در سال های اول رشد کودک مخصوصاً در شش سال اول تولد، مادر محور همه توجهات کودک است. در حقیقت، مادر، همه چیز اوست. ولی به تدریج اهمیت پدر برای کودک شناخته می شود و کودک نیز می فهمد که پدر نیز جایگاهی دارد و پدر است که از مادر حمایت می کند و در ضمن به اهمیت افراد دیگر مانند مادربزرگ ها و پدربزرگ ها نیز پی می برد. بعد از سن شش سالگی، پسر احساس می کند که پدر الگوی کاملی برای اوست، رفتار، اعمال و شغل پدر از نظر کودک بسیار اهمیت دارد و رفتار کودک با پدر، بر خلاف رفتار او با مادر، بسیار خوب و صمیمی می باشد. چون امروزه پدر باید در پرستاری از کودک با مادر همکاری کند، بنابراین پدر با کودک و کودک با پدر از همان سال های اول تولد باید با یکدیگر رابطه برقرار کنند.
رفتار پدر با کودک
پدر باید مانند یک روانشناس، آگاهانه نسبت به همسر و فرزند خود رفتار و عمل کند و کودک خود را برای اجتماع و آینده بسازد و وضعی به وجود آورد که کودک به پدر و مادر خود لذت ببخشد و از آنها لذت ببرد. هیچ پدر از آغاز، یک پدر ایده آل نبوده است، پدر خوب پدری است صبور، شکیبا، با محبت و موقع شناس که نسبت به خانواده خود بردیار و در صدد آشنایی و به دست آوردن اطلاعات در مورد روان شناسی کودک و آشنا شدن با چگونگی آموزش او می باشد.
آیا با رشد کودک رابطه او با پدر تغییر می کند؟
رشد کودک و بزرگ شدن او در روابط کودک و مادر تغییرات زیادی به وجود می آورد، زیرا رابطه مادر و کودک بسیار حساس و ظریف است، ولی در مورد پدر چنین تغییراتی وجود ندارد. رابطه کودک و پدر و رفتاری که کودک در طول زمان رشد خود نسبت به پدر دارد، کمتر دست خوش تغییر و دگرگونی می گردد. ثبات، استواری و قاطعیت پدر باعث می شود که پس از بازگشت او به خانه، مادر در مورد کودک با او صحبت کند و کارهای خوب یا بدی را که کودک انجام داده است برای او بیان نماید.
پدر به عنوان یک قاضی باید قضاوت کند که به کودک اجازه بدهد یا با او تنها بنشیند و صحبت کند و او را نصیحت نماید. از طرف دیگر وظیفه پدر است که از روش و رفتاری که مادر با کودک دارد، حمایت کند. اگر در موردی پدر با چگونگی رفتار مادر و کودک موافق نیست، آن را نباید جلوی کودک به مادر بگوید. پدر باید مواقعی که کودک نزد آنها نیست نظرش را برای مادر بیان کند و این دو به توافق برسند. اگر بین پدر و مادر اختلاف سلیقه ای وجود دارد، نباید جلوی کودکان بحث کنند. اگر کودک درک کرد که اختلاف نظر بین پدر و مادر وجود دارد، سعی خواهد کرد که پدر و مادر را مقابل یکدیگر قرار دهد و آنها را به جان هم اندازد و در نتیجه آنچه را خود می خواهد، به دست آورد.
پدران باید سعی کنند رابطه خوبی با فرزند داشته باشند
پدر نباید خود را نسبت به کودک، بیگانه تصور کند، او باید در رفع احتیاجات کودک مانند غذا دادن، کمک به دفع ادرار و مدفوع، در بغل گرفتن و خواباندن کودک شرکت کند، تا کودک احساس کند که مورد مهر و محبت پدر قرار گرفته است. گرچه ممکن است روشی که پدر نسبت به تغذیه، در بغل گرفتن و بازی کردن با کودک خود عمل می کند، با روش مادر متفاوت باشد. اما پدر می تواند با روش دلخواه خود عمل کند. بعضی از پدران خجالت می کشند که نوزاد خود را بغل بگیرند و تصور می کنند چون مردی بزرگ و قوی هستند، مناسب نیست که نوزاد کوچکی را در بغل گیرند، این تصور به هیچ عنوان صحیح نیست.
قبل از اینکه نوزاد به راه افتد و صحبت کند، باید او را در بغل گرفت و با او رابطه برقرار کرد، در این صورت پدر حس خواهد کرد که پدری دارد و محبت و عاطفه پدر و فرزندی به وجود خواهد آمد. هیچ راه و روشی برای به وجود آمدن حس عمیق عاطفی بهتر از این نیست که پدر کودک را در آغوش بگیرد. بغل گرفتن کودک سبب می شود که کودک حس کند که مورد توجه است. بارها دیده شده که کودک گریه می کند و با شیر دادن، حرف زدن و یا دادن اسباب بازی آرام نمی شود، اما اگر در بغل گرفته شود آرام می گیرد. کودک به در آغوش گرفته شدن نیاز دارد و گویی با گریه می گوید که مرا در بغل بگیرید.
رابطه پدر با فرزند در 5 سال اول دوران کودکی
پنج سال اول دوران کودکی، سال هایی است که در آن شخصیت و رشد عقلانی، هوشی و عاطفی کودک پایه گذاری می شود، ولی کودک موقعی می تواند حداکثر استعداد ذاتی خود را شکوفا سازد که (در این دوران مخصوصاً در سال اول) بیشترین محرک های حسی و حرکتی از طرف پدر و مادر و محیط درباره او اعمال شود. پدر باید با کودک بازی کند، حرف بزند نام اشیا را به او بگوید و او را بلند کند و در بغل بگیرد. با این محرک ها کودک علاقه مند می شود که بیشتر یاد بگیرد. هرچه کودک بیشتر ببیند و بشنود تمایلش به دیدن و شنیدن بیشتر می شود.
بعداً از دوران شیرخوارگی، علاوه بر حالت منفی گرایی، حس استقلال نیز در کودک ظاهر می شود، به طوری که می خواهد همه کارها را خود انجام دهد. بعضی مواقع کودک می خواهد پدر برای او کاری را انجام دهد. در این دوران پدر و مادر باید خودشان را با کودک وفق دهند و نسبت به کودک سخت گیر نباشند. اگر کودک پدر می بیند کودک در انجام کاری تردید دارد، نباید خشمگین شود.
کودکان مخصوصاً پسرها متکی به پدر خود هستند و پدر خود را به عنوان نمونه و مدلی برای خود تصور می کنند و اصالت مردی را از پدر خود می آموزند. اگر پدر قسمتی از وقت خود را به کودک خود اختصاص دهد و با فرزند خود با گرمی رفتار کند و به حرف های او گوش دهد و با طرز تفکرش آشنا شود، در این صورت کودک در مدرسه مشکلی نخواهد داشت، رفتارش با دیگران با تحمل و شفقت و نوع پرستی خواهد بود و در اجتماع موفق خواهد بود. اگر رابطه پدر و فرزند از زمان تولد انجام نگیرد، در هر زمان و در هر سنی می پتوان این رابطه را شروع کرد و هیچ زمانی دیر نیست.