یک زوج ممکن است از زمانی که در روابط خود دچار اختلاف میشوند و تصمیم به جدایی میگیرند تا زمانی که فرایند طلاق طی شود، اطلاعاتی درباره این موضوع کسب کنند و با عوارض و پیامدهای آن آشنا شوند ولی کودکان هیچ آشنایی با این مسئله ندارند و ممکن است جدایی والدین را به منزله از دست دادن کامل یکی از آنها تلقی کنند. در این صورت تأثیر طلاق بر فرزندان میتواند در حد یک تروما به کودک در حال رشد آسیب برساند. تحقیقات نشان دادهاند که در اغلب موارد کودکان زیر 7 سال خود را مقصر جدایی والدین میدانند و در نتیجه دچار اضطراب، خشم و افسردگی میشوند.
طلاق و حق کودک
والدینی که از هم جدا شدهاند یا پس از مشاوره طلاق تصمیم به جدایی دارند، نسبت به آرامش روانی فرزند خود متعهدند و باید به شیوهای مسئولانه رفتارهای خود را در جهت آسایش کودک خود تنظیم کنند. بهطور واضح و صادقانه مسئله طلاق را برای فرزند خود توضیح دهند و به دلیل اختلافات خود کودک را از حقِ بودن با هر دو والد محروم نکنند. زیرا حضور هر دو در ساخت شخصیت سالم و با نشاط کودک ضروری است.
البته توضیحات والدین باید متناسب با سن کودکان و سئوالاتشان تنظیم شود. کودکان کمسنتر نیاز به توضیحات کمتر و سادهتری دارند و کودکان بزرگتر ممکن است نیاز به توضیحات کاملتری داشته باشند. در هر صورت نیازی نیست و نباید جزئیات اختلاف والدین در مسئله طلاق برای آنها گفته شود.
ترس از رها شدن
کودک باید همواره مورد محبت بدون شرط والدین قرار بگیرد. چیزی که برای کودکان قبل از دوران نوجوانی تا حدود 13 سالگی بسیار مهم است، احساس امنیت است. اگر برای کودک شرح داده شود که والدین به دلیل اختلافاتی که با هم دارند، با هم زندگی نمیکنند ولی او در این میان رها نخواهد شد و در امنیت کامل به سر خواهد برد و همچنان از سوی پدر و مادر دوست داشته میشود، بسیاری از ترسها و اضطرابهایش کنترل میشود.
مهمترین چیزی که کودکان طلاق را میآزارد ترس از طرد و رها شدن است. اگر در فرایند طلاق به جای گفتن «ما با هم اختلاف داریم»، به کودک گفته شود که «من نمیتوانم او را تحمل کنم»، ممکن است برداشت کودک این باشد که چون یکی از والدینم کار اشتباهی کرده، اگر من هم اشتباهی کنم نمیتوانند من را تحمل کنند و رها یا ترکم میکنند. و این طرز فکر، کودک را همیشه در حالت اضطراب، ترس، نگرانی و اعتماد به نفس پایین نگه میدارد، در حالیکه تلاش میکند همواره به هر قیمتی دیگران را راضی نگه دارد.
بهتر است زمانی که قرار است والدین از هم جدا شوند شرایط جدید و تغییراتی که قرار است در آینده اتفاق بیفتد برای کودک توضیح داده شود؛ مثلا ممکن است بعد از طلاق کودک و والدش با پدر بزرگ و مادربزرگ زندگی کنند، مدرسهاش تغییر کند و یا تغییرات دیگر. بهتر است قبل از اینکه کودک در شرایط عمل انجام شده قرار بگیرد از تغییرات اطلاع داشته باشد. این اطلاعات قدرت کنترل و مدیریت شرایط را به کودک میدهد و از استرس او کم میشود.
سوء استفاده عاطفی از کودک ممنوع!
اگر مسائلی مانند اعتیاد، عدم سلامت روانی، زندانی بودن و دیگر شرایط خاص دلیل جدایی والدین نباشد، بهتر است تا جایی که ممکن است شرایطی را فراهم نمایند که کودک به راحتی امکان ملاقات هر دو را داشته باشد. والدین باید توجه کنند که کودک را قربانی اختلافات خود نکنند، از یکدیگر بدگویی نکنند و با احترام از یکدیگر یاد کنند.
دلخوریها و گلایههای خود را از یکدیگر در حضور فرزند بازگو نکنند و با روان کودکی که هم پدر را میخواهد و هم مادر را، بازی نکنند و این حق را برای او محترم بشمارند. ضمنا قرار نیست کودک سنگ صبور والدین باشد و پدر یا مادر از رنجها و سختیهایی که آزارش میدهد با کودک صحبت کند.
فرایند طلاق و پیامدهای آن بسیار سخت است و والدین به یک دوره روان درمانگر تحلیلی بعد از طلاق نیاز دارند به طوریکه لازم نباشد از فرزند خود برای تسکین آلام و دردها و رفع نیازهای احساسی خود استفاده کنند.
هماهنگی والدین در تربیت کودک بعد از طلاق
بعد از طلاق کودک همچنان تحت تعلیم و تربیت والدین است و در تربیت این یک اصل است که «والدین باید با هم هماهنگ باشند». لذا پدر و مادر باید زیر نظر یک روانشناس کودک و نوجوان تمهیدات لازم در فرایند رشد و تربیت کودک را در نظر بگیرند و شیوه تربیتی کارآمد و همسو اتخاذ کنند تا کودک لطمهای نبیند و علیرغم این جدایی، به بهترین وجه ممکن از حیات طبیعی خود استفاده کند.
روابط قبلی کودکان با دوستان و اقوام پدر یا مادر نباید قطع شود و از ایجاد تغییرات ناگهانی و محرومیتهای بیدلیل خودداری شود. گاهی نیز برعکس والدینی که خود را مسبب شرایط کودک میدانند به جبران افراطی پرداخته و هر آنچه کودک میخواهد در اختیار او قرار میدهند تا اینگونه از شر احساس گناه خود خلاص شوند که البته صحیح نیست؛ خصوصا آنهایی که بعد از طلاق با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکنند، ممکن است لوس تربیت شوند. تربیت کودک در هر شرایطی یک وظیفه مهم بر عهده والدین است و باید حسابشده و دقیق پیگیری شود.
به احساسات کودک خود توجه کنید!
طلاق والدین قطعا برای کودکان تبعاتی به همراه خواهد داشت، به ویژه اگر به دلیل فشارهایی که خود والدین بابت این جدایی تحمل میکنند، فرزندان مورد غفلت قرار گیرند. ممکن است آنها از ترس تنبیه شدن یا عصبانی کردن والدین گوشهگیر و منزوی شوند، افت تحصیلی داشته باشند یا پرخاشگر و بهانهگیر شوند.
والدین بهتر است زمانهایی را بهطور ویژه به کودک اختصاص دهند تا بدون غرضورزی و پرداختن به حاشیهها با فرزندشان پیرامون مسئله طلاق خود و احساسات خوب و بد کودک نسبت به پدر یا مادر صحبت کنند. فضایی ایجاد کنند که کودک حرف بزند و دغدغههایش را بگوید.
والدین نیز بشنوند، با کودک همدلی کنند و راهکارها و انتظارات او را جویا شوند و مورد توجه قرار دهند. گاهی کودک فقط نیاز دارد حرف بزند و از احساساتش بگوید و همین صحبت کردن اضطراب او را کم میکند و به آرامش میرسد.
ارتباطتان را قطع نکنید!
این روزها با وجود شبکههای ارتباطی متنوع که به صورت نوشتاری، صوتی و ویدئویی در اختیار عموم قرار دارد، میتوان شرایطی را فراهم کرد که کودک با فاصلههای کمتری با والدین در ارتباط باشد.
مثلا شنیدن قصهای از پدر هنگام خواب، یا ارتباط با مادر از طریق ویدئو چت و تعریف کردن اتفاقی که طی روز در مدرسه برایش افتاده. این ارتباطات که برای کودک بسیار مهم نیز هستند، امکان حضور بیشتر والدین و احساس امنیت و آرامش فرزندان را فراهم میکنند.