دکتر نادیا صبوری، روانشناس و رواندرمانگر
ماهیت بارداری یک عمل فیزیولوژیکی است که در نهایت منجر به مفهومی به نام «کودک» میشود. اگرچه در عین فیزیولوژیک بودن، رویدادی است که اهمیت عاطفی، هیجانی زیادی با خود به همراه دارد. این که یک بارداری خواسته یا ناخواسته باشد و در نتیجه یک رابطه جنسی عاشقانه به وجود آمده باشد یا صرفا محصول یک رابطه تصادفی معمولی باشد برای هر سه نفر مادر، پدر و کودک مهم است. از همان ابتدای تشکیل نطفه، رابطه فیزیولوژیکی بین مادر و جنین شروع میشود درحالیکه ممکن است یک مادر از این ارتباط آگاه نباشد. اگرچه بسیاری از زنان حتی بدون هیچ علامتی از بارداری، حدسهایی میزنند و متوجه میشوند که باردار هستند و میگویند که در عمق وجودشان احساس عجیبی دارند. اما اتفاقی که در وجودشان در حال رخ دادن است چیست؟ بله، یک توده کوچک با رشد سریع و تقسیم و تکثیر سلولی، در عمق وجودشان در حال شکلگیری است. به تدریج شرایط فیزیکی و روانی مادر تغییر میکند. حالا دیگر صحبت از یک سیستم است؛ سیستم مادر و جنین در حال تغییر و تحول است و بین آنها چیزهایی رد و بدل میشود.
رفتار مادران برای اعلام خبر بارداریشان با هم متفاوت است. بعضی این خبر را مثل یک راز هیجان انگیز اول به پدر کودک میگویند. بعضی اول به مادر خودشان، برخی هم با هیجان یا نگرانی به همه نزدیکان مثل همسر، مادر، خواهر، برادر، پدر، و همه اقوام و دوست و آشنا خبر میدهند و برخی نیز آن را مثل یک راز در سینه خود نگه میدارند و تا جایی که ممکن است آن را از دیگران مخفی میکنند.
این رفتارها اغلب از مدل بازیهای مادران در کودکیشان یا روابطشان با هم سن و سالها در دوران مدرسه وقتی پای یک موضوع مهم و رازگونه مطرح بود، تبعیت میکند. دلایل زیادی وجود دارد که برخی از والدین تصمیم میگیرند این راز را فاش نکنند؛ ممکن است این اتفاق حس شگفت انگیزی در آنها ایجاد کند و بخواهند لذت شگفت انگیز بودن را طولانیتر کنند. یا شاید خودشان آنقدر هیجان زده شده باشند که نیاز به آمادگی بیشتری برای اعلام این خبر به دنیای بزرگ دوستان و خانواده داشته باشند. شاید نیاز دارند تا خودشان را از نظر عاطفی، هیجانی با شرایط جدید تنظیم کنند و آمادگی پذیرش ابراز احساسات و هیجانات از سوی دیگران را ندارند و نگراناند که نکند دچار استرس شوند. شاید از اینکه، از این به بعد با نقشهای جدید مادر، پدر، والدین وارد جامعه شوند هراساناند و این تأخیر در اطلاع دادن به دیگران به آنها فرصتی میدهد تا با نقشهای جدید خود هماهنگ شوند.
به تدریج که جنین به رشد پیچیده خود در بدن مادر ادامه میدهد، پدر و مادر نیز همزمان خود را با شرایط جدید سازگار میکنند، و در ذهن خود سناریوهایی را به عنوان پدر و مادر تمرین میکنند. درحالیکه به نظر میرسد بسیاری از این سناریوها آگاهانه است اما درواقع بیشتر در سطح ناخودآگاه رخ میدهند و متعلق به دنیای درونی پدر و مادر و فانتزیهای آنها پیرامون والدگری است. تجربه آنها از رابطهای که خود با پدر و مادرشان داشتهاند، در نوع نقش والدینیای که انتخاب میکنند مهم و تعیین کننده است.
والدین اکنون با نگرانیهایی در رابطه با سلامت و رشد مناسب جنین، حوادث پیشبینی نشده که ممکن است در دوران بارداری، سلامت جنین را تهدید کند، احتمال از دست دادن او حین بارداری یا زایمان درگیر میشوند که البته امروزه با وجود تکنولوژیهای پیشرفته غربالگری، این نگرانیها قابل کنترل و مدیریت هستند. از سویی بارداری مادر، میزان و کیفیت رابطه جنسی زن و شوهر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و به مرور هرچه به ماههای آخر بارداری نزدیک میشوند، گذر زمان طولانیتر به نظر میرسد و اشتیاق آنها برای خاتمه بارداری و تولد نوزاد بیشتر و بیشتر میشود.
اگر پدر و مادر با والدین خود تعارضاتی داشته باشند که هنوز حل نکردهاند یا روابط زوجی مخدوشی بین آنها برقرار باشد، شرایط سختتر هم میشود. امروزه روشهای کنترل و پیشگیری از بارداری این فرصت را در اختیار زوجها قرار میدهد که تا حدودی زمان مناسب را انتخاب کنند و تا به وجود آمدن شرایط فیزیکی و روانی خوب و پذیرا، بارداری را به تأخیر بیندازند.
شروع اولین بارداری برای یک زن سرشار از تجربههای جدید، شاخت بیشتر از بدن خود و کشف تدریجی احساسات و روابط پیشین و فعلی است. سیستم بهداشت و درمان، خانواده و دوستان او را در روند این کشف و تولید، تنها نمیگذارند و با اشتیاق از او حمایت میکنند. در عین حال که مادر از دوران بارداری تا تولد نوزاد وارد قلمرو ناشناختهها میشود، همسرش نیز به تجربیات جدیدی دست مییابد؛ او نیز از نزدیک شاهد این تغییر و تحولات خواهد بود، به شباهتها و تفاوتهای زن و مرد میاندیشد و به این فکر میکند که حالا نقش خودش چیست؟ برای فرزندش و خانواده جدیدش چه کارهایی باید انجام دهد؟ همانطور که یک زن در حین بارداری تا تولد نوزاد دائما رابطه خود با مادرش را ارزیابی میکند و مفهوم مادری را در مادر خود جستجو میکند، پدر نیز شروع میکند به بازنگری رابطه خود با والدینش بهویژه پدرش؛ آیا پدرش به اندازه کافی نقش پدری را خوب ایفا کرده است؟ چه ویژگیهای خوبی داشته است؟ چه ویژگیهای بدی داشته است که او باید به عنوان پدر از آنها اجتناب کند؟ بسیاری از این افکار و احساسات به صورت ناخودآگاه به دلیل تغییر موقعیت یک مرد به نقش یک پدر و مسئولیتهایی که این نقش به همراه دارد و همزمان با تغییراتی که در شریک زندگی خود میبیند، به وجود میآید.
مادر اکنون بیشتر از گذشته به حمایت و پشتیبانی او نیاز دارد؛ اینکه آیا همسرش تغییرات خلقی ناشی از بارداری را درک میکند؟ تا چه اندازه با خستگی در حال افزایش او کنار میآید؟ حتی ممکن است مانند گذشته نتواند به همسرش توجه کند، زیرا ظرفیت احساسی و هیجانیاش را بیشتر صرف فرزندش خواهد کرد، آیا او تحمل و توانایی کنار آمدن با این شرایط جدید و در عین حال ماندن و حمایت کردن از او را دارد؟
وضعیت روانی و جسمانی مادر و آمادگی هیجانی والدین، پیشبینی کننده کیفیت زندگی کودک بعد از تولد است. شناسایی دقیق نیازهای مادر در راستای نیازهای نوزاد قرار میگیرد و رفع این نیازها، درواقع رفع نیازهای نوزاد است، نوزادی که به شدت به مادر وابسته است.
یکی از نگرانیهای مادر و پدر، داشتن رابطه جنسی در دوران بارداری است که گمان میکنند ممکن است موجب سقط جنین شود و حتی در مواردی نگراناند که جنین از این رابطه درکی داشته باشد و آسیب روانی ببیند؛ از این رو رابطه جنسی بین آنها کاهش مییابد. البته در اکثر موارد نوعی رابطه عاشقانه بین زوج ادامه مییابد و به امید سلامت محصول مشترکشان از بودن در کنار هم و رابطه صمیمانهشان لذت میبرند.
پدران معمولا احساس دوگانهای را تجربه میکنند: از سویی به خود میبالند که توانستهاند همسرشان را باردار کنند و موجب به وجود آمدن یک فرد سوم در زندگیشان شدهاند؛ نوزادی که به زودی متولد خواهد شد اما از سویی نگراناند که آیا اصلا چنین چیزی را میخواهند؟ این احساس که ممکن است به زودی کودک تازه متولد شده یک رقیب جدی و غافلگیر کننده باشد، برای مردان کلافه کننده است.
در برخی موارد آنها این احساس را سرکوب میکنند و ناخودآگاه از آن اطلاع ندارند اما در برخی رفتارهایشان نمایان میشود مانند پدری که همسر خود را در خرید وسایل مورد نیاز نوزاد، قبل از تولدش همراهی نمیکند یا دائماً از حساسیتهای همسرش نسبت به تولد نوزاد شکایت میکند. گاهی مصرف سیگار، مشروبات الکلی، خیانت و بی توجهی به همسر نیز در این پدران افزایش مییابد که به نوعی ناشی از همین نگرانیهای مربوط به تولد فرزند است.
پدرانی که در کودکی روابط رقابت جویانه با خواهر و برادرهای خود داشتهاند یا اگر یکی از دوقلوها بودهاند یا فاصله سنی بین خود و خواهر و برادرهایشان کم بوده است بیشتر نگران تولد فرزند خود به عنوان یک رقیب خواهند بود زیرا همان روابط عاطفی پیشین و شکستها و نگرانیها را به طور ناخودآگاه تداعی میکند درحالیکه حتی منشأ این نگرانی را درک نمیکنند و به یاد نمیآورند.
رابطه بین یک زن و مادرش نیز اغلب بسیار پیچیده است و هنگامی که باردار میشود نوع این رابطه اهمیت اساسی دارد. بارداری برای هر زنی، یک نقطه عطف ویژه در زندگیاش محسوب میشود، گویی این پیام را به مادرش میدهد: «مادر، ببین آنچه که تو انجام دادی را من هم میتوانم انجام دهم». در واقع یک زن وقتی باردار میشود همانندسازی با مادرش را کامل میکند و به پدرش نیز اعلام میکند که من هم از عهده کاری که رقیب قدرتمندم انجام داد برآمدم؛ همان زنی که رابطه مستقیمتری با تو داشت.
یک زن نیز وقتی باردار میشود احساسات متناقضی را در رابطه با والدینش تجربه میکند زیرا او با کسی رقابت میکند که منبع عشق و حمایت و محبت است؛ از طرفی درگیر پرسشهایی از خود میشود که تا چه اندازه روش مادری مادرش را قبول دارد و تصمیم دارد کدام بخشها را کنار بگذارد؟ چه کارهایی را میخواهد برای فرزندش انجام دهد که مادرش برای او انجام نداده و او را ناکام گذاشته؟ او همواره بین این تناقضات در نوسان است.
بارداری برای یک زن، دستیابی به وضعیت، قدرت و اهمیتی است که قبلا تنها به مادرش منسوب بوده و اکنون او نیز از این طریق به جامعه زنان بالغ، میپیوندد. اما دستیابی به چنین موقعیت و قدرتی ممکن است از سویی با رضایت و از سویی دیگر با اضطراب همراه باشد. میزان رضایت یا اضطرابی که فرد در بارداری تجربه میکند با نوع رابطهای که تاکنون با مادرش داشته ارتباط دارد؛ بسیاری از زنان در نهایت همان شیوه مادری مادر خود را در پیش میگیرند و با حذف و اضافه کردن برخی روشها و نگرشها، الگوی مادری خاص و متمایز خود را میسازند و رابطه خود با فرزندشان را به نوعی مدیریت میکنند.