بخشی از مغز انسان که شکلی شبیه به بادام داشته و در تشکیل احساساتی مانند ترس، یادگیری و حافظه، نقش بسزایی ایفا می کند، با عنوان آمیگدال شناخته می شود. واژه آمیگدال در فرهنگ یونانی در مفهوم بادام بوده که بخشی از سیستم لیمبیک در مغز انسان به حساب می آید. لازم به ذکر است که آمیگدال در فرهنگ زبان فارسی، در معنا و مفهوم بادامه تعبیر می گردد.
شایان ذکر است که سیستم لیمبیک، در مغز و در قسمت های خارج از قشر و قسمت های درونی مغز جا خوش کرده است. وظیفه این بخش از مغز بخاطر آوردن خاطرات، علی الخصوص خاطرات دارای بار هیجانی، ابراز هیجانات و ارتباط با ادراک تلقی می گردد. همچنین بادامه به سمت قسمت درونی قشر گیجگاهی مغز نیز امتداد پیدا کرده است. ناگفته نماند که آمیگدال، از سیزده هسته مختلف و متنوع تشکیل شده است که هر کدام از این هسته ها عملکرد متفاوت و گوناگونی را شامل می شوند.
بادامه مغز در به خاطر سپردن اطلاعات و ایجاد واکنش های هیجانی، نقش بسزایی از خود بر جای می گذارد. بر اساس تحقیقات به عمل آمده، هنگامی که انسان با محرک های خطر زا نظیر قرار گرفتن در بالای پرتگاه یا مشاهده حیوانات درنده و وحشی مواجه می گردد، قسمت آمیگدال مغز فعال شده و واکنش هایی مانند ترس را بروز می دهد. همچنین روبرو شدن انسان با واژه های تهدید آمیز و مرعوب کننده نیز سبب فعال ساختن این بخش از مغز می گردد.
بررسی جامع آمیگدال
وجود نورون های زیاد در قسمت آمیگدال، سبب تحت تاثیر قرار دادن احساساتی نظیر خشم، ترس، پرخاشگری و عصبانیت می گردد. بنابر شواهد و تحقیقات به دست آمده، چنانچه به این قسمت های مغز آسیب وارد شود، می تواند منجر به بروز اختلالات روانی شود. بر اساس مطالعات و تحقیقات محققان، آمیگدال به عنوان یکی از مناطق حیاتی مغز، نقش برجسته و پر رنگی در تنظیم رفتارهای اجتماعی، هیجانات، بیماری روانی و اختلالاتی مانند افسردگی عهده دار می باشد.
به عبارت دیگر، بادامه مغز، به منزله ردیاب خطر، در زمینه تعاملات اجتماعی و تنظیم اضطراب انجام وظیفه می نماید. اختلال در قسمت آمیگدال، ارتباط عمیقی و تنگاتنگی با بسیاری از اختلالات عصبی، روانپزشکی مانند دوقطبی، اسکیزوفرنی و اوتیسم دارد. بطور کلی، بادامه به عنوان طیفی از هسته های اتصال یافته به یکدیگر، ضمن تشخیص رویدادهای خطرزا و تهدید کننده، درصدد پاسخگویی به آنها بر می آید.
پیشنهاد می کنیم انجام دهید: تست آنلاین میزان اضطراب
همانگونه که عنوان گردید، هسته های مختلف بادامه، وظایف گوناگونی را بر عهده دارند. بر این اساس، تحریک بخشی از این قسمت، سبب ایجاد خشم شده و تحریک بخش دیگر، رفتارهای دفاعی و ترس را بروز می دهد. از سوی دیگر، اختلال و آسیب وارد شدن به بخش آمیگدال، با تغییرات چشمگیری همراه می باشد. از جمله این تغییرات می توان به سوق پیدا کردن به سمت انزوای اجتماعی، فقدان پاسخ دهی هیجانی، بی تفاوتی عاطفی و مطیع بودن، اشاره نمود. ناگفته نماند که بادامه ضمن پردازش اطلاعات هیجانی، در کشف و شناسایی اطلاعات هیجانی منفی نیز نقش بسزایی ایفا می کند.
نقش آمیگدال در اختلال افسردگی
بطور کلی، فعالیت قسمت آمیگدال مغز، در هنگام بروز بیماری افسردگی، افزایش پیدا می کند. بر اساس تحقیقات صورت گرفته در این زمینه، در بیماران مبتلا به اختلال افسردگی، افزایش عملکرد قسمت بادامه مغز، سبب افزایش به یاد آوردن خاطرات نامطلوب و ناخوشایند در این دسته از بیماران می گردد. متخصصان علوم اعصاب ابراز می دارند که تغییرات ایجاد شده در عملکرد آمیگدال مغز، از دلایل عمده و مهم بروز افسردگی در وجود افراد می باشد.
پیشنهاد می کنیم بخوانید: نیم نگاهی به نشانه های اصلی پریود مردانه
بر این اساس، تغییرات رخ داده در این قسمت از مغز، با بروز برخی از اختلالات رابطه مستقیم و بدون واسطه دارد. همچنین افزایش عملکرد بادامه مغز، سبب کاهش سروتونین شده که در نتیجه این امر، زمینه لازم برای ابتلای فرد به اختلال افسردگی فراهم می گردد. شایان ذکر است که با افزایش عملکرد و فعالیت این قسمت از مغز، افراد دارای اختلال افسردگی، واژه هایی که حالت تهدید کنندگی دارند را به میزان بیشتری به یاد می آورند.
نحوه عملکرد بخش آمیگدال مغز
بطور کلی، آمیگدال با برخورداری از یک ساختار بادامی شکل، در مغز انسان به عنوان مرکز زنگ خطر، به ایفای نقش می پردازد. بر این اساس، هنگامی که مغز انسان به دریافت اطلاعاتی اقدام نماید، چنانچه این اطلاعات از نظر آمیگدال تهدید کننده محسوب شوند، ضمن به صدا در آوردن زنگ خطر روانی، هیپوتالاموس را در جریان قرار می دهد. اطلاع به هیپوتالاموس از آن جهت صورت می گیرد که این بخش، آمادگی بدن برای پاسخ مناسب را فراهم آورد.
شایان ذکر است که در انجام این فرآیند، آمیگدال در سریعترین زمان به ایفای نقش پرداخته و نسبت به آن واکنش نشان می دهد. در مغز انسان، تعداد بسیاری زیادی سلول و عصب وجود دارد که همواره با یکدیگر تعامل و ارتباط دارند. با گذشت زمان، مسیرهای عصبی و نورون هایی که قابلیت استفاده ندارند، ضعیف شده و به تدریج از بین می روند. از سوی دیگر، مغز انسان قابلیت رشد سلول های عصبی جدید را امکان پذیر می سازد. به این توانایی مغز با عنوان شکل پذیری عصبی یاد می شود.