روانکاوی به اوتیسم، همانند هر پدیده دیگری، از دیدگاهی پدیدارشناختی مینگرد. در واقع، در این رویکرد، فرض بر این است که در مواجهه با هر پدیدهای، از جمله اوتیسم، اگر فقط به رفتار توجه شود، نمیتوانیم آن را بشناسیم. به عبارت دیگر، روانکاوی در پی فهم کاربرد اوتیسم است. پرسش این است که «چرا یک کودک این ابزار را انتخاب میکند؟» البته حتی بیشتر روانکاوها هم معتقدند که در ابتلا به اوتیسم، علاوه بر تأثیر روابط مادرـ فرزند، استعداد بیولوژیک هم مؤثر است.
اصطلاح «مادران یخچالی» که کانر برای مادران کودکان اوتیستیک ابداع کرد و بارها مورد انتقاد قرار گرفت، از سوی روانکاوان بعدی تعدیل شد. آنها اعتقاد داشتند که نمیتوان مادران را مقصر ابتلای کودک به اوتیسم دانست، چرا که این کار علاوه بر اینکه سادهانگارانه است، همدلانه هم نیست و البته این بیماری را نیز به طور کامل تبیین نمیکند. در نهایت، روانکاوان بین اوتیسم روانزاد یا همان اوتیسمی که بر اثر یک واقعه آسیبزننده به وجود آمده و اوتیسمی که بر اثر آسیب مغزی و ارگانیک حاصل شده، تفاوت قائل میشوند. روانکاوی اوتیسم روانزاد را واکنش به وحشت شدید ناشی از جدا شدن ناگهانی از بدن مادر معرفی میکند. در این دیدگاه، فرض بر این است که کودک با یک یا چند محرک بسیار ترسناک درونی و بیرونی بمباران میشود و برای محافظت از خود و ادامه حیات، از چنین راهی استفاده میکند. پس، اوتیسم نوعی تلاش برای ممانعت از «افتادن» یا «رها شدن» است.
بنابراین، از دیدگاه روانکاوی، کودک از ابتدا اوتیستیک متولد نمیشود، بلکه بعداً به اوتیسم مبتلا میشود. فراموش نکنیم که در ابتدا از دیدگاه بعضی از روانکاوان، فرض بر این بود که در مراحل رشد کودک، مرحله اوتیستیک (autistic stage) دورهای بهنجار است و ابتلا به اوتیسم نوعی بازگشت فرد به آن مرحله بهنجار محسوب میشود. البته این دیدگاه بعدها مردود اعلام شد.
نقاشی ها و خط خطی های کودک به چه معناست؟
چرا انتخاب اوتیسم؟
کنون بسیاری معتقدند که اوتیسم به عنوان یک ابزار و دفاع مورد استفاده فرد قرار میگیرد. به نظر میرسد همه ما انسانها کمی اوتیستیک هستیم یا گاهی اوتیستیک میشویم. البته اینجا کلمه «اوتیسم» بیشتر به معنی استعارهای آن مد نظر است.
تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده وجود بعضی اتفاقات و تجربیات مشترک را در افراد مبتلا به اوتیسم کشف کرده است. یکی از این موارد به زمانی مربوط میشود که مادر و فرزند هنوز یک واحد مشترک محسوب میشوند. بسیاری از کودکانی که بعداً به اوتیسم مبتلا شدند، در این دوره زمانی، یک جدایی ناگهانی را تجربه کردهاند، در حالی که از نظر روانی توان مواجهه با این اتفاق را نداشتند. البته همه انسانها این جدایی را تجربه میکنند، اما طبیعتاً این تجربه باید به صورت سالم و تدریجی رخ دهد، نه ناگهانی. تجربه دیگری که در پیشینیه بعضی از کودکان مبتلا به اوتیسم مییابیم ابتلا به بیماریهای شدید است. این بیماریها معمولاً بر سیستم ایمنی کودک اثر میگذارند یا باعث بستری شدن او میشوند.
افسردگی بسیار شدید مادر از دیگر تجربیات مشترک بعضی کودکان مبتلا به اوتیسم است. بعضی از این مادران احتیاج دارند فرزندشان را بسیار به خود نزدیک کنند یا اصطلاحاً آنها را به خودشان «بچسبانند». عدهای اصطلاح «بچۀ چوبپنبهای» را برای این کودکان به کار میبرند، به این معنی که کودک برای مادرش مانند یک چوبپنبه عمل میکند و احساس خالی بودن، تهی بودن و تنها بودن مادر را از بین میبرد. چنین کودکی هیچ فضایی برای همانندسازی (identification)با مادر یا دیگر اطرافیان ندارد. مشکل شدیدتر زمانی ایجاد میشود که مادر نمیتواند این روش را ادامه دهد و ناگهان کودک را به طور کامل کنار میگذارد یا طرد میکند. این کنار گذاشتن و جدا شدن ناگهانی برای کودک بسیار آسیبزا است. کودک در این موقعیت بسیار خشمگین میشود و مادر را طرد میکند. سپس، برای محافظت از خود، فضایی را برای خودش میسازد، یعنی همان کارهایی که از اوتیستیکها میبینیم. این کارها به فرد کمک میکند که به هر نحو ممکن از فضای بیرون از خودش دور بماند، چون از نظر او «بیرون خیلی خطرناک است». از این طریق، کودک احساس امنیت میکند.
در واقع، بحث بر سر شدت آسیب یا اتفاق دردناکی است که کودک تجربه میکند، آن هم در سنی که ابزارهای زیادی برای مقابله با آن موقعیت ندارد. از این دیدگاه، به نظر میرسد که کودک برای هضم آسیبهایی که تجربه میکند هیچگونه ابزار دیگری ندارد، جز ایجاد فضای اوتیستیک.
درمان تحلیلی اوتیسم
درمان این اختلال باید به صورت گروهی انجام شود. این گروه باید شامل روانشناس، روانکاو، روانپزشک، کاردرمانگر، گفتاردرمانگر و متخصصان دیگر باشد. هیچیک از این متخصصان بهتنهایی نمیتواند تأثیر چندانی بر وضعیت کودک اوتیستیک داشته باشد.
در ایران، درمان کودکان اوتیستیک به شیوه تحلیلی مقبولیت چندانی ندارد و بسیاری معتقدند که این درمان برای چنین اختلالی کارآمد نیست. خانوادهها نیز معمولاً درمانهایی را ترجیح میدهند که در آنها پروتکلها یا برنامههایی ازپیشتعیینشده وجود داشته باشد، چرا که در هر مرحلهای میتوانند نتایج مورد انتظارشان را برآورد کنند. با این حال، درمان تحلیلی برای بیمارانی که به دلیل تجربه یک آسیب روانی شدید به اوتیسم مبتلا شدهاند میتواند مؤثر باشد.
در این درمان، فرض بر این است که وقتی کودک نمیتواند موقعیت آسیبزا را هضم کند، ممکن است اوتیسم را برگزیند. در نتیجه، درمانگر به بیمار کمک میکند تا این موقعیت را هضم کند. برای درمان تحلیلی کودکان اوتیستیک، باید نوعی درگیری عاطفی برای آنها ایجاد کرد.
شاید گفته شود که درمان تحلیلی بر کلام و زبان استوار است و چون اوتیستیکها در این زمینه دچار مشکل هستند، پس روانکاوی نمیتواند مفید باشد. در پاسخ باید گفت که شیوه درمان تحلیلی برای کودکان و از جمله کودکان مبتلا به اوتیسم با آنچه درباره بزرگسالان انجام میشود متفاوت است. مثلاً در حالی که در درمان تحلیلی بزرگسالان قوانینی چون ممنوعیت لمس کردن درمانگر باید اِعمال شود، در درمان کودکان اوتیستیک چنین قوانینی اجرا نمیشود، چرا که در همین مثال، اتفاقاً تلاش کودک برای لمس کردن درمانگر میتواند به معنی احساس امنیت و برقراری ارتباط یا حرکت او به سوی بهبود تلقی شود. نکته مهم در درمان اوتیستیکها، با هر رویکرد و شیوهای، این است که این کودکان گاهی بسیار عصبانیکننده و گیجکنندهاند و ممکن است درمانگر را کلافه، خشمگین و مضطرب کنند. طبیعتاً درمانگری که به کار با این کودکان میپردازد باید توانایی مدیریت این موقعیت را داشته باشد، در غیر این صورت، اگر دلیل ابتلای فرد به اوتیسم یک تجربه آسیبزننده باشد، عصبانی شدن درمانگر این تجربه دردناک را برای کودک تکرار و حتی تشدید میکند.
دنیای اوتیسم بسیار پیچیده است و شناخت و ورود به آن اصلاً راحت نیست. درمانگر باید بتواند وارد فضا و دنیای بیمار شود. او باید درک کند که درمانگر میتواند دنیایش را بپذیرد و مدتها در کنار او بماند. درمانگری که فقط به رفتارهای بیمار تمرکز کند و سپس به تشویق و تنبیه بپردازد، پس از مدتی، وقتی که با بیتوجهی یا عدم همکاری کودک مواجه میشود، ممکن است یک عامل اساسی را در درمان از دست بدهد که همان پیوند عاطفی با بیمار است.
نکته مهم دیگر در طول جلسه درمان این است که درمانگر باید بهوفور احساسات کودک و اتفاقات حین جلسه را به زبانی بسیار ساده توصیف و بیان کند.