دکتر نادیا صبوری، روانشناس و رواندرمانگر
فتیشیسم از این منظر مورد توجه قرار میگیرد که رفتار جنسی متفاوتی با رفتار مرسوم دارد و ابژه جنسی لزوما شامل ابژههای جاندار نمیباشد. میل جنسی در افراد فتیشیست اغلب روی اشیاء بیجان یا قسمتهای غیر تناسلی بدن متمرکز است.
برخی هم شباهتهایی بین فتیشیسم و سایر «حالتهای تکانشی» مانند دیپسمانیا (الکلیسم) عنوان کردند که در آن فرد اجبار شدیدی برای ارضای یک نیاز خاص دارد. روانکاوان بینش هایی نیز در مورد رشد تمایلات فتیشیستی در دوران کودکی و نقش مهم آن در سناریوهای فتیشیستی به دست آوردهاند. گرایش فتیشیستی در دوران کودکی اغلب در حدود شش یا هفت سالگی ظاهر می شود.
فتیشیست سناریوی ثابتی را میسازد که دربرگیرنده عنصر یا شیء خاصی است که دارای اهمیت جنسی میباشد. این سناریو به صورت زبانی ساخته شده و متشکل از زبان و تصاویر ذهنی است. تصویر پا در اغلب سناریوهای فتیشیستی نقش دارد که فروید آن را با اضطراب اختگی در فتیشیسم مرتبط کرد.
فتیشیست ها اغلب لذت جنسی را بدون واسطه و مستقیم تجربه می کنند که ممکن است منجر به احساسات طاقت فرسایی مانند غش کردن، حملات خنده و اسپاسم شود. به نظر می رسد این تجربه خارج از کنترل آنها است و ممکن است تظاهرات فیزیکی مانند سفت شدن اندام ها و فشردن دندان ها یا اضطرابهایی مانند عدم تحمل صدای جویدن غذا یا صداهای محیط را هم به همراه داشته باشد.
در فتیشیسم، راه خاصی وجود دارد که لذت جنسی از طریق آن هدایت می شود. فرد در حالی که سناریوی فتیشستی را برای خود روایت می کند، خودارضایی می کند و سعی می کند انزال را به تاخیر بیاندازد تا لذت حاصل از این سناریو را طولانی تر کند.
بر اساس نظریه فقدان ابژه، میل سوژه حول فقدان یا فقدان یک ابژه خاص ساختار یافته است. این ابژه به خودی خود یک موجود عینی نیست، بلکه با نبود آن تعریف می شود و آن را به یک شیء تبدیل می کند. ابژه a نشان دهنده ابژه-علت میل است که گریزان و دست نیافتنی باقی می ماند. همین فقدان است که میل و رضایت سوژه را به دنبال دارد.
لکان از این ایده فروید استفاده می کند که هدف اصلی رضایت که معمولاً سینه مادر در دوران شیرخوارگی است، در طی فرآیند از شیر گرفتن از بین می رود. این از دست دادن احساس ناقصی ایجاد می کند و سوژه را به دنبال رضایت از طرق مختلف در طول زندگی سوق می دهد.
با این حال، هر ابژهای که سوژه به عنوان جایگزینی برای ابژه گمشده با آن مواجه می شود، برای ایجاد رضایت کامل ناکام خواهد بود. این شکست ذاتی باعث ایجاد تنش در رابطه سوژه و ابژه می شود و در نتیجه منجر به احساس میل و کمبود می شود.
از طرفی اصل لذت به دنبال ارضای فوری است و بر اساس ارضای توهم آمیز عمل می کند. سوژه یک «ابژه توهمآمیز» میسازد که خواستههایش را بدون در نظر گرفتن محدودیتهای واقعیت برآورده میکند.
از سوی دیگر نیز اصل واقعیت محدودیتهای دنیای بیرون را تصدیق میکند و به دنبال ارضاء از طریق ابزارهای قابل قبول اجتماعی است. سوژه یک «ابژه مستقل» می سازد که با هنجارها و ارزش های اجتماعی مطابقت دارد.
رابطه سوژه و ابژه همیشه با واسطة فقدان است. میل سوژه حول فقدان ابژهای است که به دنبالش است، خواه تصویر ایده آلی از یک ابژه (توهم) باشد یا یک ابژه منطبق با هنجارهای اجتماعی. این ابژهها نه به خودی خود، بلکه به خاطر ظرفیت خود برای پر کردن خلأ به جا مانده از ابژه گمشده اصلی اهمیت پیدا می کنند.
فتیشیسم
لکان فتیشیسم را نتیجهای خاص از تلاش سوژه برای کنار آمدن با کمبود میداند. فتیشیسم تثبیت روی یک ابژه خاص، معمولاً بیجان و به عنوان جایگزینی برای ابژه گمشده اصلی است.
شیء فتیش اهمیت ویژه ای برای سوژه دارد که نشان دهنده تلاش برای تثبیت و مدیریت میل، مقابله با فقدان اساسی و عدم امکان دستیابی به رضایت کامل است. با این حال، ابژه فتیش ذاتاً در ارضای کامل خواسته های سوژه ناکافی باقی میماند.
لکان روی ابژه در چارچوب «دوسوگرایی برخی روابط» تمرکز کرده و مفهوم دوسویه خیالی را مطرح می کند. او سه دیدگاه را درباره ابژه مورد بحث قرار می دهد: غیاب یا فقدان ذاتی آن، رابطه متضاد آن با رانه ها و واقعیت سوژه، و همذات پنداری متقابل سوژه با ابژه.
دوسوگرایی در روابط خاصی که سوژه خود را به ابژه ای برای دیگری تبدیل می کند، برجسته می شود. این مفهوم که تقابل خیالی نامیده می شود، نشان می دهد که در هر رابطه سوژه-ابژه، سوژه هر دو موقعیت را به طور همزمان اشغال میکند.
این بدان معناست که در هسته هر رابطه با یک ابژه، یک هویت با ابژه وجود دارد. این همذات پنداری متقابل در روابط پیش از تناسلی یافت می شود، جایی که فرد درگیر تعامل مبهم با شریک خود است، مانند دیدن-دیده شدن، حمله-مورد حمله واقع شدن و پویایی منفعل-فعال.
از سویی در مرحله آینهای، کودک تصویر خود را می شناسد و مجذوب آن می شود. این تسخیر، فاصله خاصی بین تنش های درونی کودک و همذات پنداری با تصویر او ایجاد می کند.
مرحله آینهای نمونهای از فرآیند دوسویه خیالی است که در آن کودک با تصویر آینهای خود به عنوان یک ابژه شناخته میشود. در فتیشیسم هیچ رابطه مستقیمی بین شیء فتیشیست و شهوتی که برمیانگیزد وجود ندارد. درعوض، شیء به عنوان یک مانع محافظ برای محصور کردن سوژه عمل می کند و اینگونه از ترس یا اضطراب خود محافظت میکند.
فتیشیسم راهبردی محافظتی در برابر نفوذ سائقها و واقعیت تلقی می شود و تضمینی برای تداوم وجود سوژه است.
عملکرد اشیاء فتیشیستی حول محور اضطراب است و نقش تنظیمی دارد و به عنوان محافظت در برابر اضطراب اختگی مربوط به درک عدم وجود اندام فالیک در سوژه زنانه عمل میکند و اشیاء برای نظم دادن، سازماندهی و بیان تجربیات خاص زیسته فرد ساخته می شوند.
رابطه فتیشیست با قانون
فروید بر وجود تصاویر مرتبط با اختگی که جنبهای مهم در درک فتیشیسم است تاکید داشت و یک ویژگی مهم شناسایی شده، رابطه خاص فتیشیست با قانون است. برخی از فتیشیست ها برای به دست آوردن فتیش مورد علاقه خود از قانون تخطی می کنند. فتیشیسم به عنوان تلاشی برای محافظت در برابر اضطراب، به ویژه محافظت در برابر نفوذ امر واقع تلقی می شود.
درواقع فتیش به عنوان مکملی برای پر کردن خلأ یا حفره واقعیت عمل میکند. سوژه فتیشیست، در معرض اختگی نبوده و در نتیجه فالوس را به صورت نمادین دریافت نکرده است. سوژه فتیشیست به جای آرزوی داشتن فالوس به صورت نمادین، آرزوی فالوس بودن را دارد. رابطه سوژه فتیشیست با قانون کشسان است. او به جای اینکه وارث قانون پدر باشد، تلاش میکند تا موضع بنیانگذار قانون را اتخاذ کند و در این مسیر اختگی او را تهدید نمیکند.
بدون تهدید اختگی، سوژه از عقده ادیپ عبور نمی کند و در نتیجه وارث قانون پدری نمی شود. در عوض، فتیشیست به دنبال ایجاد قانون خود یا منادی قانون از جای دیگر است.
عدم رشد سوپرایگو
عدم وجود اختگی مانع از رشد یک سوپرایگوی مناسب می شود. سوژه فتیشیست، قانون پدری را به عنوان یک قانون سرکوب شده و دائمی، درونی نمی کند.
خود را فریب می دهد و فقدان ابژه را در خود نمی پذیرد. ممکن است سعی کند مادر را با تلاش برای ارائه فالوسی که او فاقد آن است فریب دهد. این توهم که میتواند فالوس مادر باشد، برای حفظ موقعیت آنها به عنوان یک «قانون» اخته نشده ضروری است.
بدون اختگی، سوژه فتیشیست نمی تواند فالوس مادری را به عنوان یک ابژه نمادین فرض کند و عدم وجود فالوس مادری را انکار می کند و سعی می کنند با ابزارها و اشیاء خیالی “آن را پس دهد”.
علیرغم انکار فقدان، فقدان هنوز در سوژه فتیشیست وجود دارد. عقده ادیپ همچنان به اعمال نفوذ خود ادامه میدهد، حتی اگر به طور کامل طی نشود و اینگونه انحراف را از روانپریشی که در آن فقدان سلب میشود متمایز میکند.
این ویژگیها با هم توصیفی تلفیقی از ساختار سوژه فتیشیست است و روشن میکند که چگونه فتیشیسم در چارچوب نظریه فقدان شیء عمل میکند.