دکتر مهدی ربیعی
پرسش: چرا اقبال به امر تشخیص اختلال روانی در حال گسترش است؟!
تداعی: ابعاد وسیعی از آدمی که در «گذشته» زندگی در خفا داشت و یا به میانجی هنر یا دین… خود را نشان میداد، در حال بروز و ظهور بیواسطه است! از این رو، علاوه بر متخصصان حوزه روان، سایر حوزه-ها هم وسوسه میشوند تا در امر تشخیص پیش-قدم شوند ولی در عمل عقباند!
قبلاً اشارتی بر این داشتم که واسطههایی (مانند هنر و ورزش…) به زودی کارکرد خود را از دست خواهند، این داستان در مورد حوزههای متولی امر تشخیص هم مصداق دارد، چرا که دیگر نیازی به واپسزنی سابق نیست!
سیستمهای روانشناختی-روانپزشکی بسیار کندتر از وسعت ظهور و بروز فانتزیهای ممنوع عمل میکنند، به بیان دیگر سیستمهای مرده همیشه از خلاقیت ساحت نهانی غافلگیر میشوند!
از این رو، چنین «اقبالی» از روی ناچاری است، همانطور که سیستمهای تشخیصی-آماری مانند DSM و ICD هر روز بر تعداد طبقات تشیخصی خود میافزایند ولی در عمل فقیر و فلجاند!
گرچه متخصصان حوزه روان، جار و جنجال به راه انداختند که چرا حوزههای دیگر مانند حوزه قضایی در امر تشخیص دخالت کرده است ولی در واقع/ ناخودآگاه، «دیگری» را به کمک خود فراخواندند، این کمکخواهی از روی درماندگی است، و آن «دیگری» در حال تغییر روش برای «آینده» است!
در آینده از ساحت تصویر و فانتزی در جهت کنترل فانتزیهای ممنوع (همان ابعاد نهانی) بشر کمک خواهند گرفت، هر چند نتیجه آن هم پیشاپیش مشخص است تا تماماً و بیواسطه ظهور و بروز داشته باشند!
اشارت تیتر خبری BBC را ببینید؛ “آیا امکان دارد هوش مصنوعی پا در کفش روحانیون کند؟”!!
پایان روانکاوی:
پرسش: آدمی از «دیگری» چه میخواهد؟! پایان این خواستن کجاست؟! به بیان تخصصی، پایان روانکاوی کجاست؟
تداعی: آدمی در موضع کنونی با وجود پیشرفتهای تمام علوم هنوز اندر خم این موضوع است که به واقع چه میخواهد؟! دانش، عشق یا قدرت…..!
آنچه آشکار است، آن «چیزی» که میخواهد مرتبط با «دیگری» است!
او میخواهد خود را از طریق «دیگری» بخواند و آن دیگری این را نمیداند و مجبور است دستآویز محتوای «گذشته» باشد!
به همین دلیل سوژه از “دیگری” میخواهد ولی «دادن» دیگری، دردی را دوا نیست! اشارت را برو، یک روانکاو واقعی به واقع «ندارد» که بدهد!
پس با وجود تمام قدمهای باارزشی که تاکنون برداشته شده است، هنوز پایان روانکاوی نامشخص و ناخودآگاه است!
اگر میتوانید اشارت این «خبر روز» را تا به انتها بروید!
خالق باربی؛ “مردها فکر میکردند زنان، عروسکی با شمایل یک زن جذاب را نمیخرند”
پرسش: پس با اشارتی که در متن “پایان روانکاوی” داشتید، بشر در حال روانکاوی است و تنها روانکاوی است که در جهان پیشرو باقی است؟!
تداعی: اگر روانکاوی را یک «محتوا» میپندارید، به مانند تمام علوم خیلی وقت است که اکسپایر شده است، ولی همانطور که قبلاً اشاره کردم روانکاوی به واقع مربوط به «ناخودآگاه» است و روانکاو کسی است که در پی آن است، یعنی در حدود «نرمالیته» هرز نمیرود و در عشق به فضولات خود از حرکت باز نمیایستد!
آن کسی که «ندارد» از بابتی نسبت به آنی که بدست میآورد در موضع بهتری قرار دارد و احتمال کمتری دارد که خودکشی کند، به خاطر همین ثروتمندترین فرد جهان مجبور است علامت سمپتوماتیک توییتر را به X تغییر دهد و در چشمانداز به آینده زنده بماند!
از این رو، آدمی در پندار «آینده» زنده است تا تکیه بر نام پدر!
بله آدمی در نهایت مجبور است تن به مواجه بیواسطه با «آینده» خود بدهد تا نقطه بگیرد!