آیا تا به حال به فکر ترمیم ازدواج خود بوده اید؟
اگر مطلب “روانشناسی ازدواج چیست؟” را برای مطالعه انتخاب کرده اید به احتمال زیاد به این دلیل است که ازدواج کرده اید و در رابطه خود به مشکل بر خوردید یا به ازدواج فکر می کنید یا فکر طلاق به سرتان زده است. درواقع شما به دنبال پاسخ به این سوال همیشگی هستید: آیا می توانیم با این وضعیت کنار بیاییم؟
خوب است بدانید شما تنها فردی نیستید که با این سوالات درگیر هستید.
وقتی صحبت از ازدواج و ماندن در یک رابطه می شود، خبرهای خوب زیادی هم وجود دارد. مثلا ممکن است جوانان ازدواج را تا رسیدن به شرایط رشدی، اجتماعی، اقتصادی مناسب با تاخیر بیندازند اما از آن اجتناب نمی کنند. آنها منتظر می مانند تا تحصیلاتشان را تمام کنند و پولی برای شروع یک زندگی به دست بیاورند.
در ادامه متوجه خواهید شد که یکی از مزیت های مهم ازدواج تاثیر مثبت آن بر سلامتی و طول عمر افراد است. حتما ادامه این مطلب را با دقت بخوانید.
روانشناسی ازدواج چیست؟
تعریف ازدواج معمولاً یک تعریف حقوقی است. در بسیاری از فرهنگها، هرچند نه در همه، بین مرد و زن تعریف می شود. ازدواج در هر وضعیتی و در سطوح مختلف تحصیلی اتفاق می افتد.
چرا انسانها این ترتیب را دنبال می کنند؟ چرا مهم است؟ چرا مانند خویشاوندانمان، شامپانزه ها زندگی نمی کنیم؟ چه چیزی در مورد ازدواج وجود دارد که توجه زیادی را به خود جلب می کند؟
سالها است که محققان از رشته های مختلف در حال بررسی این موضوع هستند. ازدواج از منظر تکاملی، به عنوان تقویت و تداوم نسل انسان در نظر گرفته می شود. از نظر جامعه شناختی، ازدواج بین گروه ها، قبیله ها و نژادهای مختلف پیوند ایجاد می کند. این پیوندها امنیت و پیشرفت افراد را تسهیل می کنند.
اما روانشناسی بر خود زوج تمرکز دارد. محققان هر نوع موقعیت قابل تصور در مورد ازدواج را زیر سوال می برند. مثلا:
چه چیزی دو نفر را به هم نزدیک می کند؟
چه چیزی آنها را کنار هم نگه می دارد؟
چه چیزی آنها را از هم جدا می کند؟
اتحاد یک زوج چگونه بر رفاه، سلامتی و شادی آنها تأثیر می گذارد؟
چگونه طلاق بر متغیرهای یکسان تأثیر می گذارد؟
آیا قرار است ما تک همسر باشیم؟
بچه دار شدن چگونه بر روابط زناشویی تأثیر می گذارد؟
طلاق چگونه بر فرزندان تأثیر می گذارد؟
اقدامات دولت چگونه می تواند بر سلامت ازدواج افراد تأثیر بگذارد؟
استرس چگونه بر روابط زوج تأثیر می گذارد؟
فقدان صمیمیت چگونه بر روابط زوج تأثیر می گذارد؟
چه عواملی احتمال طلاق را افزایش می دهد؟
چگونه تربیت فرد بر نحوه روابط عاشقانه او مؤثر است؟
با این بررسی ها، مشاور ازدواج خارج از کشور بهتر می تواند در جلسات مشاوره به زوجین قبل، حین و پس از ازدواج کمک کنند.
نگاهی به روانشناسی ازدواج
قطعا روابط می توانند مشکل باشند. این امر به ویژه در روابط زناشویی، خود را نشان می دهد. به غیر از خودمان، هیچ فرد دیگری در دوران بزرگسالی به اندازه همسرمان بر سلامت و رفاه ما تأثیر نمی گذارد. البته مطالعات بیشماری نیز به این موضوع اشاره کرده اند (روبلس، اسلچر، ترومبلو و مک گین، 2014).
شریک زندگی ما به دلیل مجاورت پیوسته در کنار ما، بهتر از دیگران ما را می شناسد. آنها ویژگی های خاص ما را می دانند. با گذشت زمان، وقتی بیشتر به هم نزدیک می شویم، می توانیم یکدیگر را در آغوش گرفته و از آن گرما لذت ببریم. حمایتی که در روابط زناشویی دریافت می کنیم به راحتی با سایر حمایت های اجتماعی جایگزین نمی شود (هولت لونستاد، بیرمنگام و جونز، 2008).
اما گاهی اوضاع به همین خوبی پیش نمی رود. نزاع یا اختلاف های همه جانبه می تواند رهایی از آسیب های احتمالی را دشوار کند. دسترسی به یک متخصص آموزش دیده و حرفهای برای ارائه پشتیبانی مبتنی بر شواهد می تواند بسیار مفید باشد. آموزش ها و پشتیبانی های درمانگران زوج برخاسته از نظریه های متعدد معتبر در علم روانشناسی است.
نظریه های روانشناسی ازدواج
نظریه مبادله اجتماعی
نظریه مبادله اجتماعی معتقد است که هزینه ها و مزایای متقابل بالقوه ای در ازدواج وجود دارد. افراد برای تعیین مزایا و معایب انتخابشان، هر موقعیتی را تجزیه و تحلیل می کنند. در رابطه زناشویی، این رابطه به شکل الگو و چرخه ای از معاملات منابع ارزشمند، ملموس یا نامحسوس، بین شرکا و پاداش ها و هزینه های مربوط به چنین معاملاتی بررسی می شود (ناکونزنی و دنتون، 2008).
خودافشایی
ادوارد ورینگ اظهار داشت که راه ایجاد صمیمیت از طریق خودافشایی است. کمی شبیه یک بازی است. بازی روی میز، شامل مجموعه ای از سوالات که به شما امکان می دهد اطلاعات را با روشی بدون تهدید و سرگرم کننده افشا کنید.
زوجین گویی با سوالاتی که از هم میپرسند سرگرم می شوند و تا جایی که راحت هستند در زندگی فردی یکدیگر کاوش می کنند. هر فرد در مورد خواسته ها، نیازها، آرزوها، نگرش ها، باورها و خواسته های خود چیزی را با دیگری به اشتراک می گذارد.
لوورینگ (2015)، صمیمیت را در هشت بعد تعریف کرد:
حل تعارض: چگونه زوجین می توانند اختلاف نظرها را به راحتی حل کنند.
محبت: میزان نزدیکی عاطفی که زوج به یکدیگر ابراز می کنند.
انسجام: این احساس که هر دو زوج به ازدواج متعهد هستند.
تمایلات جنسی: چقدر نیازهای جنسی در ازدواج بیان و برآورده می شود.
هویت: میزان اعتماد به نفس و عزت نفس زوجین.
سازگاری: میزانی که زوجین می توانند با هم کار و بازی کنند.
خودمختاری: چگونه زوجین از خانواده اصلی و فرزندان خود مستقل می شوند.
تفاهم: میزان اشتراک افکار، عقاید، نگرش ها و احساسات بین هر یک از شرکا.
افزایش خودافشایی زوجین بهترین راه برای افزایش سطح صمیمیت آنها است (وارینگ، 1988)
نظریه دوگانه عشق در روانشناسی ازدواج
این نظریه که توسط رابرت استرنبرگ به وجود آمده است، درواقع دو نظریه را با هم ترکیب می کند. اولین مورد، نظریه مثلثی عشق و دوم، نظریه عشق است. آنها با هم به عنوان نظریه دوگانه عشق شناخته می شوند.
مورد اول ترکیبی از سه عنصر صمیمیت، اشتیاق و تصمیم/تعهد است. نفطه ثقل صمیمیت و نزدیکی، پیوند در رابطه است. این را به عنوان نوعی احساس گرم و فازی که نسبت به یک شریک عاشقانه دارید، تصور کنید. کشش عاشقانه، جذابیت فیزیکی و رابطه جنسی عنصر شور و شوق را در نظریه تشکیل می دهند.
ممکن است قسمت نهایی این معادله یعنی تصمیم/ تعهد، با هم اتفاق نیفتد. برای مثال، امکان دارد یک فرد تصمیم بگیرد کسی را دوست داشته باشد، اما یک تعهد بلند مدت را با او دنبال نکند. همچنین ممکن است فردی بدون اعتراف به عشق به فرد مقابلش متعهد شود.
استرنبرگ ادعا می کند که هر کدام می توانند جداگانه یا با هم اتفاق بیفتند. همچنین هشت ترکیب وجود دارد.
استفاده او از مثلث ها نشان دهنده تعادل یا عدم تعادل عناصر مختلف عشق است. اشکال مختلف مثلث، توازن متفاوتی از سه نوع عشق را نشان می دهد. در صورت متعادل بودن، یک مثلث متساوی الاضلاع نشان دهنده رابطه عاشقانه است.
نظریه عشق به عنوان داستان
به زمانی که برای اولین بار در مورد یک رابطه در آینده خیال پردازی کرده اید فکر کنید. چه مبنایی برای واجد شرایط بودن یک همسر احتمالی داشتید؟ چگونه تصمیم گرفتید چه ویژگی هایی برایتان مهم باشد؟
برای برخی، رسانه ها و کتاب ها پایه و اساس عشق و روابط عاشقانه را تشکیل می دهند. برای دیگران، مشاهده دقیق روابط اطراف آنها و والدینشان است که تعیین کننده است. دیگران نیز ممکن است هر دوی آنها را با یکدیگر ترکیب کنند تا دیدگاه خود را در مورد انتخاب شریک زندگی شکل دهند.
استرنبرگ ادبیات، فیلم ها و توصیفات شفاهی پیرامون روابط را مرور کرد. از این رو، او 26 ژانر احتمالی داستان عاشقانه را شناسایی کرد. او ادعا کرد که این عدد می تواند بی نهایت باشد. استرنبرگ همچنین اذعان کرد که این فهرست تا حدی دارای سوگیری فرهنگی نیز هست. البته بررسی او فقط شامل شرکت کنندگان آمریکایی بود.
با این وجود، داستانها بینش هایی را در مورد چگونگی تصور عشق از سوی مردم ارائه می دهند. به گفته استرنبرگ آنها عبارت اند از:
اعتیاد: دلبستگی شدید اضطرابی؛ رفتار چسبیده؛ نگرانی و نشخوار فکری در رابطه با از دست دادن شریک زندگی
هنر عشق به شریک برای جذابیت فیزیکی. معشوق همیشه خوب به نظر می رسد.
کسب و کار: روابط به عنوان پیشنهادات تجاری؛ پول قدرت است؛ در روابط نزدیک و ازدواج افراد به عنوان شرکای تجاری به هم نگاه می کنند و به هم علاقه نشان می دهند.
مکمل: شریک به عنوان فردی متناسب و تکمیل کننده برخی ویژگی های کلی فرد تلقی می شود. ازدواج و شرکت دو نفر به صورت یک واحد مجزا در نظر گرفته می شود.
کتاب آشپزی: انجام کارها به روش خاصی (دستور العمل) که منجر به نتایج خاصی می شود در نظر گرفته می شود در اینجا نتایج مساوی احتمال برقراری رابطه است و خروج از دستورالعمل منجر به افزایش احتمال شکست می شود.
در فانتزی افراد، اغلب انتظار می رود که یک شوالیه با زره درخشان نجات یابد یا با یک شاهزاده خانم ازدواج کند و تا ابد خوشبخت زندگی کند.
عشق به عنوان بازی یا ورزش و سرگرمی.
باغبانی: روابط باید به طور مداوم پرورش داده شود و به آن توجه شود.
الگوی دولت. الف) خودکامه: یک شریک بر دیگری تسلط دارد یا حتی او را کنترل می کند. ب) دموکراتیک: دو شریک به طور مساوی قدرت را با هم تقسیم می کنند.
الگوی تاریخ: رویدادهای رابطه مجموعه ای از یک پرونده غیرقابل حذف را تشکیل می دهند.
گویی بسیاری از پرونده ها را چه ذهنی و چه جسمی باید حفظ کرد.
الگوی ترس: روابط زمانی جالب و جذاب می شود که شما شریک زندگی خود را ترور کنید یا از طرف او مورد هراس قرار بگیرید.
خانه و کاشانه: روابط از طریق توسعه، نگهداری و پشتیبانی از آن در خانه، هسته اصلی خود را حفظ می کند.
شوخ طبعی: عشق موضوعی عجیب و خنده دار است.
عشق یک موضوع رازگونه است و نباید اجازه دهید بیش از حد شناخته شوید و در دسترس قرار گیرید.
الگوی پلیس: باید مطمئن شوید که شریک زندگی خود را کنترل می کنید تا مطمئن شوید که او مسیر و هدف خود را به شما نشان می دهد، یا باید خودتان تحت مراقبت فرد مقابل (پلیس) باشید تا از درستی رفتار خود مطمئن شوید.
پورنوگرافی، عشقی کثیف است و دوست داشتن به معنای تنزل از اعتبارات انسانی است.
بهبود: ذهنیت بازمانده از تجارب قبلی رابطه؛ ممکن است پس از آسیب قبلی، شخص بتواند عملاً از هر چیزی عبور کند.
عشق مساوی با دین است یا به عشق به عنوان یک دین نگاه کنید، یا به عشق به عنوان مجموعه ای از احساسات و فعالیت های دیکته شده از سوی دین نگاه کنید.
قربانی: معنای دوست داشتن این است که خود را قربانی فرد مقابل کنید یا کسی که شما را دوست دارد خودش را تمام و کمال به شما تقدیم کند.
علوم زیستی: عشق را می توان مانند یک علم، درک، تجزیه و تحلیل کرد، درست مانند هر پدیده طبیعی دیگر.
علمی تخیلی: احساس شریک مقابل مانند یک موضوع عجیب و بیگانه است: غیرقابل درک و بسیار عجیب.
دوختن: عشق آن چیزی است که شما آن را تکه تکه به هم وصل کنید و از آنها لباسی یر قامت معشوق بدوزید.
تئاتر: عشق نمایشنامه ای است با اعمال، صحنه ها و تصاویری قابل پیش بینی.
سفر: عشق مانند یک سفر است با تمام فراز و نشیب ها و مناظر خوب و بدش.
جنگ: عشق مجموعه ای از نبردها در یک جنگ ویرانگر اما مداوم است.
دانش آموز_معلم: عشق رابطه بین دانش آموز و معلم است و همواره در هر رابطه عاشقانه ای، یکی دانش آموز است و دیگری معلم.
تصور شما از عشق چیست؟
آیا خودتان را در یکی از قالب هایی که در بالا ذکر شد می بینید؟