نویسنده: دکتر نادیا صبوری
اگرچه فروید یک متخصص مغز و اعصاب بود، متوجه شد که رویکردهای عصبشناختی زمان او در درک رفتار پیچیده انسان، بهویژه در مورد بیماریهای روانی محدود هستند و از طرفی تبیینهای زیستشناختی به تنهایی نمیتوانند جنبههای عاطفی و روانشناختی تجربه انسان را بهاندازه کافی توضیح دهند.
وقتی فروید با مارتین شارکو که متخصص مغز و اعصاب بود و از هیپنوتیزم برای درمان هیستری استفاده میکرد آشنا شد، دریافت که کاوش در ناخودآگاه میتواند بینش عمیقتری در مورد رفتار انسان و شرایط روانی او ارائه دهد.
او در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 تحت تاثیر متفکران معاصر در فلسفه، ادبیات و روانشناسی قرار داشت که دیدگاه او را شکل دادند و به این نتیجه رسید که نمیتوان رفتار انسان را صرفا به عوامل بیولوژیکی تقلیل داد.
فروید بر این باور بود که ناخودآگاه ما براساس بیولوژیک، محیط و جنسیتمان، به خواستهها و هویتهای ما ساختار میدهد و بر نحوه ارتباط ما با خودمان و دیگران تاثیر میگذارد. بنابراین به این نتیجه رسید که روانکاوی با تمرکز بر ناخودآگاه میتواند بینشهایی ارائه دهد که ممکن است زیست شناسی آنها را نادیده بگیرد.
بعد از او هم لکان روی میل و فقدان تأکید کرد و آنها را برای تجربه انسانی محوری دانست. او معتقد بود که این عناصر را نمیتوان به غرایز یا انگیزههای زیستی تقلیل داد بلکه آنها توسط زمینههای اجتماعی و فرهنگی شکل میگیرند و هدف روانکاوی نیز کشف آنها است.
لکان ضمن تایید نقش عوامل زیستشناختی در رفتار انسان، هر دیدگاه بیش از حد جبرگرایانهای که پدیدههای روانشناختی را به تبیینهای بیولوژیکی تقلیل میدهد را نقد کرد. او روانکاوی را دیدگاهی متمایز میدانست که درک بیولوژیکی ما را تکمیل میکند و معتقد بود که هر دو زمینه میتوانند بینشهای ارزشمندی ارائه دهند، اما روانکاوی به پیچیدگیهای ذهنیت انسانی و پویاییهای رابطهای میپردازد که زیستشناسی ممکن است به طور کامل آن را درک نکند.
تداعی آزاد چیست؟
تداعی آزاد یک تکنیک اساسی در روانکاوی است که توسط فروید در درمان بیماران شکل گرفت و قرار است که آنالیزان بهطور خودجوش هر فکر، احساس، خیال، کلمه یا تصویری که به ذهنش میرسد را بدون سانسور یا فیلتر کردن با روانکاو مطرح کند. در سیر تداعی آزاد مهم نیست که محتوایی که به کلام میآید، چقدر تصادفی، نامربوط یا شرمآور به نظر برسد. این فرآیند اجازه میدهد تا افکار، خواستهها یا خاطرات ناخودآگاه ظاهر شوند و درگیریها یا احساسات پنهانی که ممکن است بر زندگی کنونی فرد تأثیر گذاشتهاند بررسی شوند.
فروید بر این باور بود که تداعی آزاد میتواند فیلترهای ذهنی را دور بزند و مکانیسمهای دفاعی که معمولا افکار نگران کننده یا غیرقابل قبول اجتماعی را از آگاهی فرد دور نگه میدارند، در دسترس آگاهی بیاورد.
در تداعی آزاد ما با دو نوع گفتار مواجهیم: گفتار توخالی و گفتار پر.
گفتار توخالی و گفتار پر در تداعی آزاد (empty speech and full speech)
گفتار توخالی به گفتار سطحی و جدا از میل ناخودآگاه سوژه اطلاق میشود. این زبان است که در خدمت برقراری ارتباط در سطح متعارف یا اجتماعی است اما فاقد درگیری با حقیقت روانی عمیقتر است. در گفتار توخالی، گوینده اغلب پشت کلمات پنهان میشود و از آنها برای انطباق با هنجارهای اجتماعی، انتظارات یا اجتناب از رویارویی با تعارضات ناخودآگاه خود استفاده میکند.
گفتار توخالی اغلب تدافعی است و از زبان روزمره فرد تبعیت میکند. فرد ممکن است فقط برای برآوردن انتظارات اجتماعی صحبت کند، بدون اینکه افکار یا احساسات واقعی خود را آشکار کند. در این وضعیت از رویارویی و درگیر شدن با میل، خواستهها یا اضطرابهای ناخودآگاه خود اجتناب میکند. ارتباط او با خودش و روانکاو سطحی است و محتوا در سطح باقی میماند و به هیچ حقیقت دگرگون کنندهای در مورد واقعیت درونی گوینده ضربهای نمیخورد.
بهطور مثال شخصی را در نظر بگیرید که در مورد روز خود بدون پرداختن به چیزی که از نظر احساسی یا روانی مهم است یا زندگی او را از جهات مختلف تحت تاثیر قرار داده، صحبت میکند. آنها ممکن است حقایق را نقل کنند، نظرات خود را بیان کنند یا درباره دیگران بحث کنند اما گفتار آنها به خواستهها یا اضطرابهای عمیق آنها نمیپردازد.
گفتار پر از سوی دیگر معتبر و دگرگون کننده است. مستقیما با ناخودآگاه سوژه درگیر میشود و چیزی بااهمیت را در مورد میل سوژه، رابطه او با بزرگ دیگری و ساختار روانش آشکار میکند. گفتار پر شکلی از گفتار است که به سوژه اجازه میدهد با حقیقت خود در ارتباط باشد.
در گفتار پر، ناخودآگاه سوژه مستقیما به کلام در میآید. ممکن است گوینده همیشه آنچه که آشکار میشود را کاملا درک نکند اما خود گفتار به انگیزههای ناخودآگاه او نزدیکتر است، میل ناخودآگاه را آشکار میکند و آنچه که سرکوب یا پنهان شده اغلب به شیوهای غافلگیرکننده هویدا میشود.
گفتار پر در تداعی آزاد کمتر در تلاش برای انطباق با هنجارهای اجتماعی است و بیشتر در مورد آشکار کردن حقیقت موقعیت ناخودآگاه خودش است. گفتار پر در مکتب لکان، اغلب رویارویی با بعد «واقع» است – چیزی که به راحتی در زبان بیان نمیشود و در برابر گفته شدن مقاومت میکند، اغلب شدید است و پتانسیل بینشی به همراه دارد.
تداعی آزاد اساس کار روانکاوی است و هنگامی که مراجع آزادانه صحبت میکند، روانکاو به او گوش میدهد و لحظاتی که ناخودآگاه در گفتار او ظاهر میشود (از طریق لغزشهای کلامی، تضادها، تکرارها و غیره) به او در انتقال گفتار تهی به گفتار پر کمک میکند.
مفهوم سوژه در روانکاوی
در روانکاوی «سوژه» معنای متمایز و پیچیدهای دارد که با درک سنتی و فلسفی یک فرد خودآگاه متفاوت است. از نظر لکان، سوژه موجودی پایدار و یکپارچه با خودآگاهی کامل نیست، بلکه موجودی منقسم و تکه تکه است که توسط فرآیندهای ناخودآگاه، زبان و میل شکل گرفته است. مفهوم سوژه لکان تحت تاثیر فروید، ساختارگرایی و زبانشناسی است و برای درک نحوه عملکرد ناخودآگاه و نحوه ارتباط افراد با خود و دیگری، مهم است.
سوژه و ناخودآگاه
برای لکان، سوژه سوژه ناخودآگاه است. به این معنی که جوهر واقعی سوژه نه در «من» آگاهانه و عقلانی، بلکه در ناخودآگاه یافت میشود، جایی که امیال سرکوب شده، چالشها و انگیزههای یک فرد او را پیش میبرند.
لکان عبارت معروف «Cogito, ergo sum» (من فکر میکنم، پس هستم) دکارت را بازبینی کرد تا بیان کند:
«من فکر میکنم جایی که نیستم، پس جایی هستم که فکر نمیکنم» و ناخودآگاه را به عنوان هسته اصلی ذهنیت پراهمیت میکند.
سوژه منقسم
سوژه لکانی اساسا بین آگاهی و ناخودآگاه، بین آنچه شناخته شده و آنچه سرکوب شده، تقسیم شده است. این انشعاب به این دلیل پدیدار میشود که ناخودآگاه توسط زبان ساخته شده و زبان محدودیتهایی بر آنچه میتواند توسط سوژه بیان و شناخته شود، تحمیل میکند.
سوژه تقسیم شده به این معنی است که فرد هرگز کاملا منسجم یا شفاف نیست. بخشی از آنچه ما هستیم خارج از آگاهیمان باقی میماند که توسط امیال سرکوبشده، تجربیات آسیبزا و تأثیر دیگران هدایت میشود.
سوژه و دیگری
«دیگری» (با حرف O بزرگ) به نظم نمادین زبان، قانون، فرهنگ و هنجارهای اجتماعی اشاره دارد که هویت سوژه را شکل و ساختار میدهد. رابطه سوژه با دیگری در درک چگونگی به وجود آمدن سوژه بسیار مهم است.
دیگری نیز میتواند ناخودآگاه به عنوان چیزی خارجی نسبت به خودآگاه سوژه باشد. به عبارت دیگر، ناخودآگاه بهعنوان «دیگری» درون سوژه درک میشود، مکانی که امیال و انگیزههای ناشناخته در آنجا جولان میدهند.
دیگری بزرگ نشان دهنده نظام نمادین زبان و قانون است، درحالیکه دیگری کوچک (“other”) به تصویر یا انعکاس سوژه در آینه اشاره دارد (که در مرحله آینهای ظاهر میشود).
سوژه میل
سوژه، سوژه میل است و «میل انسان، میل دیگری است»، به این معنی که میل فرد توسط دیگری شکل میگیرد – با آنچه از او انتظار میرود، از او درخواست میشود یا توسط ساختارهای نمادین جامعه به او منعکس میشود.
سوژه هرگز به طور کامل نمیتواند خواستههای خود را کنترل کند، زیرا این خواستهها در پاسخ به خواستهها و زبان دیگری صورتبندی شدهاند و میل همیشه با ساختارهای اجتماعی پر میشود و هرگز صرفا فردی نیست.
علاوه بر این، میل سوژه اساسا فقدان است؛ سوژه با احساس نقص یا غیبت مشخص میشود که همین مساله، فقدان میل را برمیانگیزد. این فقدان از این واقعیت ناشی میشود که هیچ ابژهای نمیتواند خواستههای ناخودآگاه سوژه را که توسط نظم نمادین شکل میگیرد، به طور کامل ارضا کند.
سوژه تقسیم شده در زبان (S/s)
یکی از معروفترین صورتبندیهای لکان تمایز بین دال و مدلول (S/s) است که آن را از زبانشناسی ساختاری وام گرفته است. در زبان، دال (کلمه یا نماد) به مدلول (مفهوم یا معنا) اطلاق میشود، اما ارتباط بین آنها هرگز پایدار و ثابت نیست. این بیثباتی منجر به لغزش معنا میشود که بر سوژه تأثیر میگذارد.
از نظر لکان، سوژه در زنجیرهای از دالها گرفتار شده که همیشه از یک دال به دال دیگر حرکت میکند بدون اینکه هرگز بتواند معنای واقعی یا جوهر هویت یا خواستههای خود را کاملا درک کند. بنابراین هویت سوژه همیشه سیال است و بین دالها در حال تغییر است.
سوژه و امر واقع
امر واقع از میان سه حوزه خیال، نماد و واقع، بیانگر چیزی است که خارج از زبان و بازنمایی نمادین است؛ چیزی که نمیتواند با زبان و نظم نمادین بیان یا کاملا تسخیر شود.
سوژه با این عدم امکان دسترسی یا درک کامل واقعیت شکل میگیرد. امر واقع منبع تجارب آسیبزا است که دنیای نمادین و خیالی سوژه را مختل میکند.
به دلیل این شکاف پرنشدنی بین زبان و واقعیت، کمبودی اساسی ویژگی همیشگی سوژه خواهد بود. واقعیت فراتر از نمادسازی باقی میماند و رابطه سوژه با واقعیت را ناکامل میکند.
سوژه و ابژه a
در آثار متأخر لکان، سوژه با مفهوم ابژه کوچک a نیز مرتبط است. ابژه a نمایانگر ابژه-علت میل است؛ ابژه گمشده یا دستنیافتنی که سوژه پیوسته به دنبال آن است اما هرگز نمیتواند به طور کامل آن را درک کند.
میل سوژه توسط این حس فقدان هدایت میشود و ابژه a این فقدان را نشان میدهد. این یک ابژه واقعی نیست، بلکه یک موضع نمادین برای چیزی است که سوژه فکر میکند احساس ناقص بودن او را پر میکند.
مرحله آینهای و شکلگیری «من»
مرحله آینهای یک مفهوم کلیدی در روانکاوی لکانی است و یک مرحلهای از رشد را توصیف میکند که طی آن نوزاد بازتاب خود را در آینه/دیگری میبیند و شروع به شکلگیری درک خود از «من» میکند. با این حال، این احساس از خود مبتنی بر توهم وحدت و انسجام است که با واقعیت تکه تکه شده تجربه نوزاد مطابقت ندارد.
کودک برای اولین بار خود را به عنوان یک موجود کامل و متمایز از محیط اطرافش میبیند.این هویت «خیالی» (تصویر آینهای) ایگو را تشکیل میدهد، اما ایگو با سوژه لکانی یکسان نیست. ایگو یک تصویر ایدهآل است، درحالیکه سوژه اساسا از این تصویر ایدهآل جدا شده و بیگانه است.
بنابراین سوژگی با منیت متفاوت است. سوژه بین این تصویر همانندسازی شده و انگیزههای ناخودآگاهی که این تصویر از وحدت را مختل میکند تقسیم میشود.
درحالیکه مرحله آینهای لحظه شناخت است، مرحله «از خود بیگانگی» نیز هست. کودک متوجه میشود که تصویر در آینه با تجربه زندگی او یکسان نیست. بین خود ایدهآل (تصویر) و خود واقعی (خود تکه تکه و ناهماهنگ) فاصله وجود دارد. این احساس، کمبود ایجاد میکند و به احساس دائمی نقص داشتن کمک میکند.
مرحله آینهای پیامدهای ماندگاری روی نحوه ارتباط افراد با خود و دیگران دارد. نحوه درک آنها از خود تحت تاثیر این برخورد اولیه با تصویر خود است و بر عزت نفس، خواستهها و روابط آنها در طول زندگی تاثیر میگذارد.
از نظر لکان مرحله آینهای بخشی از یک رشد وسیعتر است که به «نظم نمادین» منتهی میشود، آنجا که زبان، هنجارهای اجتماعی و ساختار هویت شروع به شکلگیری میکنند. شناخت اولیه در آینه تنها آغاز یک سفر پیچیده به سوی درک خود در چارچوبهای اجتماعی و فرهنگی است.
شبکه های اجتماعی مرکز روانشناختی رهیاب: کانال تلگرام مرکز مشاوره رهیاب – صفحه اینستاگرام مرکز مشاوره رهیاب