پرسش: مابین خود-کشی و جادو، مناسک، مذاهب و علم ارتباط برقرار کردید، چرا؟!
تداعی: متخصصان-حوزه-روان هنوز علّت خود-کشی و دگر-کشی را در خشم فرو خورده رابطه اولیه میجویند! حال آنکه مدتهاست ابژه اولیه مبدلپوش است!
همین سه واژه تخصص، حوزه و روان پیچیده در جادو، مناسک، مذاهب و علم است که فریاد خود-کشی سر میدهد! به طوری که برای پیشگیری از خود-کشی کنگره علمی برگزار میکنند!!
تخصصهای علمی در حال خود-کشی و دگر-کشی هستند، عمر بخش بزرگی از آنها رو به پایان است!
پرسش: اینکه میگویید “ابژه اولیه مدتهاست مبدلپوش است”، دال بر چیست؟!
تداعی: در عصر جادو، جادوگر (یک زن یا زن صفتی بود که با ترکیبی غریب و نترس که دور از خانه و شهر سکنا گزیده بود)، بچه آدم را از مادر جدا میساخت! بماند که هنوز هم چنین زنی میتواند رانه تمایز باشد!
_ جاذبه جادوگر به جادوی او نبود بلکه زیستن متریالی بود که مادر اولیه آن را واپس میزد!
_ در عصر مناسک، زن آغشته به آیینهای وسواسی جادوگران شد تا فرزندان خود را از کف ندهد! دریغ از اینکه از جادوی واقعی که مربوط به درون خودشان باشد چیزی بفهمند!
_ طولی نکشید که عصر مناسک جای خود را به مذاهب و دشمنی با جادو داد! بماند که نتیجه آن تشدید فتیش و مخفیکاری بیشتر در آدمی شد!
_ در چنین حالتی بود که نیاز به «تحقیق» و رمزگشایی علمی در وجود آدمی ارجحیت یافت!
هرچند تحقیق علمی نیز محو جادوی ابژه برونی است و در این مسیر «قربانی» میگیرد!
از همین روست که تنها راه رمزگشایی آدمی بهواقع از طریق تداعی آزاد/روانکاوی است!
پرسش: چطور میشود که از جادوگری با اون ویژگیهای خاص(نترس، ترکیبهای عجیب و غریب و گاه حتی بدریخت…) میرسیم به جذب زنی مثل تیلور سوئیفت؟!
تداعی: گرچه واپس-زنی جادوگرها ظاهراً مربوط میشود به مناسک ظاهری آنها ولی در واقع برجسته کردن مناسک ظاهری آنها برای سرپوش گذاشتن واقعیت وجودی آنهاست!
با تمام ظواهر زیباشناختی عصر حاضر، زن کنونی که مایه جذب اکثریت است از درون عمیقاً مبتلا به بدریختانگاری است، چرا که بخشی از حقیقت با آن دفن شده است!
وقتی گفته میشود وسواس در انبانی از گوه دفن است که نیاز به رمزگشایی دارد، اشاره به همین ساحت دارد!
پس میبینید که الهه زیبایی هم باشی، فریاد خود-کشی گوش فلک را کر میکند!
به اشارت آن در آهنگ Death by a Thousand Cuts گوش فرا دهید!