هوش هیجانی توانایی فرد در نظارت بر احساسات و هیجانهای خود و دیگران بهمنظور متمایز ساختن آنها از یکدیگر و استفاده از این اطلاعات برای هدایت اندیشه و عمل خود است. کسی که هوش هیجانی بالایی دارد سه مؤلفه هیجان، یعنی مؤلفه شناختی (نامی که بر روی هیجان گذاشته میشود مثلاً ترس)، مؤلفه فیزیولوژیکی (ضربان قلب) و مؤلفه رفتاری (فرار از روی ترس) را بهطور صحیح و کاربردی با یکدیگر تلفیق میکند.
انواع هیجان:
اصلی:
روانشناسها شش هیجان را بهعنوان هیجانهای اصلی که در همه فرهنگهای دنیا مشترک هستند، شناسایی نمودهاند: خشم، ترس، شادی، تعجب، غم و نفرت.
پیچیده:
گاهی هیجانها بهوضوح هیجانهای اصلی نیستند و درواقع از ترکیب دو یا چند هیجان اصلی به وجود میآیند. بهطور مثال از ترکیب غم و تعجب، «ناامیدی»، از ترکیب خشم و نفرت، «تحقیر و توهین» و از ترکیب غم و نفرت، «پشیمانی» و همینطور ترکیبهای دیگر به دست میآید.
هوش هیجانی که یک هوش چندبعدی است و با «EQ» نشان داده میشود (Emotional intelligence) اولین بار در دهه ۱۹۹۰ توسط دو روانشناس به نامهای جان مایر و سالوی معرفی شد. آنها هوش هیجانی را بهعنوان شکلی از هوش اجتماعی تعریف کردهاند که توانایی ارزیابی هیجانات خود و دیگران، تمایز بین آنها و نظم دهی به افکار و اعمال خود با استفاده از اطلاعات هیجانی را شامل میشود. در کل هوش هیجانی ترکیبی از چهار توانایی بههمپیوسته شامل ادراک هیجان در خود و دیگران، استفاده از هیجانها برای سهولت در تصمیمگیری، درک عواطف و هیجانات و مدیریت آنها میباشد.
دانیل گلمن: IQ در بهترین شرایط تنها عامل 20 درصد از موفقیتها در زندگی است و 80 در صد دیگر مربوط به EQ (هوش هیجانی) میباشد.
افرادی با داشتن هوش عمومی متوسط و هوش هیجانی بالا موفقتر از افرادی هستند که هوش عمومی بالا و هوش هیجانی پایین دارند.
هوش هیجانی پیشبینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرسها و چالشهای زندگی است.
مؤلفههای هوش هیجانی ازنظر «بار-اون»
۱- مهارتهای درون فردی: خودآگاهی هیجانی (بازشناسی و فهم احساسات خود)، جرأت (ابراز احساسات، عقاید، تفکرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوهای سازنده)، خودتنظیمی (آگاهی، فهم، پذیرش و احترام به خویش)، خودشکوفایی (تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه خویشتن)، استقلال (خودفرمانی و خودکنترلی در تفکر و عمل شخصی و رهایی از وابستگی هیجان)
۲- مهارتهای میان فردی: روابط میان فردی (آگاهی، فهم و درک احساسات دیگران، ایجاد و حفظ روابط رضایتبخش دوجانبه که بهصورت نزدیکی هیجانی و وابستگی مشخص میشود)، تعهد اجتماعی (عضو مؤثر و سازنده گروه اجتماعی خود بودن، نشان دادن خود بهعنوان یک شریک خوب)، همدلی (توان آگاهی از احساسات دیگران، درک احساسات و تحسین آنها)
۳- سازگاری: مسأله گشایی (تشخیص و تعریف مسائل، همچنین ایجاد راهکارهای مؤثر)، آزمون واقعیت (ارزیابی مطابقت میان آنچه بهطور ذهنی و آنچه بهطور عینی، تجربه میشود)، انعطافپذیری (تنظیم هیجان، تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط)
۴- کنترل استرس: توانایی تحمل استرس (مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیتهای استرسزا)، کنترل تکانه (ایستادگی در مقابل تکانه یا انکار تکانه)
۵- خلق عمومی: شادی (احساس رضایت از خویشتن، شاد کردن خود و دیگران)، خوشبینی (نگاه به جنبههای روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات)
وراثت یا محیط کدامیک مؤثرند؟
برخلاف IQ که بیشتر تحت تأثیر عوامل وراثتی است و در طول زندگی فرد ثابت میماند، هوش هیجانی احتمالاً بیشتر تحت تأثیر شرایط محیطی است. با توجه به اینکه در شکلگیری شخصیت هر دو عامل وراثت و محیط نقش دارند، در حال حاضر هنوز در مورد اینکه هوش هیجانی یک استعداد ارثی است یا مجموعهای از تواناییها، قابلیتها و مهارتهای اکتسابی اتفاقنظر وجود ندارد.
امکان دارد شخص با هوش هیجانی زیاد متولد شود اما در آغاز کودکی این توانمندی بهگونهای آسیب ببیند و منجر به کاهش هوش هیجانی شود. همچنین ممکن است کودکی با هوش هیجانی کم متولد شود اما با الگوی پرورش صحیح هوش هیجانی وی افزایش یابد.
چرا باید هوش هیجانی را از کودکی پرورش داد؟
مقابله با مشکلات و سختیهای زندگی یادگرفتنی است. کودکان نیز در دوران رشد بارها تعارض بین عواطف و احساسات خود و دیگران را تجربه میکنند و تلاش میکنند تا به آنها در روان خود شکل دهند. به همین دلیل این دوران بهترین زمان برای آموزش درک و مدیریت انواع احساسات و هیجانات در کودک است. هنگامیکه به کودک خود کمک میکنید تا احساسات دشوار خود مانند عصبانیت، ناامیدی یا آشفتگی ذهنی را درک کرده و آنها را مدیریت کند درواقع به او کمک میکنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانیاش افزایش پیدا کند.
سازمان بهداشت جهانی مهارتهای دهگانهای را معرفی کرده که هر کس باید این توانایی ها را برای داشتن زندگی فردی و اجتماعی موفق کسب کند:
۱- تصمیمگیری: کودک یا نوجوان باید بتواند فعالانه در مورد اعمال خود تصمیم بگیرد، جوانب مختلف راهحلهایی که میتواند انتخاب کند را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی نماید.
۲- حل مسئله: این توانمندی کودک را قادر میسازد تا بهطور مؤثرتری مسائل زندگی را حل نماید.
۳- توانایی تفکر خلاق: کودک با این نوع تفکر، راهحلهای مختلف مسائل و پیامدهای هریک از آنها را برای تصمیمگیری بهتر بررسی میکند
۴- توانایی تفکر نقادانه: آموزش این مهارت نوجوان را قادر میسازد تا در برخورد با ارزشها، فشار گروه همسالان و رسانههای جمعی مقاومت نماید و از آسیبهای ناشی از این موارد در امان بماند.
۵- توانایی برقراری رابطه مؤثر: این مهارت به فرد کمک میکند تا نظرات، خواستهها و نیازهای خود را به شیوهای که متناسب با فرهنگ، جامعه و موقعیت، خود و ارزشها و باورهای خویش را مطرح سازد و در صورت نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید.
۶- توانایی برقراری روابط بین فردی سازگارانه: این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و مؤثر انسان با دیگران کمک میکند.
۷- توانایی آگاهی از خود: خودآگاهی توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قدرت، نیازها، نگرانیها و تمایلات است که به برقراری روابط اجتماعی و روابط بین فردی مناسب و همدلانه کمک میکند.
۸- توانایی همدلی با دیگران: یعنی کودک یاد میگیرد دیگران را حتی وقتی با آنها بسیار متفاوت است بپذیرد و به آنها احترام بگذارد.
۹- توانایی مقابله با هیجانها: فرد هیجانها و نحوه تأثیر آنها را بر خود و دیگران تشخیص میدهد و میتواند واکنش مناسبی به هیجانهای مختلف نشان دهد.
۱۰- توانایی مقابله با تنشها: با شناخت منبع تنش و نحوه تأثیر آن بر انسان فرد میتواند با رفتار و موضعگیریهای خود فشار را کاهش دهد.
موفقیت یک جامعه در مدیریت چالشها و بحرانها، به استفاده بهینه تکتک افراد آن جامعه از فرصتها و حل مسائل به شیوهای آرامشبخش و دوستانه بستگی دارد. تقویت هوش هیجانی و آموزش مهارتهای اجتماعی از ویژگیهای آموزش باکیفیت یک جامعه است؛ آموزشی که مهارتهای شناختی، فردی و بین فردی افراد را تقویت میکند. به نظر میرسد امروزه جای خال این آموزشها برای کودکان و نوجوانان در سیستم آموزشوپرورش کشور شدیداً احساس میشود. آموزشهایی که مهارتهای روانی-اجتماعی را در دانشآموزان بهاندازه مهارتهای خواندن، نوشتن، ریاضی و علوم پرورش دهد. کودکان امروز بیش از هر چیز نیاز به یادگیری «تفکر خلاق» و مهارتهای «حل مسأله» دارند تا احساس ارزشمند بودن کنند و بتوانند برای داشتن سلامت جسم و روان، روابط سالم اجتماعی برقرار کنند.