به خاطر داشته باشید: شما قرار نیست همیشه پیروز و برنده باشید. گاهی یک بار موفق شدن کافی است تا مابقی عمرتان را خوب زندگی کنید. بنابراین جایی برای ناامیدی وجود ندارد. بسیاری از افراد در دهههای متفاوتی از زندگی خود ممکن است دچار این حالت شوند که در جای مناسب خودشان نیستند و نیاز دارند به گونه جدیدی زندگی کنند. این همان چیزی است که ما در این مقاله به سراغ بررسی آن خواهیم رفت و به آن شروع دوباره زندگی خواهیم گفت. این مقاله به دو بخش تقسیم میشود:
در قسمت اول بر اساس روان درمانگر تحلیلی چندین سؤال را ذکر میکنیم که شما نیاز دارید از خودتان بپرسید و وقت مناسبی را برای پاسخ دادن به آنها اختصاص دهید. عمیق شدن در این سوالات میتواند شما را به مسیر درستتان برای آغاز تغییر در زندگی هدایت کند.
بخش دوم و طولانیتر این مقاله اما اختصاص به گامهایی دارد که میتوانند فرآیند ایجاد تغییر در زندگی را برای شما تسهیل کنند و این فرآیند را به قدمهایی کوچک و قابلمحاسبه مبدل نمایند. با ما همراه باشید.
سوالاتی برای شروع دوباره در زندگی
اگر میخواهید مسیری که برای شروع دوباره در پیش روی خود قرار دادهاید را تا انتها بروید، لازم است ابتدا درکی درست از شرایط خودتان داشته باشید و به روانکاوی فردی خود بپردازید. این درک درست تنها زمانی ممکن میشود که با سوالاتی درست راه خود را شروع کنید. به شما پیشنهاد میدهیم این سوالات را یادداشت کنید و مدتی را به پاسخ دادن به آنها اختصاص دهید.
۱. وضعیت ذهنی خود را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا ذهنی آزاد و آماده دارید یا برعکس، ذهنتان همیشه مشغول و بههمریخته است؟ آیا میتوانید بر قدرت ذهن خود در مسیر ایجاد تغییر تکیه کنید؟
۲. وضعیت سلامت جسمیتان چگونه است؟ آیا لازم است آن را بهبود دهید؟
۳. آخرین باری که از منطقه امن خود فاصله گرفتهاید چه زمانی بوده است؟
۴. چه زمانهایی به خودتان افتخار کردهاید؟
۵. اگر زندگی خود را بدون ایجاد تغییر ادامه دهید چه اتفاقی میافتد؟
۶. اگر برای ایجاد تغییر، تصمیم بزرگی همچون خارج شدن از شغل (یا هرچیز مهم دیگر) فعلیتان بگیرید چه اتفاقی میافتد؟
۷. نقطه قوت شما چیست؟ آیا در زندگی روزمره شما اثری دارد؟
۸. در حال حاضر چه چیزهایی را در زندگی خود دوست ندارید؟
۹. اگر فقط یک سال از عمرتان باقی باشد چه میکنید؟
۱۰. چه چیزی میتواند به شما رضایت درونی اعطا کند؟
درگیر شدن با این سوالات، و هر سؤال دیگری که از نظر شما مهم است، میتواند مهمترین قدم پیش روی شما برای تغییر باشد. سؤال پرسیدن همواره میتواند اثری معجزهآسا بر زندگی شما بگذارد؛ از همین رو به شما پیشنهاد میدهیم آن را جدی بگیرید.
حال میتوانیم دیگر قدمهایی که مسیر تغییر را برای شما هموار میسازند، بررسی کنیم.
شروع دوباره زندگی با 6 قدم
۱. قدردان و سپاسگزار آنچه در حال حاضر دارید باشید
یکی از عادات وحشتناک ما انسانها، مقایسه دائمی خودمان با دیگری است. در واقع ما همواره به چیزهایی که نداریم چشم دوختهایم و از آنچه داریم غافل هستیم. اولین قدم برای شروع دوباره زندگی، نگاه کردن به چیزهایی است که داریم؛ چیزهایی که ساختهایم و به دست آوردهایم.
این قدم مهم به شما درکی عمیق میدهد از آنچه واقعا برای شما خوب است و رضایت درونی به شما میدهد؛ به جای چیزهایی که صرفاً شما دلتان میخواهد داشته باشید. بنابراین از خودتان بابت زحمتهایتان تا امروز قدردان باشید و خود را در دام مقایسههای نادرست با دیگران نیندازید.
۲. با چیزی که میتوانید بلافاصله تغییر دهید شروع کنید
مطمئناً چیزهای زیادی هستند که دلتان میخواهد آنها را تغییر دهید. همانطور که گفتیم، ابتدا باید آن چیزهایی که واقعاً برای شما خوب هستند را از سایر خواستهها جدا کنید و تمرکزتان را صرفاً به آنها اختصاص دهید. قدم بعدی آن است که ببینید که برای دستیابی به هریک از این خواستهها لازم است چه قدمهایی بردارید.
از قدمهای کوچک شروع کنید و در ابتدا به سراغ مواردی بروید که میتوانید با قدمهایی اندک و آسان به انتها برسانید. موفقیتهای کوچک در ابتدای راه میتوانند شما را برای برداشتن گامهای سختتر در آینده تشویق کنند؛ بنابراین به سراغ موارد آسان بروید. برای مثال شما میتوانید رژیم غذایی خود را اندکی دستکاری کنید یا به آن دوستی که احساس خوبی به شما میدهد تماس بگیرید.
اگر گامهایی به همین اندازه کوچک را اگر ثبت کنید و به خودتان نشان دهید که همه این گامها به سوی هدف بزرگترتان، یعنی شروع دوباره در زندگی است، به زودی خواهید فهمید که ایجاد تغییرهای بزرگ آنقدرها هم که گمان میبردید سخت نیست.
۳. با خودتان درباره اشتباهاتتان روراست باشید
این گام یکی از سختترین گامهای سفر شما به سوی شروع دوباره زندگی است. یک مأموریت سخت پیش رو دارید: به گذشته خود کمی سرک بکشید و ببینید بزرگترین اشتباهاتتان چه چیزهایی بوده است. عادت ذهن ما بر این است که شکستهایمان را به علتی بیرون خودمان ارجاع دهد. درست است، بعضی شکستهایمان واقعاً به خاطر شرایط بوده، اما آیا ما مسئول هیچیک از اشتباهاتمان نیستیم؟
هستیم. لازم است مسئولیت شکستهای گذشته خودتان را قبول کنید، آن اشتباهات را بنویسید و ضعفی که باعث شکست شما شده را کشف و یادداشت کنید. این مواجهه شفاف با گذشته و اتفاقات سخت درون آن میتواند همچون سکوی پرش به سوی ایجاد تغییرات بزرگ در زندگیتان عمل کند.
بنابراین نترسید و با خاطرات سخت و صداهای درون ذهنتان که مایل به شنیدنشان نیستید مواجه شوید! این کار به شما اجازه خواهد داد تصویری دقیقتر از آنچه هستید و آنچه میخواهید داشته باشید.
۴. درمورد آنچه میخواهید شفاف باشید
پیششرط ممکن شدن اینکه «درمورد آنچه میخواهید شفاف باشید»، انجام دادن کاری است که در گام قبل گفتیم. هر زمانی که موفق شدید لیستی از چیزهایی که واقعاً میخواهید تهیه کنید، آنگاه وارد گام چهارم برای شروع دوباره در زندگی شدهاید: شفافیت و پافشاری بر خواستههایتان.
برای آنکه در این مسیر موفق شوید ابتدا لازم است یک دور دیگر لیست خواستههایتان را تصفیه کنید: آیا در دفاع از همه مواردی که باقی ماندهاند، میتوانید استدلالی قانعکننده ارائه دهید؟ اگر نه، آنها را از لیست خارج کنید. آنچه میماند اما مهمترین اهداف زندگی شماست و شما لازم است درباره آنها چه با خودتان و چه با دیگران سختگیر باشید.
لازم نیست آنها را به کسی بگویید، اما در مسیر تغییر و دستیابی به این اهداف، احتمالاً شاهد مقاومتهایی از سوی اطرافیانتان باشید. لازم است در برابر مقاومت دیگران قوی بمانید و بر اهدافتان پافشاری کنید. این تنها راه شما برای پیشرفت است.
۵. صبور باشید
به یاد داشته باشید قرار نیست در مسیر شروع دوباره در زندگی همواره موفق عمل کنید و بدون شک روزهایی هستند که شما در پیشبرد برنامهتان شکست بخورید. آنچه در مواجهه با این شکستها به شما کمک خواهد کرد، عبارتاند از: صبوری، انضباط و خودکنترلی.
شما لازم است در برخورد با شکستها با روحیهای صبورانه عمل کنید و به یاد خود بیاورید که: دنیا به پایان نرسیده است. برقراری انضباط و خودکنترلی نیز به شما کمک خواهد کرد تا از تعداد شکستهایتان در مسیر کم کنید و حرکتی رو به پیشرفت داشته باشید.
۶. تاکنون شکست خوردهاید؟ قرار نیست بازهم شکست بخورید
همانطور که در ابتدای مقاله گفتیم: شما قرار نیست همیشه پیروز و برنده باشید. گاهی یک بار موفق شدن کافی است تا مابقی عمرتان را خوب زندگی کنید. بنابراین جایی برای ناامیدی وجود ندارد.
اگر فکر میکنید افکار شما درباره شکستخوردگیتان به نوعی وسواس تبدیل شده است، لازم دارید به کمک یک مشاور درمان وسواس، مشکل خود را برطرف کنید. اجازه ندهید افکاری که شما را شکستخورده دائمی میدانند بر شما اثر بگذارند.