بیشتر بچه ها را گاهی کودکان بدقلق میخوانیم، به خصوص وقتی با ما مخالفت کنند، یاهمکاری نکنند . دلایل این کجرفتاری آنها تقریبا مشخص است. آنها خسته، و عنقشده یا ترسیدهاند، شاید هم فقط لجبازی میکنند. این کودکان که معمولا حرف حساب سرشان میشود و حرفشنوی دارند، طبعا جزو کودکان بدقلق به حساب نمیآیند.
آنچه گفتیم، درمورد بچههایی که در این مطلب «کودکان بدقلق» نام گرفتهاند صدق نمیکند. آنها صرفا لجباز و فاقد روحیه همکاری نیستند. دلایل کجرفتاری آنها روشن نیست. در واقع علت کجرفتاری آنها یا بسیار پیچیده است یا اصلا درک آن ممکن نیست.
رفتار آنها مزمن است و اغلب، نه همیشه معترضانه، توهینآمیز یا پرخشگرانه است. این رفتار معمولا برای کودک نتیجه عکس میدهد و غالبا به پیامدهای جدی یا تنبیههایی منجرمیشود که به ندرت تغییر یا اصلاحی در کجرفتاری ایجاد میکند.
بعضی اوقات کجرفتاری با خشم و اعتراض همراه نیست بلکه تقریبا برعکس ناشی از بیحوصلگی، تنبلی و بی انگیزگی است. به نظر میرسد که به هیچ چیز اهمیت نمیدهند و هیچ چیز رویشان اثر نمیگذارد.
هم کودک و نوجوان معترض و اخلالگر و هم بیحوصله و بیانگیزه، در پایان دادن به کجرفتاری خود ناتوان یا بیعلاقه به نظر میرسند. آنها واکنشی به علت رفتار نشان نمیدهند و گاه به نظر میرسد که به رفتارهایی دست میزنند که نتیجه عکس میدهد. ظاهرا از احساس افراد غافلاند و در نتیجه ممکن است ما را بسیار عصبانی کنند و بالاخره انگار هیچ چیز در مورد این کودکان کارساز نیست.
احساس ناامیدی، دلسردی و خشمی که این کودکان در بزرگسالی که با آنها در تماساند، ایجاد می کنند موجب میشود که این گروه را از همسالانشان جدا کنند. این کودکان و نوجوانان متفاوت از دیگر همسنوسالان خود به نظر میرسند و در حقیقت چنین نیزهستند.
برگرفته از: بچههای خوب، رفتارهای بد/ جویس دیوینی