مفهوم «زبان کنشی»، توسط روی شفر [1]، برای اشاره به یک کد یا گروهی از قوانین در چارچوب نوعی مفهومسازی پیشنهاد شد که هدف آن مشروعیت بخشیدن به وجود همه فعالیتهای آگاه و ناخودآگاه و کلیه فعالیتهای ذهنی است که قابلیت خارج شدن از طریق کلمات یا ادا اطوار را دارند، به گونهای که این اعمال ذهنی میتواند مربوط به تعارضهای ناخودآگاه (لغزش کلامی، جا انداختن کلمات)، بازنمایی خود یا ابژه، فانتزیهای مرتبط با بدن، احساسات و هیجانات، امیال و باورها یا دورههای کنشیای که سوژه (فرد) برای «کنار گذاشتن» ایدههای خاص یا سرمایهگذاری روی دیگران استفاده میکند، باشد.
زبان کنشی، استراتژیای است (به نفع استفاده از فعلهای کنشی، عبارات قیدی در رابطه با اسامی، صفتها، و افعالِ داشتن و بودن) برای گوش دادن، تأیید و تصدیق کردن، معنا کردن، باز معنایی، تعبیر و تفسیر کردن و سازماندهی اطلاعات یا چگونگی کنش فرد عامل یا خود شخص یعنی همان آنالیزان (فرد روانکاوی شونده) در چارچوب انتقال و مقاومت.
فرد روانکاوی شونده، چه در سطح خودآگاه، چه نیمه آگاه و چه ناخودآگاه، به روشی متناقض کنش نشان میدهد. او کنشهای فکر یا ایدههایی که دارای خصوصیت ذهنی هستند را دنبال میکند و بر اساس روایتهای مختلفی که در ذهنش ثبت شدهاند، آنها را کلامی میکند. به گفته شفر مبدع این مفهوم، که از کارهای لودویگ ویتگنشتاین و ژان پل سارتر الهام گرفته است، زبان کنشی، جایگزین اصطلاحات سنتی و مکانیکی فراروانشناسی است که گرفتار سرمایهگذاری روانی، فضایی، زیستی، فیزیکی_شیمیایی یا استعارههای انسانشناسی شده است. به گفته شفر چنین استعارههایی، فاقد محتوا، نابهنگام، انتسابی، باستانی، کودکانه و مستعد قطعه قطعه شدن، هستند. اصطلاحاتی مانند انگیزهها، نیروهای پیشراننده انرژی، اصول منظم، ساختارها، کارکردها، غرایز و ابژهها که توسط زیگموند فروید و روانکاوان بهطور کلی مورد استفاده قرار گرفتهاند، تنها میتوانند بخش بسیار کوچکی از فعالیتهای ذهن (شامل افکار درونی و تشکیلات جایگزین) را تبیین نمایند.
برعکس، زبان کنشی از طریق توصیفهای دقیقی که از کنشهای روانی به دست میدهد، شفافیت و اثربخشی بیشتری در درمان به وجود میآورد؛ به این دلیل که توضیحات علی مبتنی بر «وجود» مشخص و فعال فرد، به شخصیت پردازی مجدد او از واقعیت روانش میانجامد. علاوه بر این، با دور شدن از مفاهیم «دستگاه ذهن»، کنش و زبان آن میتواند ما را به سمت علم تعبیر و تفسیر واقعی که همان روانکاوی است بازگرداند. ضمناً این ایده، جایگزین روانکاوی یا دگرگونی آن نیست، بلکه پیدا کردن یک فرا زبان است که به ریشههای خود وفادار است.
برخی موارد (روانشناسی گرایی، فردگرایی، تقلیلگرایی پدیدارشناختی، بیتوجهی به ناخودآگاه، یک گفتمان خنثی، بیکفایتی قوانین نوشته شده) در تضاد با تعهد در برابر «فرد در مقام نخست» که هدف آن مهیا کردن پایه و اساس روانکاوی و مخالفت با هرگونه اصلاح سوژه بوده است، مطرح شدهاند.
نویسنده: Simone Valantin
[1] Roy Schafer