هر نظام اجتماعی، دارای الگوها و هنجارهای متعارف و مورد قبول خود است که فاصله گرفتن از آنها نوعی انحراف و کجروی محسوب می شود. فطرت انسان و روح جوامع انسانی ظاهراً با هر گونه زور و خشونت و آزار جنسی مخالف است و به همین دلیل، کاربرد هر گونه خشونت در برابر دیگران انحراف و کجروی به شمار می آید. این نوع از انحراف، سابقه طولانی به درازای عمر بشر دارد و به هر میزانی که بشر از آموزه های آسمانی فاصله بگیرد، بر تنوع و تکثر انحرافات و کج روی ها افزوده می شود.
آزار های جنسی در هر محیطی که زنان و دختران در آن حضور دارند یا مشغول فعالیت کاری هستند می تواند رخ دهد. از این نظر زنان ممکن است هم در خانه و از سوی خویشاوندان و آشنایان مورد آزار قرار گیرند و هم در محیط کار و فعالیت شغلی از سوی کارفرما، همکاران، مراجعان و مشتریان خود آزار ببینند.
با وجود اینکه زنان بیش از نیمی از جامعه انسانی را تشکیل می دهند، اما اجحاف ها و تبعیض هایی که در طول تاریخ زندگی انسان بر زنان روا داشته شده است، آنان را چونان نیمه خاموش جهان مطرح ساخته است. در قلمرو توسعه، مردان گاهگاهی نادیده انگاشته شده اند، اما زنان اغلب به کلی حذف می شوند چنان که ادبیات توسعه هم حذف زنان را به خوبی نشان می دهد.
زنان همواره در طول تاریخ با خشونت رو به رو بوده اند. آزار جنسی از مصادیق خشونت علیه زنان می باشد که نحوه واکنش و عکس العمل زنان به این پدیده در سطح فردی و ساختاری قابل تامل است، به طوریکه تحقیقات نشان داده است زنان از هر گونه صحبت آزادانه طفره رفته و یا حتی توضیح دادن در مورد تجربه این نوع آزار را رد می کنند. اصطلاح آزار جنسی در میان دهه 1970 از طریق تحقیقات متعدد در آمریکای شمالی ظهور یافت. کیتلسون آزار جنسی را نوعی رفتار جنسی نا مطلوب می داند. از نظر وی، «آزار جنسی شکلی از تبعیض جنسی است که شامل پیشنهادات اغواگرایانه، ناخواسته و تکرار شونده جنسی است که درصدد جلب رضایت جنسی طرف مقابل می باشد.»
انواع آزار های جنسی
به طور کلی میتوان مزاحمت جنسی (آزار جنسی) را طیفی از حرکات، رفتار و اعمال جنسی نامطلوب، مانند نگاه های هیز تا تجاوز جنسی، در نظر گرفت و آن را در مقوله های زیر طبقه بندی نمود:
- (مزاحمت ها) آزار های کلامی
- (مزاحمت ها) آزار های غیر کلامی
- (مزاحمت ها) آزارهای فیزیکی
یکی از نمودهای آزار جنسی که بانوان ایرانی به ویژه در شهرهای بزرگ با آن روبرو هستند، مزاحمت جنسی در اماکن عمومی یا آزار خیابانی است. این پدیده بیشتر به شکل لفظی، سد معبر کردن و گاه درگیری فیزیکی رخ می دهد. تقریباً همه زنان در هر موقعیت سنی، با هر نوع حجاب و پوشش و با هر ترکیب ظاهر و چهره در تمام ساعات شبانه روز با این مزاحمت های خیابانی رو برو شده اند. از دیدگاه روان شناختی و جامعه شناختی، اهمیت طرح این موضوع بیشتر از آن روست که زنان آسیب دیده از این آزارهای جنسی چنان سرخورده و منفعل می شوند که گاه برای مقابله با عواقب آن حضور اجتماعی خود را محدود می کنند.
آزار جنسی را میتوان به هرگونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن بدون توافق صریح یا ضمنی، مشروط بر آنکه ماهیت جنسی داشته باشد، تعریف کرد. آزار جنسی ممکن است در محیط کار، در جامعه یا در فضای خانواده از سوی منسوبین مذکر اعمال شود. در اینگونه موارد دختران و زنان درگیر مسئله ای می شوند که گاهی برای همیشه سری و محرمانه باقی می ماند؛ زیرا اگر تسلیم شوند، برخلاف باورهایشان عمل کرده اند و اگر تسلیم نشوند، به بی آبرویی و تحمل انواع دیگری از خشونت می انجامد. آزار جنسی باعث از بین رفتن اعتماد به نفس، گوشه گیری از اجتماع و ایجاد روح بدبینی در زن می شود و در برگیرنده زیان های مالی و معنوی برای اوست.
آزار جنسی در شرایط متفاوتی اتفاق می افتد و به اذیت و آزارهای جزیی محدود نیست و در برخی موارد به ضرب و شتم و قتل نیز منجر می شود. شواهد نشان می دهند که در اغلب موارد آزار دهنده در شرایطی از قدرت بالاتر نسبت به قربانی برخوردار است. آزار جنسی و القای احساس نابرابری و تبعیض، تاثیر منفی بر سلامت روانی و فیزیکی قربانی دارد و سبب کاهش عملکرد، فشار شغلی، جو سازمانی همراه با تهدید و خصومت، کاهش اعتماد سازمانی و نگرش منفی نسبت به مردان، ایجاد حس انتقام جویی در کارکنان خانم، تمایل به ترک شغل و جابه جایی، بروز رفتارهای انحرافی (سوء استفاده از اموال، تمایل به دزدی و سرقت، به موقع حاضر نشدن در محل کار و جعل اسناد)، فرسودگی شغلی و استرس (فشار روانی، ترس از دست دادن شغل، افسردگی، اضطرب، خستگی) می شود.
نظریه های تبیین آزار جنسی
در خصوص نظریه های مربوط به آزار جنسی، به طور عمومی این پذیرفته شده است که چهارچوب نظری مناسب برای تبیین و علت یابی مزاحمت جنسی وجود ندارد. در زیر تعدادی نظریه که دلیل عمده آزار جنسی را تبیین می کنند ارائه می شود:
1. نظریه فرهنگی – اجتماعی
نظریه های فرهنگی – اجتماعی زمینه های اجتماعی و سیاسی که مزاحمت جنسی در آن خلق و اتفاق می افتد را بررسی می کنند. بر اساس این تئوری ها مزاحمت جنسی نتیجه منطقی نابرابری جنسیتی و جنسی گرایی است که از قبل در جامعه وجود دارد. بر اساس این دیدگاه هر نوع مزاحمت جنسی، در رابطه با ایدئولوژی و سلطه مردانه و برتری مردانه در جامعه قابل تبیین است.
2. نظریه سازمانی
بر اساس این نظریه مزاحمت جنسی می تواند از طریق مسائل روابط سازمانی که در برگیرنده نابرابری قدرت و پایگاه در سازمان است، تبیین شود. فرض بنیادین این نظریه آن است که قدرت می تواند مزاحمت جنسی را تبیین کند. در این نظریه فرض می شود که مردان به نحوی قدرت بیشتری نسبت به زنان دارند و کلیشه متداول آن است که مردان قدرتمندتر و خشن تر هستند.
3. نظریه طبیعی – زیستی
بر اساس این رویکرد، مردان سائقه درونی قوی تری برای خشونت (تجاوز) جنسی دارند. بنابراین هر رفتار جنسی به معنای مزاحمت نیست. این سائقه جنسی بالای مردان بین عشق جنسی (تمایل جنسی) مرد و زن ناهماهنگی به وجود می آورد؛ در نتیجه این امر در عمل منجر به رفتار خشونت آمیز جنسی می گردد. همچنین بر اساس تفاوت های موجود در روند تکامل جسمی (رشد) زنان و مردان، مردان تلاش بسیار زیادی می کنند تا با استفاده از مزاحمت جنسی و ضعیت جنسی خویش را برتر نشان دهند تا موفق شوند به زنان بیشتری دست یابند.