همه جا رد پایش را میبینیم؛ نابرابری جنسیتی در اقتصاد، آموزش، قانون، رفاه اجتماعی، سیاست و مدیریت آثارش را نشان میدهد. نابرابری جنسیتی، مسألهای تأثیرگذار به خصوص در کشورهای در حال توسعه است و در جوامعی که نابرابری جنسیتی در فرهنگشان امری بنیادین است بیشتر دیده میشود.
دخترانی که از کودکی نادیده گرفته میشوند و در حوزه آموزش کمتر مورد توجه قرار میگیرند توانایی کمتری در محیطهای اقتصادی نشان میدهند و كارفرمایان نیز تمایل به استخدام سرمایه انسانی با بازده كمتر ندارند.
این موضوع خود دوباره سبب عقب ماندن دختران میشود و در آینده، زنانی با اعتماد به نفس و عملکرد پایین در حوزههای اقتصاد، علم و دانش، فرهنگ و فرزندپروری، جامعه را خواهند ساخت. در نهایت وجود چنین تفکرات تبعیضآمیزی بر تمایل واقعی زنان به استقلال و رشد نیز تأثیر خواهد گذاشت و این دور باطل ادامه خواهد داشت.
رویکردهای عدالت محور در نابرابری جنسیتی
این روزها عدالت را اینگونه تعریف کردهاند: امکان استفاده برابر دختران و پسران با سطح استعداد و تمایل یکسان از منابع موجود هر کشور بهطوری که بتوانند در شرایط یکسان در جامعه برای کسب موقعیتهای برتر رقابت کنند. طبق این تعریف قرار دادن کودکان در شرایط ناهمسان رشدی بر اساس جنسیت، نژاد، قومیت و وضعیت اقتصادی از ابعاد بیعدالتی محسوب میشود و این بیعدالتی در طول تاریخ اکثراً به نفع پسران بوده است.
از زمان زنده به گور کردن دختران تا تخصیص سهمیه بیشتر کنکور و موقعیتهای شغلی به پسران، پسرانی که از مادران فرودستِ بازمانده از تحصیل و رشد متولد میشوند و در دامانشان پرورش مییابند. امروزه با درخشیدن زنانی چون پروفسور «مریم میرزاخانی» به عنوان یکی از 10 نخبه ریاضیات دنیا و برنده مدال «فیلدز» که بالاترین جایزه در ریاضیات است.
میتوان بهخوبی به این مسئله پی برد که وجود اختلاف در دختران و پسران در مسائلی چون یادگیری علوم و ریاضی برگرفته از محیط جامعه و شرایط حاكم بر آن است نه در فیزیولوژی و توانمندتر بودن پسران و اگر والدین بهجای تعیین تکلیف کردن و تصمیم گرفتن برای فرزندان خود، با رفتارهای یكسان تربیتی، کودكان را در مراحل آموزش همراهی کنند، شاهد رشد استعدادها و توانمندیها در هر دو جنس خواهیم بود.
والدین از کودکی در بازیها و انتخاب نوع اسباببازیها، انتخاب رشته تحصیلی، رشته ورزشی و انتخاب شغل، وظایف و نقشهای از پیش تعیین شدهای را به کودک القاء میکنند که پسران را قوی و برتر و دختران را ضعیف و شکننده و وابسته شکل میدهد. بنابراین این تفاوتها از کودکی در بستر جامعه، قوانین و نظامهای مردانه آنطور که مردان بخواهند شکل میگیرد.
البته میدانیم زنان و مردان از نظر فیزیولوژیکی یکسان نیستند، اما منظور از برابری جنسیتی تنها در نظر گرفتن حق انتخاب و امکانات یکسان برای هر فرد بر اساس نیازها و توانمندیهایش است بهطوری که افراد با استعداد بهخاطر جنسیتشان از حقوق خود محروم نشوند.
تفکرات و قوانین تبعیضآمیز در نابرابری جنسیتی
اگرچه امروزه به دلیل وجود تفکرات و قوانین تبعیضآمیز و فقدان آموزشهای ضروری در مدارس و رسانهها دختران نیز پذیرفتهاند که شاید شهروند دوماند و باید به نفع جنس برتر از حق خود بگذرند، اما برنامهریزان و سیاستگذاران در سطوح مختلف باید بدانند که دختران، مادران فردا هستند و توانمند بودن، شاد بودن و راضی بودن آنها، جامعه را در زمینههای مختلف اقتصادی، سلامت جسمی و روانی، جلوگیری از آسیبهای اجتماعی، آموزش و پرورش و فرهنگ، رشد و ارتقاء میدهد.
گویی حمایت بیحد از پسران آنها را بیانگیزه و پرتوقع نیز کرده است. پسری که از کودکی در مقایسه با دختران امتیاز بیشتری از خانواده دریافت داشته، سهم امکانات آموزشی و رفاهیاش بیشتر بوده و در آزمون ورودی دانشگاه نیز بهخاطر پسر بودن سهمیه بیشتری دریافت کرده است، انگیزهای هم برای درس خواندن و به دست آوردن شغل ندارد و تنها عادت کرده که از خانواده تا سیستمهای دولتی و آموزشی از او حمایت کنند.
اگر به خواستهاش نرسد به سمت اعتیاد و آسیبهای خانمانبرانداز میرود. امروزه با تمام محدودیتهایی که فرهنگ و اجتماع بر دختران تحمیل کرده است، شاهد تلاش و عزم و اراده بیشترشان در راه رسیدن به آرمانهایشان هستیم.