دکتر مهدی ربیعی
پرسش: آیا از یک «ارتباط» متفاوت ما بین آدمها در آینده صحبت میکنید؟!
تداعی: تاکنون ارتباط مابین آدمها بیشتر من باب «پوشاندن» یکدیگر بوده است یعنی با یکدیگر باند شدند تا بر دیگری تسلط یابند، نتیجه چنین ارتباطی همین موجودی شده است که در «شیادی» نظیر ندارد، در چنین ساحتی آدمی در ظاهر امر، پر از تبصره و قانون است که بر اساس آن عمل میکند ولی در واقع امر، مدام تبصره میسازد تا وفادار به آنها نباشد!
همانطور که پیشتر گفتم موجودات فرا-آدمیای وجود دارند ولی بینیاز از تسلط بر «غیر» هستند، گویی به میزانی که یک موجود دونپایهتر باشد میل وافرتری بر عقدهگشایی و تسلط بر دیگری دارد!
چنین تمنایی میتواند به قدری شدید باشد که برای تعیین قلمرو حاضر باشند زلزله بر زمین افکنند؛ “کنسرت تیلور سویفت در سیاتل فعالیت لرزهای معادل زلزلهای به بزرگی 2/3 ایجاد کرد”!!
دقیقا زمانی که ارتباط من باب پوشاندن باشد هدف گسترش «کمی» است، ناگفته نماند که در این «حدّت» پیام و اشارت بسیار است که تکلیف آن را محول به آیندگان میکنند!
شاید یک «پیام» ناخودآگاه آنها این باشد که در عذاب زندانی کردن مارکی دو ساد 13 سال است که میسوزند!
نوید آن میرود که در جهان پیش رو ارتباط مابین آدمها من باب «افشای» یکدیگر باشد تا از تسلط بر یکدیگر آزاد شوند، در چنین رمزگشاییای گسلش قوانین حتمی است!
پرسش: از یک ارتباط متفاوت در زمان آینده صحبت میکنید که در جهت افشای یکدیگر است، نتیجه آن چه میشود؟!
تداعی: تنها و تنها «زن» آن را «میداند» ولی برای عملی کردن آن، یک بزدل به تمام عیار است، به همین خاطر یا متوسل به یک مرد میشود و یا انجمنی از احمقها را حول خود جمع میکند تا تماماً بدل به عمل نشود!
و مرد هم در نمایش این قدرت نمایی بینقص عمل میکند تا نشان دهد که خود اوست که «میداند» و آلت دست یک «زن» در خفا نیست!
نشان آن را میتوان در عمل این مرد دید؛ “پوتین میگوید به مذاکرات صلح با اوکراین «نه» نخواهد گفت”.
به همان میزانی که یافتن مثال مرد اینچنینی آسان است، یافتن مثال زن «در عمل» غیر ممکن است و تنها میتوان اشارت ضمنی از آن را دید!
خلع سلاح !
پرسش: بر اساس چه مستنداتی از «آینده» کلام میکنید؟!
تداعی: بر اساس ساختار خود «زبان» در تداعی آزاد هستم، وقتی ترومایی مانند کرونا باعث شد تا ثقل واپسزنی مربوط به مواجهه با «مرگ» در دل زبان کاهش یابد، انتظار مواجهه بیشتر با جنگ و مرگ/میر در ساحت کلام میرفت، چرا که وحشت آدمی از ساختار مرگ فرو ریخت، چنین پیشآگهیای را در سخنرانی «کرونا به مثابه یک سمپتوم» در تاریخ 26/2/1401 دادم، به میزانی که ثقل واپسزنی کمتر میشود مرزهای بیشتری فرو میریزد. چنین اتفاقی در ساحت فانتزی و واقعیت نیز در حال رخ دادن است.
عجیب نیست که اقبال آدمی برای تداعی در ساحت درمان بیشتر شده است! ولی ساحت درمان چنین کفایتی را ندارد و دیر زمانی نمیگذرد که آدمی از این ساحت هم عمیقا دلزده میشود.
در همین زمان دلزدگی است که نوع ارتباط از اتاق تاریخ/درمان خارج میشود، در چنین موضعی است که دیگر هیچ اربابی جلودار کلام آدمی نخواهد بود؛ چنین جنگی با هیچ صلحی ماستمالی نمیشود و تا به سرانجام نرسد، توقفی در آن نیست!
اشارت آن را میتوان در فزونی شکوائیهها در زمان کنونی دید، مقدار آن به حدی خواهد رسید که عملاً سیستم “قضاوت” و “قانون” را خلع سلاح میکند!