ترس در کودکان طبیعی است و قسمتی از رشد روانی کودک را تشکیل می دهد. کودک باید از چیزهایی که برای او خطر ایجاد می کند، بترسد و خود را از آنها دور کند. ترس عبارت است از احساس کودک از یک عامل خارجی که او را تهدید می کند. آن عامل ممکن است حقیقی یا غیرحقیقی باشد و در نتیجه کودک دچار تشویش و اضطراب گردد. عوامل و یا اشیایی که موجب ترس کودک می گردد ممکن است خیالی و موهومی باشد، ولی احساسی که به کودک دست می دهد، خیالی نیست و کودک حقیقتاً می ترسد. عللی که ممکن است موجب ترس کودک گردد، با سن آنها تغییر می کند.
ترس کودکان در سنین مختلف
اگرچه هر کودکی با کودک دیگر تفاوت دارد، ولی آنچه کودکان در سنین مختلف معمولاً از آن می ترسند، عبارت است از:
سن دو سالگی
در این سن، ترس کودک بیشتر از راه شنوایی است (صداهای بلند، صدای لکوموتیو، رعد و برق، صدای ناگهانی جارو برقی یا روشن شدن اتومبیل). کودک در این سن، از تاریکی نیز می ترسد. اگر کودک را تنها بگذارید و یا اگر مادر از کودک دور شود، او می ترسد، بخصوص اگر کودک را تنها در اتاق بخوابانید.
سن دو و نیم سالگی
در این سن، کودک بیشتر از جا به جا کردن و جا به جا شدن اشیاء می ترسد، مانند حرکت ماشین های بزرگ یا خانه به خانه شدن.
سن سه سالگی
در این سن، ترس کودک بیشتر از راه بینایی است، یعنی کودک از بعضی چیزهایی که می بیند، میترسد (از افراد مسن و پیر و همچنین از حیوانات مانند سگ، می ترسد). همچنین کودک در این سن از دور شدن مادر خود نیز ترس دارد.
سن چهار سالگی
ترس کودک در این سن، بیشتر از راه شنوایی است (صدای ماشین آتش نشانی یا آمبولانس). همچنین از تاریکی و از حیوانات و بالاخره از دور شدن مادر نیز ترس دارد.
سن پنج سالگی
در این سن، ترس کودک کمتر از سنین دیگر است و کمتر از حیوانات می ترسد. ترس کودک در این سن بیشتر از این است که به بدن او آسیب و آزاری برسد و یا از محلی سقوط کند و یا ترس او از دیر آمدن مادر به خانه است.
سن شش سالگی
در این سن، کودکان بیشتر از سالهای قبل می ترسند و ترس آنها بیشتر از راه شنوایی است (از صدای زنگ در خانه، صدای زنگ تلفن، رعد و برق و حتی صدای وزوز حشرات می ترسند). کودک از غول و دیو یا از اینکه کسی زیر تخت یا در کمد مخفی شده باشد، می ترسد. همچنین ممکن است از آب و آتش هم بترسد. کودک در این سن، می ترسد که تنها در اتاق بخوابد یا تنها در خانه بماند. کودک از بوجود آمدن زخمی حتی زخم سطحی در بدن خود هراس دارد، اگر مختصری خون در سطح بدن خود ببیند، از آن می ترسد، ولی از ضربه ها و آسیب های بزرگ و وسیع نمی ترسد. همچنین اگر به داخل بینی کودک قطره بینی ریخته شود، میترسد.
سن هفت سالگی
در این سن، ترس کودک بیشتر از راه بینایی است (از تاریکی، از اتاق تاریک، از زیرزمین، از سایه های تصوری به شکل غول یا دیو و یا جادوگر می ترسد). ترس او از این است که افرادی زیر تخت یا کمد او مخفی شده باشند. همچنین از دیر رسیدن به مدرسه و از این که دیگران او را دوست نداشته باشند، می ترسد.
سن هشت تا ده سالگی
در این سن، ترس کودک کمتر می شود و اگر از چیزی می ترسد، منطقی است. کودک بیشتر از قصور در انجام تکالیف خود در مدرسه و یا از عدم موفقیت خود در مدرسه می ترسد. بعضی از کودکان در این سن، به دیگران و حتی به دوستان خود می گویند که از تاریکی یا از تنها ماندن در خانه و حتی از هیچ چیز دیگر نمی ترسند.
کودکان از چیزهائی که پدر و مادر مخصوصاً به آنها توجه دارند و کودکان را همیشه از آنها دور می کنند (مانند تصادف با اتومبیل و یا اینکه کسی آنها را گول بزند)، نمی ترسند و واهمه ای ندارند. موضوع های ترسناک مانند طوفان که افراد بالغ از آنها می ترسند، برای کودکان حتی در سنین بلوغ ترسناک نیست. هرچه کودک بزرگتر می شود، ترس او روی وقایع و تجربیاتی که قبلاً خود کودک با آن برخورد داشته است، متمرکز می شود، چه آنهایی که واقعا ترسناک بوده و چه آنهایی که ترسناک نبوده است.
از طرف دیگر اگر پدر و مادر به طور آشکار یا غیرآشکار از چیزی ترسیدند، ترس آنها به کودک منتقل می گردد. به طور مثال اگر پدر و مادر از بمب و موشک و هواپیما بترسند و از انفجار و تخریب آن برای دیگران صحبت کنند، کودک نیز از هواپیما و بمب و انفجار می ترسد و حتی ترس او بیشتر می شود، به طوری که اگر صدای هواپیمایی را بشنود، اظهار ترس و وحشت خواهد کرد. بعضی از پدران و مادران، خود از تزریقات می ترسند، بنابراین آنها الگو و نمونه ای برای کودکانشان هستند.
بعضی از مواقع کودک از پدر و مادر خود که از چیزی می ترسند، سوال می کند که آیا خودتان نمی ترسید؟ پدر و مادر باید حقیقت را به کودک بگویند، زیرا انکار کردن درحالی که خودشان می ترسند، موجب تصور غیرصحیح و عدم اعتماد کودک می گردد. لازمه پدر و مادر بودن این نیست که آنها از هیچ چیز نترسند، بلکه باید در مقابل سوال کودک بگویند: «بله ما هم می ترسیم، ولی می دانیم که مهم نیست و با آن موضوع برخورد می کنیم و اهمیت نمی دهیم.»
کودکان، ترسشان را بر حسب سن و تواناییشان در بیان کردن، به صورت های مختلف نشان می دهند. کودکی که نمی تواند حرف بزند، موقعی که می ترسد به پاهای مادر می چسبد، گریه می کند و یا جیغ می زند و سعی می کند از شرایطی که موجب ترس او شده است، دور شود و فرار کند. در بعضی مواقع عللی که موجب ترس کودک شده است، معلوم و مشخص است و در بعضی مواقع علت مشخص نیست. کودکان بزرگتر دوست ندارند علتی که موجب ترس آنها می شود را به زبان بیاورند و نام آن را ببرند، زیرا بیم دارند از اینکه اگر درباره آن صحبت کنند، علت ترس به سراغ آنها بیاید و باعث ترس آنها شود.
رفتار صحیح پدر و مادر در برابر ترس کودکان
بعضی از پدر و مادرها اگر کودک از چیزی می ترسد، او را بیشتر با آن روبرو می کنند و معتقدند که کودک باید به آن عادت کند تا ترسش بریزد. به طور مثال، کودک سه ساله ای که از آسانسور می ترسید، مادرش او را به زور به داخل آسانسور می کشید یا کودکی که از گاو می ترسید، پدرش او را به دامداری می برد. این کارها نه فقط کمکی به حل مشکل نخواهد کرد، بلکه موجب تشدید ترس و وحشت کودک خواهد شد و رهایی کودک از ترس و ترسیدن را مشکل تر خواهد کرد. پدر و مادر نباید کودک را به چیزی که از آن می ترسد، نزدیک کنند.
کودک بدون این عمل، دیر یا زود بر ترس خود مسلط خواهد شد. هرچه کودک بزرگتر شود، همه چیز در نظر او تغییر می کند و کودک به کیفیت آنها پی خواهد برد و ترس او از بین خواهد رفت و پس از مدتی نیز به آنچه که قبلاً از آن می ترسیده است، بیشتر علاقمند می گردد. مدت زمانی که کودک باید از شیئی که از آن می ترسد، دوری کند، بستگی به شدت ترس او را همچنین شخصیت کودک دارد. در برخی مواقع این مدت کوتاه و در بعضی مواقع طولانی است، بنابراین زمانی که طول می کشد تا کودک به آن نزدیک شود و علاقمند گردد نیز تفاوت خواهد داشت.