بر اساس گفته های مشاوران و روانشناسان در دنیای امروزه ساده تر است که دیگران را «دیوانه» بدانیم تا اینکه تلاش کنیم آنها را درک کنیم. از طرفی بی نام و نشان بودن در تعاملات آنلاین و اینترنتی، خود باعث فراموش کردن اشخاصی می شود که در طرف دیگر صفحه کلید هستند. در علم روانشناسی داشتن مهارت های ایجاد همدلی بسیار مهم بوده و مزایای آن بی نظیر است.
چرا همدلی مهم است؟
اولاً، همدلی به شما در درک اینکه چرا اشخاصی که در اطراف شما قرار دارند به شیوه خاصی رفتار می کنند، یا اینکه چرا آن ها به چیزهایی اعتقاد دارند که به نظر عجیب و غریب می رسد، کمک می کند. مهم نیست اقدامات دیگران چقدر حیرت انگیز باشد، زمانی که با همدردی در نظر گرفته می شود، شما اعمال آن ها را بیشتر درک می کنید. «خب، اگر این اتفاق برای من افتاده بود، احتمالا من نیز همین کار را می کردم». این فهمیدن و درک متقابل از نظر مشاوران و روانشناسان، شما را به سمت قضاوت و سرزنش کمتر هدایت می کند، و این به شما کمک می کند تا از استرس های غیر ضروری اجتناب کنید.
دوم اینکه، همدلی به شما اجازه می دهد که دیگران را به آنچه که واقعا به آن میل دارند و برایشان با ارزش است هدایت کنید، که طبق تجربه های روانشناسی روشی سالمتر از تهدید یا کنترل کردن آنهاست. اما اساسا، همدلی اجازه می دهد ذهن ها را بخوانید! منظورمان دقیقا تله پاتی روانشناسی نیست، بلکه بهتر از آن است. بر اساس یافته های تجربی مشاوران و روانشناسان شما می توانید از طریق گوش دادن صمیمانه به کلمات و توجه کردن به حالت چهرهافراد، لحن صدایشان، زبان بدن (حرکات بدن در هنگام حرف زدن) و مهمتر از همه، چشمان آن ها متوجه احساسات و افکار طرف مقابلتان بشوید.
انواع همدلی
در علم روانشناسی دو نوع همدلی وجود دارد. نوع اول همدلی عاطفی است که احساسات فرد دیگری را درک می کنید. بسیاری از ما به خوبی متوجه گریه دیگران می شویم و یا زمانی که شخصی با ما صمیمی است و دچار استرس می شود، به راحتی متوجه این موضوع می شویم. تحقیقات روانشناسی نشان می دهد که بیماران و نزدیکترین عضو خانواده آن ها معمولا به همراه هم در حال افزایش و کاهش در میزان احساساتشان هستند – زمانی که یکی از آنها احساس اضطراب یا نگرانی می کنند، در دیگر اعضای خانواده هم معمولا این احساس به وجود می آید.
دومین نوع همدلی، همدلی شناختی است که در علم روانشناسی «دیدگاه یا نظریه ذهن» نیز نامیده می شود. همدردی شناختی دانستن این موضوع است که شخص ممکن است چگونه فکر کند، چه قصد یا باوری دارد یا چه چیزی را می خواهد؛ و این یک مهارت مهم روانشناسی در تعامل با دیگران و در هنگام مذاکره و برنامه ریزی یک گروه برای انگیزه دادن به کارکنان است. حتی اگر در کنار دیگرانی که احساس درد، ناتوانی یا ناامیدی دارند در وهله اول ناراحت شویم، اما مزایای آن نسبت به معایبش به مراتب بیشتر است. اساسا، در علم روانشناسی همدلی داشتن ارتباط با دیگران است، و این چیزی است که همه ما برای اینکه خوشحال و سالم باشیم به آن نیاز داریم. اما نکته اینجاست که چگونه می توان توانایی همدلی خود با دیگران را بالا برد؟
6 راه برای افزایش مهارت همدلی
1. خواندن داستان های ادبی
در سال 2013 در یک مجله علمی معتبر روانشناسی، بیان شد که خواندن داستان، به ویژه ادبیات، همدلی شناختی را بهبود می بخشد؛ یعنی توانایی شناختن آنچه که دیگران به آن فکر می کنند، قصد آن را دارند، یا به آن باور دارند و یا آن را می خواهند.
در این مطالعه روانشناسی، سه گروه از شرکت کنندگان به خواندن سه نوع نوشته پرداختند:
- داستان های ادبی (شامل داستان هایی که برای جایزه کتاب ملی نامزد شده بودند یا یک داستان کوتاه از آنتوان چخوف)
- داستان های محبوب و پرطرفدار (شامل نویسندگان برتر در سایت آمازون مانند «دنیل استیل»)
- ادبیات غیر داستانی. چهارمین گروه نیز کسانی بودند که هیچ داستانی را نخواندند. پس از خواندن (یا نخواندن)، شرکت کنندگان پرسشنامه هایی که همدلی را اندازه گیری می کردند، پر کردند.
نتایج این تست روانشناسی نشان داد، کسانی که داستان ادبی خوانده بودند، از لحاظ همدلی بهتر از کسانی بودند که داستان های تخیلی و ادبیات غیر داستانی خوانده بودند و یا هیچ چیز نخوانده بودند. محققان علم روانشناسی تصور می کنند که داستان های ادبی ممکن است نسبت به سایر داستان ها برتر باشند، زیرا داستان های ادبی دارای خطوط و شخصیت های بیشتری هستند: سایر انواع داستان ها بیشتر قابل پیش بینی هستند و نیازی نیست که مانند داستان های ادبی آن ها را به صورت عمیقی درک یا تفسیر کنیم؛ بنابراین، به همدلی کمتری نیاز دارند. از سوی دیگر، شخصیت های پیچیده داستان های ادبی ممکن است ما را بر آن دارند که توانایی همدلی خود را بیشتر کنیم.
2. مانند آینه آنچه را که می شنوید انعکاس دهید
از نظر مشاوران و روانشناسان همه ما می توانیم مهارت های شنیداری خود را بهبود بخشیم. تمام مواردی که از مکالمه خود با طرف مقابلتان خسته شده بودید در حالی که در یک لیست غذا، افکار خود و یا البته گوشی های هوشمند خود غرق شده بودید، را به یاد آورید. یکی از روش های ارتباطی در علم روانشناسی، ترجمه و تفسیر کردن آن چیزی است که شما فکر می کنید گوینده گفته است. این گوش دادن فعال است، که متضاد شنوایی نصف و نیمه و غیر فعال است. هیچ قضاوت یا تصدیقی وجود ندارد، فقط یک خلاصه برای نشان دادن درک خود است.
به عنوان مثال، شریک زندگی تان ممکن است به شما بگوید: «دوست دارم جنسی را که در مغازه دیده ام بخرم اما می دانم که هزینه آن زیاد است»، کافی است برای تمرین گوش دادن، به سادگی این جمله را بیان کنید: «انگار در مورد هزینه های زندگی مان نگرانی؟» این ممکن است به نظر برای شما خوشایند باشد، اما شریک زندگی تان قطعا شگفت زده خواهد شد. و این نشان دادن نه تنها منجر به کاهش سوءتفاهم و حالت دفاعی در افراد می شود، بلکه اجازه می دهد که شخص دیگر بداند شما واقعا و صادقانه مایل به صحبت کردن با او هستید.
3. قانون طلایی را به یاد آورید
والدین شما احتمالا این را در مغز شما نهادینه کرده اند، «با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود»، اما با اجازه والدین، بگذارید کمی این قانون طلایی را تغییر دهیم و به جای آن این جمله را امتحان کنیم: «با دیگران طوری برخورد کنید که آن ها دوست دارند با آن ها برخورد شود». یا برای مثال در مورد انتخاب هدیه روز تولد فکر کنید: هنگام انتخاب یک هدیه برای دوستتان، به جای اینکه چیزی را که او دوست دارد انتخاب کنید، شما در مورد چیزی فکر می کنید که ممکن است خودتان بیشتر آن را دوست داشته باشید.
البته این بیشتر برای استفاده در مورد افرادی است که با شما آشنا هستند. بنابر گفته روانشناسان با غریبه ها یا افرادی که به خوبی نمی شناسیدشان، این درست است که به نسخه قانون طلایی مادرتان بازگردید، اما وقتی که افراد مهمی وارد زندگی شما می شوند، با آنها به گونه ای برخورد کنید که دوست دارند با آن ها برخورد شود.
4. یک کیلومتر در کفش های دیگران راه بروید
ما به بچه های کوچک این موضوع را به این صورت آموزش می دهیم: «چه احساسی دارید اگر دوستت قبل از این که شما به او اجازه دهید اسباب بازی شما را بردارد؟» بسیار کلیشه ای است، اما در علم روانشناسی در نظر گرفتن تمام شواهد و قرار دادن خود در جای دیگران یک پنجره ساده و البته قدرتمند است برای فهمیدن کارهای داخلی ذهن آن ها.
به عنوان مثالی از تجربه روانشناسان و مشاوران، اگر نمی توانید دریابید که چرا خواهر شما عادت های بدی مثل پرخاشگری اش را ترک نمی کند، چرا ماشین مسخره ای خریده و یا چرا از کارش بیرون آمده، کافی است از او بپرسید «چه اتفاقی برایش افتاده؟» بنابراین برای پاسخ به سوال «چرایتان؟» سعی کنید خود را در موقعیت او قرار دهید. شما ممکن است متوجه شوید که پرخاشگری نشان دهنده تسکینی است برای شغل بدی که داشته و حتی بحثی که با همکارش در سر کار داشته است؛ خرید یک خودرو جدید و بیرون بردن دوستانش باعث می شود او به این گونه تسکین پیدا کند؛ زیرا فکر می کند که هیچکس دیگر او را دوست نخواهد داشت.
5. استفاده از 3 عبارات جادویی روانشناسی (فقط دقت کنید که آنها درست باشند)
«من آن را متوجه شدم.» «این به نظر منطقی است.» «البته شما اینطور احساس می کنید.» در کل، این عبارات برابر 12 کلمه است، اما اگر صادقانه بیان شوند روابط شما را تغییر خواهند داد. آنچه در این جمله ها مشترک است اعتباری است که نتیجه همدلی دقیق است. از نظر روانشناسان دیدن دیدگاه دیگران می تواند نتایج شگفتی به همراه داشته باشد. درک دیدگاه خواهرتان در مورد رفتارهایش به او احساس درک شدن و حمایت می دهد. حتی اگر او بداند که شما لزوما کارهای او را تایید نمی کنید، این کار راه را برای یک رابطه عمیق تر و با اعتماد بیشتر هموار می کند.
6. دل شکستگی و ناراحتی در بعضی موارد خوب است
یک جمله مطرح در علم روانشناسی وجود دارد که می گوید: «در طول زندگی خود، بدون هیچ برنامه ای از سوی شما، خواهید دید که رنج هایی هستند که قلب شما را به درد می آورند. وقتی این اتفاق می افتد، از آن ها دور نشوید؛ به سمت آن ها حرکت کنید و این لحظه ای است که تغییر ایجاد شده است». بنابراین به جای اینکه فقط از خوش شانسی خود بخاطر اینکه شاهد درد و بی عدالتی در مورد دیگران هستید شکرگزار باشید. یک لحظه وقت بگذارید و به این موضوع فکر کنید که «این اتفاق ممکن بود برای من بیافتد».
بنابر تجربه روانشناسان و مشاوران قبل از اینکه بخواهید دیگران را به خاطر رفتارشان سرزنش و در مورد آن ها قضاوت کنید لحظه ای را برای دیدن جهان از چشم آن ها بگذارید. به هنگام همدلی، شما می توانید نقطه نظر دیگران را واضح تر و عمیق تر ببینید.
منبع روانشناسی امروز