اطمینان داشتن از خود و توانایی های خود، معنای اعتماد به نفس را به ذهن متبادر می سازد. از سوی دیگر، این عامل یکی از پایه های اصلی و مهم برای سلامت روان به شمار می آید. عدم وجود این عامل در زندگی علاوه بر ایجاد مشکلات عدیده، عملکرد و کارکرد انسان را نیز به شدت تحت شعاع خود قرار می دهد. شایان ذکر است که یکی از پیش شرط های لازم برای دستیابی به موفقیت و کامیابی، اعتماد به نفس تلقی می شود. بر همین اساس، رسیدن به موفقیت و پیشرفت در زندگی، در درجه اول مستلزم باور داشتن و دست کم نگرفتن توانایی های خود می باشد.
به بیان دیگر، داشتن خودباوری، بستر مناسب برای استفاده بهتر و مطلوب تر از مهارت ها و قابلیت های خود را فراهم می آورد. در این زمینه باید خاطر نشان نمود که افراد موفق، یکی از دلایل مهم و کلیدی موفقیت خود را اعتماد به نفس می دانند. به طور کلی، باور داشتن توانایی های خود، در مواقع مواجهه با مشکلات و مسائل پیش رو، سبب حل و فصل آنها با قدرت و توان بیشتری می گردد. بر این اساس، نوعی خودباوری که در آن، فرد توانایی ها و قابلیت های خود را در مقایسه با دیگران، به صورت واقع بینانه و مناسب ارزیابی و بررسی می کند، در مفهوم اعتماد به نفس تعبیر می شود.
فرآیند شکل گیری اعتماد به نفس
به طور کلی، شکل گیری اعتماد به نفس، یک فرآیند دراز مدت بوده که ماحصل مقایسه کمال مطلوب یا وضعیت آرمانی با مقایسه خود پنداره می باشد. بر این اساس، چنانچه برداشت افراد از خود و توانایی های خود تناسب و تطابق نداشته باشد، خودباوری آنها کمتر و کمتر خواهد شد. در سوی مقابل، در صورتی که باورهای مثبت و سازنده در وجود فرد پرورش و توسعه یابد، خود اتکایی و اعتماد در وجود شخص بیش از پیش ارتقا پیدا می کند. لازم به ذکر است که در شکل گیری اعتماد به نفس، دو عنصر عزت نفس و خود کارآمدی، نقش برجسته و بارز ایفا می نمایند. بر این اساس، خود کارآمدی، در معنای اطمینان داشتن به توانایی های خود، برای به جان خریدن چالش ها و تلاش و کوشش سخت به منظور دستیابی به موفقیت و کامیابی می باشد.
در پرتو عامل خود کارآمدی، این باور در وجود فرد تقویت می شود که با فراگیری آموزش های لازم و سخت تلاش کردن، موفقیت وی قطعی خواهد بود. عزت نفس به عنوان یک عامل کلیدی در ایجاد اعتماد به نفس، میزان احترام و ارزشی است که فرد برای خود قائل می باشد. لازم به ذکر است که بخشی از عزت نفس افراد، از سمت و سوی اطرافیان به فرد منتقل می شود. به همین جهت، در مواقعی که فرد احساس نماید دیگران او را قبول دارند، نوعی اطمینان و اعتماد در وجود فرد ایجاد می گردد.
نقش عزت نفس در ایجاد اعتماد به نفس
گفتنی است که در بسیاری مواقع افراد کلمه عزت نفس را بجای اعتماد به نفس مورد استفاده قرار می دهند. در این زمینه باید خاطر نشان نمود که از نقطه نظر روانشناسی این دو واژه با یکدیگر، از تفاوت های ظریفی برخوردار می باشند. در یک نگاه کلی، افراد دارای عزت نفس پایین، از لحاظ روانشناسی، فیزیکی و احساسی بسیار ضعیف بوده و خودباوری خود را نیز از کف می دهند. حتی عدم وجود این عامل در برخی مواقع می تواند مشکلات روحی و جسمی را برای فرد در پی داشته باشد.
بر اساس تحقیقات صورت گرفته، افرادی که عزت نفس پایینی دارند، در مقایسه با سایرین، بیشتر در معرض مشکلات جسمی و روحی هستند. از سوی دیگر، میزان باور و اطمینان افراد از خود، ماحصل عملکرد آنها در موقعیت ها و شرایط مختلف زندگی می باشد. بر همین اساس، یکی از مؤلفه های تاثیر گذار برای برخورداری از اعتماد به نفس بالا، داشتن عزت نفس به شمار می رود.
راهکارهای افزایش اعتماد به نفس
بدون تردید، اعتماد به نفس در طی یک روز و به راحتی ایجاد نمی شود. تمرین و صرف زمان در این زمینه برای ایجاد تغییراتی در خود، از ابزارهای کاربردی و راهگشا قلمداد می گردند. باور داشتن خود یکی از راهکارهای بهینه در این رابطه محسوب می شود. استفاده کردن از قواعد اجتماعی به نفع خود، در افزایش این عامل بسیار تاثیر گذار و مؤثر می باشد. به عنوان نمونه هنگام حضور یافتن در یک مصاحبه کاری، برخورداری از پوشش لباس متناسب و فراگیری مهارت های ارتباطی، نقش بسزایی ایفا می نمایند.
داشتن لحن مناسب برای صحبت کردن، انجام فعالیت های ورزشی، پیدا کردن یک الگوی مهم و مناسب، از دیگر مؤلفه های مؤثر و تاثیر گذار در افزایش اعتماد به نفس افراد به شمار می رود. ناگفته نماند که رسیدن به پیروزی های هر چند کوچک نیز بسیار مهم و حائز اهمیت تلقی می شود. اهمیت قائل شدن برای پیروزی های کوچک سبب رشد نوعی حس رقابت طلبی و خودباوری در وجود افراد می گردد. در آخر جا دارد این مقاله را با تعریفی از باربارا دی آنجلیس به پایان برسانیم. دی آنجلیس معتقد است که اعتماد به نفس، ایمان به قابلیت ها و توانایی های خود با وجود ترس های درونی ما می باشد.
اعتماد به نفس ما چطور با افکار نادرست قربانی می شود
افکار سگی، ارزیابی های قضاوت گونه و سرزنش گر درباره خودمان یا دیگران هستند که حس اعتماد به نفس ما را به شدت مخدوش می کند. برای روشن تر شدن معنی افکار سگی در اعتماد به نفس مساله مثالی را خدمت شما عرض می کنم. همه ما بارها در بسیاری از فیلم ها، شاهد این صحنه بوده ایم که چگونه سگی، پاچه کسی را می گیرد و اجازه نمی دهد که برود. فرد قربانی، نا امیدانه کمی بالا و پایین می پرد و سعی می کند تا سگ را از خودش جدا کند، اما این کار، فقط یاعث می شود که سگ هر چه سفت تر و محکم تر او را بگیرد.
افکار سگی نیز دقیقا همین کار را با شما انجام میدهند. این افکار محکم به ذهنتان چنگ می زنند و ذهن را گرفتار حقارت، اتهام و سرزنش، نا امیدی، اضطراب و استرس و در یک کلام تخریب شدید اعتماد به نفس شما را در پی دارد.
یاد بگیریم افکار خود را مدیریت کنیم
بخش اول
اگر نفس خود را درست بررسی کنیم واقعیت این است که قضاوت کردن نه تنها نباید مشکل ساز باشند بلکه باید کمک کنند تا نقص های خود را بهبود ببخشید و رشد کنیم و البته برخی قضاوت ها ارزشمندند و از ما حمایت میکنند. ذهن ما به خاطر نحوه آموزش ما از کودکی به منطق ارسطویی نزدیکتر شده است و عادت دارد تا آنچه را که در اطرافمان تجربه می کنیم، تحت عنوان خوب یا بد یا صفر و یک دسته بندی کند. بدین معنا که آیا آنها اثر خوبی بر ما دارند یا اثر بد. این نوع دسته بندی کردن وقایع و اتفاقات، به ما کمک می کند تا سریع تر تصمیم بگیریم ولی باید همواره در نظر داشته باشیم که یک موضوع را از ابعاد مختلف در نظر بگیریم و بعد تصمیم بگیریم.
بخش دوم
آیا به چیزی باید نزدیک شویم یا از آن اجتناب کنیم. اما این فرایند حیاتی، اغلب در بعضی مواقع به حدی زیاد و افراطی است که باعث می شود ذهنمان، سگ ها را آزاد کند و به جای رسیدن به نتیجه مبتنی بر توانایی ها و شخضیت خود در خود تحلیل گیر می کنیم حال دیگر افکارمان نه تنها کمکی به ما نمیکند بلکه مانند سگی پاچه ما را گرفته است. سگ ها یکی پس از دیگری بیرون می پرند و به سمت ما یا کسانی که دربارهاشان قضاوت کرده ایم، حمله می کنند و بدین ترتیب آسیب روانی شدیدی را بر جای می گذارند.
خیلی فرق نمی کند که افکار قضاوت گرانه چه کسی را هدف قرار می دهند، زیرا همه آنها از یک منبع اصلی نشات می گیرندکه آن منبع اعتقاد به باید ها و نباید هایی است که به این موضوع جزم اندیشی یا استبداد باید ها میگوییم به طور مثال: «من باید تمام اطرافیانم را از خودم راضی نگه دارم» و یا این که «من باید در همه کار ها موفق باشم».
بسیاری از قضاوت ها ما برخاسته از ایده آل نگری ما در باره مسائل هستند که البته این موضوع خوب است ولی اولا باید در کنار واقع نگری باشد و ثانیا خودشناسی و تحلیل لازم را نیاز دارد که ما را به نتیجه برساند. نباید هر چیزی که از ایده آل مورد نظر کمتر باشد و یا از آن فاصله بگیرد، زشت و بد تلقی می شود. برخی افکار سگی از قواعد ما درباره کفایت، سخت کوشی و رفتار شایسته نشات می گیرند و هر کسی این قواعد را نقض کند و یا طبق خواست ما اقدام نکند سزاوار سرزنش ماست.
اهداف بزرگ انتخاب کنیم
شما می توانید شیوه برخورد با افکار سگی را تغییر دهید. بدین منظور، اولین کاری که بایستی انجام دهید، این است که به آنها توجه کنید. وقتی به افکارتان توجه می کنید، از تب و تاب می افتند و دیگر نمی توانند به شما آسیبی برسانند. نکته دیگری که باید در نظر داشته باشید تاثیر و وجود خداوند متعال به عنوان یک موضوع اثر گذار در زندگی ما می باشد. سعی کنیم به خداوند اعتماد کنیم و وقایع را درست تحلیل کنیم. گذاشتن اهداف دسته چندم بجای هدف اصلی انسان یعنی خداوند باعث می شود تا هر اشتباهی سبب افزایش افکار سگی و کاهش اعتماد به نفس ما گردد ولی اگر اهداف را ذیل هدف بزرگتر ببنیم نه تنها این اتفاقات ناگوار منفی نیست بلکه سبب رشد و تعالی ما شده و هر چه جلوتر می رویم ما را به خداوند متعال نزدیکتر می کند.