نویسنده: دکتر نادیا صبوری
روانکاوی و مکتب لکان رابطه پیچیدهای با اسطورهها دارد. لکان اغلب به اسطورهها میپرداخت اما به جای موافقت با معنای سنتی و تاریخی آنها، دوباره تفسیرشان میکرد و به نقش آنها در روان بشر و ساخت فرهنگ توجه میکرد همانگونه که برای فروید نیز مهم بود.
لکان بارها از اسطورهها و داستانها به عنوان راهی برای نشان دادن مفاهیم نظری خود استفاده میکرد اما هرگز به سادگی با معنای رایج و تحتاللفظی اسطورهها موافق نبود. او آنها را دوباره تفسیر کرد تا فرآیندهای زیربنایی و حقایق عمیقتر روان انسان را کشف کند و انعکاس دهد. مثلا اغلب به عقده ادیپ در مکتب فروید اشاره میکند اما در چارچوب خود معنای جدیدی به آن میدهد و بر نظم نمادین و نقش زبان در ساختن میل انسان تمرکز میکند.
او معتقد بود که اسطورهها چیزی را در مورد وضعیت انسان، به ویژه در مورد میل، زبان و ناخودآگاه آشکار میکنند. او به دنبال این بود که نشان دهد چگونه نظم نمادین (قلمرو زبان، قانون و هنجارهای اجتماعی) ذهنیت انسان را شکل داده است.
یکی از اشارات مهم لکان این ایده است که سوژه هرگز یک کل واحد نیست، بلکه شکافته شده و با ساختارهای زبان و میل از خود بیگانه شده است. اسطورهها از نظر لکان، اغلب منعکس کننده این چندپارگی هستند. به عنوان مثال، او از اسطوره نارسیس برای بحث در مورد مفهوم مرحله آینه استفاده کرد، جایی که نوزاد ابتدا خود را در آینه می شناسد و منجر به شکلگیری ایگو میشود، اما همین امر به یک سوء ادراک شناختی یا بیگانگی اساسی در انسان منجر میشود، همان اتفاقی که در نارسیسیزم میافتد.
لکان بین امر نمادین، تصویری و واقعی تمایز قائل شد. اسطورهها اساسا در قلمروی نمادین و تصویری عمل میکنند و روایتهایی را ارائه میدهند که مردم از آنها برای درک خواستهها و ترسهای خود استفاده میکنند. لکان بهویژه علاقهمند بود بداند که چگونه اسطورهها شکافها یا ناسازگاریها را در این روایتها آشکار میکنند و به واقعیت اشاره میکنند – چیزی که در برابر نمادسازی مقاومت میکند و خارج از زبان باقی میماند.
درحالیکه لکان از اسطورهها استفاده میکرد، محدودیتهای آنها را نیز نقد میکرد. او آنها را به عنوان تلاشهایی ضروری اما نهایتا ناکافی برای تسخیر پیچیدگیهای روان انسان میدید که سرانجام نمیتواند ناخودآگاه مبهم بشریت را بیان کند. او همزمان بر این باور بود که علم، علیرغم دستاوردهایش دارای محدودیتهایی است، بهویژه وقتی صحبت از پیچیدگیهای طبیعت انسان و ناخودآگاه میشود.
در ادامه میتوانید ترجمه یکی از مصاحبههای ژک لکان را که در سال 73-1972 به مناسبت افتتاحیه انجمن روانپزشکان در شهر بارسلون اسپانیا، توسط ماریا خوسه رگه انجام شد، مطالعه کنید.
در روانکاوی صحبت از اسطوره شناسی شده است. نظر شما در مورد آن چیست؟
اسطورههایی که روانکاوان اعتقاد داشتند باید به آنها احترام گذاشت تا در جامعه خوب پذیرفته شوند، از همان زمانی که من کار انحلال آن اسطورهها را آغاز کردم، بسیار قوی شدند.
این بدان معنا نیست که چنین اسطورههایی زنده نبودند. سنت این را ثابت میکند. اسطورهها از یک اقتصاد خاصِ لذت میآیند. اما آنها فراتر میروند. چیزی که دانشگاه نامیده میشود متولی آنها است، نقش دانشگاه حفظ آن اسطورههاست.
به من خواهید گفت که به نظر میرسد خود فروید هم خود را قربانی اسطورهها کرده است. درست است، او خود را فدای آنها کرد. اگر میخواست در زمان خودش پذیرفته شود نمیتوانست کار دیگری انجام دهد.
آیا شما «سخنگوی» فروید هستید؟ آیا مدرسه شما فرویدی است؟
من از فروید شروع کردم تا با کسانی که مدعی بودند به نام فروید روانکاوی میکنند و از این عمل سود میبردند، مقابله کنم.
مجبور شدم به آنها بگویم که کار روانکاوانه آنها یا فریب است یا فقط به بازی با کلمات محدود میشود. من بر این عقیده بودم که «اگر با بیماران خود – قبلا آنها را اینطور مینامیدند – تنها چیزی که میتوانید رد و بدل کنید کلمات است، حداقل قوانین خودتان را تعیین کنید.» [به نام فروید روانکاوی نکنید]
کارکرد کلمه فقط با تعریف حوزه زبان قابل توضیح است. این دو اصطلاح عنوان سخنرانیای است که در سال 1953 در رم ایراد کردم و مدرسه من پس از مشکلات فراوان از دل آن بیرون آمد.
مکتب من در واقع فرویدی است و نباید تعجبآور باشد زیرا به وضوح نشان دادم که شهادتهای ارائه شده توسط فروید در رابطه با وجود ناخودآگاه، رویاها، لغزشهای کلامی و اتفاقات خارقالعاده، تنها بر اساس بافت آنچه گفته میشود قابل تفسیر است. از طریق کلام خود شخص ذینفع. این یک واقعیت روشن در سه اثری است که فروید در مورد هر یک از این موضوعات نوشته است و نقطه شروع «مکتب» او را تشکیل میدهند.
به گفته شما «روانکاوی به ما اطمینان میدهد که تحت عنوان ناخودآگاه چیزی واجد شرایط، در دسترس و قابل عینیت یافتن وجود دارد». بنابراین ناخودآگاه چیست؟
اول از همه، مهم است که روشن شود ناخودآگاه نه بروز روح است، نه خاطرهای از دوران کودکی و نه پسرفت “رشد روانی”. در نظر گرفتن آن به عنوان چنین چیزی مانند تقلیل آن به اسطورههای کلاسیکی است که روانشناسی دانشگاه از آن تغذیه میکند.
در نگاه اول به نظر نمیرسد که این نام بد انتخاب شده باشد. ناخودآگاه نا-شناخته (in-su) دانش است، یعنی دانشی که سوژه ندارد، سوژهای نیست که بداند.
از همان جا میتوانیم نام آن را واضح کنیم: غریزه. این نامی است که همیشه دانشی را تعیین کرده که شواهد آن با واقعیت حیوانی در تضاد است. آیا حیوانی که میداند چگونه محل دقیق بدن طعمه خود را نیش بزند تا فلج شود، از آناتومیاش چیزی میداند؟ ما جرات نداریم باور کنیم. چرا؟ چرا امکان ندارد آناتومی حریف خود را نداند؟ چرا حیوانات میدانند چگونه نوزادی که نمیتوانند از او مراقبت کنند را پنهان کنند تا به مدت زمان لازم برای رشد از او محافظت کنند؟
اینجاست که شرح و بسط غریزه استوار است که روانکاوان آن را در همه زبانها تحریف میکنند، چیزی که فروید آن را با ترجمه Trieb (تکانه، سائق) تعیین کرده است، که در انگلیسی منصفانه به عنوان drive (چیزی که نشأت گرفته شده) ترجمه شده است. در فرانسوی بهعنوان dérive، ترجمه شد که یک راهحل گذرا و ناامیدکننده بود تا زمانی که کلمه ابداعی ایدهآل خود را به دست آورد. ترجیح میدهم بگذارم کسانی که مرا میخوانند آن را کشف کنند. گاهی اوقات آن را به عنوان lalangue مطرح میکنم و توجه میکنم که دو قسمت را در یک قسمت کنار هم قرار دهم. این شیوه نوشتن، کلید شخصی برای تعیین موضوع زبانشناسی است. یکی در میان بسیاری دیگر.
دانش آنچه که در ناخودآگاه است دانشی است که توسط یک یا چند زبان بیان میشود. دانشی است که درون فرد وجود دارد، یعنی به او مربوط میشود حتی اگر نداند.
مفهوم ناخودآگاه (فروید در نام آن تردید داشت) از بیان حقیقت دور است. ناخودآگاه فقط دانش است، دانشی که به شکل کلامی بیان شده است.
موجود سخنگو، با ایده غریزه و نسبت دادن آن به موجوداتی که صحبت کردن بلد نیستند، ]با نسبت دادن آن[ به حیوانات آنطور که خودش میگوید، وحشی میشود.
فروید در کار تحلیلی خود چه چیزی را نتوانست درک کند؟
از نبوغ فروید سوءاستفاده نکنیم. حتی یک نابغه هم برای اینکه ظهور یابد به الطاف بهشتی نیاز دارد.
علم از بهشت نازل شده که در روایات ملموس است. حتی تنها اعتراضی است که میتوان به آن کرد. همانطور که پاسکال مشاهده کرد، جانور انسان از زمین است و به زودی متوجه میشود شگفتیهایی که او اکنون مدیون علم است و به آنها احترام میگذارد، فقط مانعی بر سر راه هستند. با این حال باید به آن عادت کند.
چیزی که شاید فروید در نظر نگرفت این است که علم محدودیتهایی دارد: ضعف اصلی علم همین است. امید او به «سکسولوژی» خندهدار است، وقتی دقیقا تجربهاش به او نشان داد که دانش ناخودآگاه همان چیزی است که موجود سخنگو ابداع میکند… شاید برای ارضای «وظایف» تولید مثل خود.
لازم بود او این ناخودآگاه را ابداع کند تا به کسالت فرهنگ خود که ناشی از ظهور روانرنجوری است پاسخ دهد.
قبلا هرگز در مورد چنین چیزی صحبت نمیشد. همه غرق در «حقیقت» گناه اولیه بودند.
عشق، عشق واقعی باید جای دیگری میبود، خارج از رابطه جنسی. میتوان گفت همه جا پنهان بود. فقط صحبت از یک “کمدی الهی” بود، اما به شرطی که زنان تا حد امکان دور نگه داشته شوند.
همه اینها این واقعیت را تأیید میکند که هیچکس نمیخواست چیزی در مورد ناخودآگاه بداند. ترسیده بود. یک گذشته باوریِ درست، زیرا ناخودآگاه هیچ ربطی به این گفتگو درباره عشق جنون آمیز نداشت.
و این سرنوشت ما است که ناخودآگاه را ابداع کنیم! و تاکید میکنم: ما آن را ابداع میکنیم. آنچه ما «کشف» کردهایم (ابداع نکردهایم) فقط مکان آن است که همیشه آنجا بوده است، در این شکی نیست، اما کاوش نشده است.
ثمره دورههای آموزشی شما در این زمینه چیست و چه کمکی به نظریههای فرویدی میکند؟
نمیتوان گفت فروید موضوع را تمام کرده است اما تکمیل آن نیز دشوار است. در حال حاضر، دورههایی که در مورد این موضوع ارائه کردهام محدود به حل مشکل است، فقط برای اینکه این رویا بتواند بهتر ادامه یابد. به ویژه رویای کسانی که میخواستند جهان را متحول کنند، زیرا به آن اعتقاد دارند.
در واقع، گفتمان من تنها فرصتی است که روانکاوی بتواند دوباره کار کند. منظورم این است که تنها با شهادت دادن به حقیقت، همانطور که در اعترافی که هر فرد در تجربه تحلیلی به خودش ارائه میکند، روانکاو میتواند از گفتارش اختراعی از دانش را بیرون بیاورد که قادر به ارائه نتیجهای باشد. میوهای که برای همه لذتبخش است و البته برای همه (not-all) زنان نیست که در دسترسی خود به واقعیت آشکار هستند که موجود سخنگو تنها کسی است که خود را در انتخاب جنسیت خود مجاز میداند.
فروید از اینجا شروع کرد که به هیستریکها گوش داد: هر یک از آنها میخواستند مرد وجود (ex-ist) داشته باشد: «حداقل یکی»
شبکه های اجتماعی مرکز روانشناختی رهیاب: کانال تلگرام مرکز مشاوره رهیاب – صفحه اینستاگرام مرکز مشاوره رهیاب