پرسش: چرا از محتوای جلسات روانکاوی «چیزی» نمیگویید؟!
تداعی: در آنجا آنالیزان و آنالیست از «ناخودآگاه» میگویند، در عجبم که چنین ساحتی راوی سوم شخص هم دارد!
روایت چنین ارتباطی از موضع یک ناظر ثالث، فلاکتبار و توهمزاست!
یاد جمله یک آنالیزان با ساختار سایکوتیک افتادم که گفت؛ “حواسم نباشد آنها یک کلک رشتی دیگر سوارم میکنند”!
او در حال آغشته شدن به ساحت نمادین است!
پرسش: چرا خواندن روانکاوان واقعی بسیار دشوار است؟!
تداعی: یک روانکاو، بهواقع همیشه در حال روانکاوی است منتها برای ارتباط با آن باید آغشته به ساحت نمادین شد!
در جایی لکان میگوید بالاخره همه راحت می فهمند که من چه میگویم! این گفته لکان مورد یک بدفهمی بزرگ قرار گرفته است که همه به موضعی می رسند که میتوانند گفته های لکان را رمزگشایی کنند، حال آنکه آدمی برای رسیدن به ساحت نمادین جا به جا نمی شود بلکه آن را به طرف خود می کشد و به تصویری ترین حالت ممکن ترجمه و تقلیل می دهد!
پرسش: چرا آدمی نسبت به بعضی تغییرات به هم ریختگی عجیب و غریبی دارد؟!
تداعی: آدمی بر این تصویر استوار است که میتواند هر جنایتی را عامل و شاهد باشد و به یه ورش هم نباشد ولی اگر به ساختار نمادین خودش کوچکترین خلل و خیانتی وارد شود، خون به پا میکند!
“مصاحبهگر: میتونی بخشش و گذشت کنی؟
پوتین: بله.
ولی نه هر چیزی را!
مصاحبهگر: چه چیزی را نمیبخشی؟
پوتین: خیانت!”
درمانجو مشتاق تغییرات در اتاق تصویر و درمان است ولی پا را فراتر از آن نمیگذارد!
به انگشتان دست هم نمی رسند افرادی که به واقع روانکاوی را بخواهند! آنجا ورود به ساحت نمادین است و بوی خون و خیانت میدهد!
پرسش: در متن «خیانت» از این صحبت کردید که “به انگشتان دست هم نمی رسند افرادی که به واقع روانکاوی را بخواهند”، چرا؟!
تداعی: وقتی حیوانات پیشاپیش مرگ آدمی را نوید می دهند ولی گروهک هایی به نام روانکاوی خبر از دکتر_بازی و “کنگره روانکاوی” می دهند، می شود گفت آنچه که ما بعد فروید و لکان به واقع دست نخورده باقی است، همان ساحت نمادین آدمی است!
بماند که در ساحت استعاره و مجاز، از ادبیات گرفته تا سیاست، شعار مدنیت گوش فلک را کر کرده است ولی آدمی در عصر کنونی در سایکوتیک ترین حالت ممکن به سر می برد!
به قول رهبران خودش، خیانت را نمی بخشند!
بی دلیل نیست که سمپتوم انسان به ظاهر نوروتیک، همان سمپتوم ساختار سایکوتیک است؛ نعره تمایز!