوا) را نگه میدارد. رابطه بین گلدان و دسته گل استعارهای ارزشمندی برای درک شکل گیری ایگو است. گلدان (تصویر بدن خیالی) حاوی دسته گل (غرایز و خواستههای واقعی) است که نشان میدهد چگونه سوژه خود را از واقعیت آشفته و اولیه متمایز میکند.
در این میان چشم هم به عنوان نمادی برای دیدگاه سوژه است. درک سوژه (چشم) برای دیدن تصویر دسته گل خیالی (تصویر واقعی) باید در موقعیت صحیح قرار گیرد. اگر چشم خارج از مخروط بینایی باشد، سوژه واقعیت بدون تزئین (یک گلدان خالی یا گلهای تنها) را میبیند. موقعیت چشم نشان میدهد که چگونه جایگاه سوژه در جهان نمادین (زبان و ساختارهای اجتماعی) بر درک او از واقعیت تأثیر میگذارد.
به عبارتی موقعیت سوژه در نظم نمادین (دنیای زبان و گفتار) تعیین کننده دسترسی او به امر خیالی و واقعی است. چشم نشان دهنده سوژهای است که به یک ناظر ناب تقلیل یافته و ریشه در عینیت علمی دارد. با این حال سوژه در واقعیت صرفا یک چشم نیست بلکه تحت تاثیر موقعیت نمادین و زبانی است که هویت و تعاملات او را شکل میدهد.
نکته کلیدی این است که تاثیر متقابل بین امر خیالی، امر واقعی و امر نمادین به موقعیت سوژه در نظم نمادین بستگی دارد. این موقعیت است که درک و تجربه او از واقعیت را تعیین میکند. درک این تأثیر متقابل برای درک فرآیندهای روانکاوی که شکلگیری ایگو و رابطه سوژه با جهان را شکل میدهند بسیار مهم است.
شبکه های اجتماعی مرکز روانشناختی رهیاب: کانال تلگرام مرکز مشاوره رهیاب – صفحه اینستاگرام مرکز مشاوره رهیاب