نویسنده : دکتر نادیا صبوری
هر انسانی از لحظه تشکیل جنین در بدن مادر تا بعد از تولد و زمانی که برای تغذیه به سینه مادر نیاز دارد در مرحله پیوستگی با بدن مادر به سر میبرد. این پیوستگی تا حدی است که هر چیزی در دنیای پیرامون نوزاد ادامهای از بدن مادر محسوب میشود. به تدریج کودک در مرحله آینهای، خود را جدا از مادر و مستقل از دیگران درک میکند و فردیت خود را کشف میکند.
کودک همواره توجه و محبت بلامانع مادر را میطلبد و میل مادر نیز جدا نشدن از کودک است، اما تا زمانی که کودک از مادر جدا نشود، هویت او به عنوان یک فرد مستقل درک نخواهد شد. از سویی این چسبندگی مادر و کودک میتواند زمینهساز ابتلای کودک به ناهنجاریها و اختلالات روانی در آینده باشد. او همزمان درک میکند که رابطه دو نفره او و مادر ضلع سومی هم دارد به نام «پدر» که بسیار قوی و مهم است؛ اوست که قوانین، بایدها و نبایدها را وضع میکند و کودک نباید از آنها سرپیچی کند.
سر سپردن به قوانینی که پدر وضع می کند
در واقع آشنایی با نام پدر کلید ورود به قوانین زندگی اجتماعی بشر است، زمانی که کودک درمییابد پدر به عنوان سرپرست و مسئول خانواده نیز از این ارتباط سهمی دارد و باید قوانین او را پذیرفت، دچار یک احساس دوگانه میشود. از طرفی پدر را به خاطر تواناییها و شایستگیهایش دوست دارد و از سویی به خاطر ممانعتها و قوانین سختگیرانهاش از او دلخور است.
برخی روانشناسان معتقدند این احساس دوگانه در کودک سرچشمه بسیاری از کنشها، تغییر و تحولات اجتماعی، بیماریها و… است. کودک ضعیف و ناتوان پدر را فردی میبیند که با همه امر و نهیها و ممانعتهایی که ایجاد میکند، خردمندانه و مقتدرانه خانواده را در برابر تهدیدها و خطرات احتمالی حفظ میکند. نقش و تأثیر مادر در شناساندن پدر به کودک بسیار حائز اهمیت است. کودک ابتدا از طریق کلام مادر و نمادها متوجه حضور پدر خواهد شد، مثلا زمانی که تأکید میکند «باید ببینیم نظر پدر در این مورد چیست؟»
همانند سازی کودک با والدین
«هویت جنسی» و مفهومی از دختر یا پسر بودن در کودکان به تدریج تا پنج سالگی شکل گرفته و کامل میشود، بنابراین حضور فعال و مقتدر پدر در فرایند همانندسازی کودک پسر با پدر و کودک دختر با مادر بسیار اهمیت دارد. کودک پسر به این آگاهی میرسد که باید مانند پدرش مردی قوی و دانا شود تا در آینده همسری به خوبی مادرش داشته باشد و پدر را در هویتیابی جنسیتی الگوی خود قرار میدهد.
کودک دختر نیز در این سن تمایل زیادی به پدر دارد و ممکن است مادر را به عنوان مانعی برای رسیدن به پدر ببیند اما سرانجام از طریق درک تفاوتهای فیزیکی که با پدر دارد و شباهتهای خودش با مادر، به تدریج به قوانین پدر گردن مینهد و با مادرِ مورد توجه پدرش همانندسازی میکند. تحقیقات نشان میدهد که پدران ممکن است حتی بیش از مادران در شکلگیری هویت جنسی سالم در دختران تأثیر داشته باشند، به طوری که دخترانی که پدری منفعل داشتهاند در آینده با مردان دچار مشکلات زیادی خواهند شد. بنابراین «نام پدر» است که هویت جنسی کودکان را تعیین میکند.
پدر منبع عشق و اعتماد
«نام پدر» و حضور مقتدرانه او همراه با ابراز عشق و علاقه در خانواده، الزام به رعایت قوانین عرفی و اجتماعی، داشتن وجدان اخلاقی و اعتماد به نفس در کودکان را به همراه میآورد. همانطور که قوانین خشک و سختگیرانه ممکن است کودکان را دچار اختلالاتی همچون اضطراب، انواع فوبیها، وسواس، روانپریشی و … کند، فقدان چارچوب و قوانینی که از سوی پدر به فراخور نیازهای یک خانواده وضع میشود نیز همان پیامدها را خواهد داشت. لذا تربیت و فرزندپروری، ترکیب عشق و اقتدار است؛ به این معنا که وقتی پدری متوجه اشتباه فرزندش میشود باید قاطعانه به او بفهماند که رفتار او نادرست بوده ولی با اینحال ذرهای از عشق و محبتش نسبت به او کم نشده است. پژوهشها نشان میدهد که تأثیر پدر بر فرزند ماندگار است، البته پدرانی که از فرزندانشان حمایت عاطفی مؤثر میکنند و در مشکلات و نگرانیها به عنوان یک حامی دلسوز عمل میکنند. از سویی دیگر، پدرانی که خشونت میورزند، عیبجو، قدرتطلب و بهانهگیر هستند و مسئولیتی در قبال رشد و تربیت فرزندان احساس نمیکنند آسیب زیادی به فرزندان خود خواهند رساند.
جای خالی پدر
در خانوادههایی که به دلیلی پدر حضور ندارد یا نقش کمرنگی دارد دیده میشود که کودکان در انجام تکالیف درسی، امور تحصیلی، شغلی و اجتماعی، برقراری رابطه با همسالان، رعایت نظم عمومی، احترام به قوانین، ارتباط با جنس مخالف و … مشکلات عدیدهای دارند. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که پدرها به طور عمده از طریق بازی بر فرزندانشان تأثیر میگذارند.
آنان معمولا بازیهایی را انجام میدهند که با فعالیت بدنی و هیجان بیشتری همراه است. کودکان از این طریق مهارتهای اجتماعی و عواطف مختلف را در خود پرورش میدهند. اما گاهی اتفاق میافتد که کودک به دلایلی مانند فوت یا طلاق والدین از حضور پدر محروم است. این اتفاق به ویژه در سالهای اولیه رشد کودک بسیار آسیبزا خواهد بود. اگرچه شرایط بسیار سختی است ولی یک مادر آگاه میتواند از طریق حفظ موقعیت و ارزشهای پدرانه همچنان حضور او را تقویت کند. مثلا در مواجهه با برخی تصمیمگیریها بگوید: «اگر پدرت بود، چنین تصمیمی میگرفت» و یا اینکه «بهتر است با پدربزرگ یا یکی از اقوام معتمد مشورت کنیم.»