مادر هراسان و نگران وارد شد. خسته بود و به قول خودش دیگر نمیتوانست تحمل کند، پس سریع رفت سر اصل مطلب و گفت: «پسر ۱۵ سالهام بهشدت با پدرش درگیر است. با برادر کوچکترش هم اصلاً کنار نمیآید و مدام او را کتک میزند. با همکلاسیهایش نمیسازد و مسئولین مدرسه به خاطر کتککاری و فحاشیهایش چندین بار من و پدرش را خواستهاند که پاسخگو باشیم.
خیلی با او حرف زدیم ولی فایدهای ندارد. پدرش چندین بار متوجه شد که پولهایش کم شده است و گفت که کار پسرمان است ولی من قبول نکردم و متقاعدش کردم که اشتباه میکند تا اینکه چند روز پیش کارت عابر بانکم را که گم کرده بودم در جیب پسرم پیدا کردم درحالیکه مبلغ زیادی از آن کم شده بود. وقتی از او توضیح خواستم شروع کرد به فحش دادن و دادوبیداد کردن. نمیدانم با او چه کنم، خسته شدم، دیگر این وضعیت قابلتحمل نیست، کمکم کنید.»
چند سؤال از او پرسیدم تا اطلاعات بیشتری درباره فرزندش کسب کنم و بتوانم کمک بیشتری به او بکنم. متوجه شدم که وقتی فرزندش کوچک بوده نیز بسیار پر جنبوجوش و پرسروصدا بوده و در تمرکز و توجه کردن مشکلاتی داشته بهطوریکه در کلاس اول ابتدایی معلم مدرسه از آنها خواسته به یک متخصص مراجعه کنند. مادر گفت وقتی فرزندشان را نزد یک متخصص بردند، تشخیص بیشفعالی دریافت کرده و ایشان برای درمان مشکل پسرشان دارو تجویز کرده بود، منتها پدر از این موضوع دلخور و ناراحت شده بود و آنها درمان فرزندشان را علیرغم همه مشکلاتی که تحمل میکرد، پیگیری نکرده بودند.
به نظرم علائمی که اکنون مادر توصیف میکرد، پیامد اختلال بیشفعالیای بود که اگر در کودکی درمان میشد، احتمالاً کار به اینجا نمیرسید و مشکل فرزندشان کنترل میشد. خیلی از رفتارهای کودک بیشفعال تحت کنترل و اختیار خودش نیست و طبیعتاً ازآنجاییکه تمرکز و توجه کافی ندارد، کارایی و عملکرد تحصیلیاش نیز ممکن است افت کند و بارها مورد سرزنش و تحقیر قرار بگیرد و با او با خشونت و پرخاشگری رفتار شود.
ازاینرو آن پسر هرگز احساس درک و پذیرفته شدن از سوی مهمترین افراد زندگیاش یعنی مادر، پدر و معلم را دریافت نکرده و همه اینها میتواند در سن بلوغ و نوجوانی منجر به رفتارهای پرخاشگرانهای شود که از آن کودک برای جبران احساس تنهایی، حقارت و بیمصرف بودن سر زده است و منجر به کاهش اعتمادبهنفس و افزایش رفتارهای پرخاشگرانه و حمایت جویانه از سوی او میگردد. از طرفی احتمال بروز اختلال سلوک در نوجوانانی که در کودکی تشخیص بیش فعالی دریافت کرده و تحت درمان قرار نگرفتهاند نیز میرود که البته نیاز به بررسی دقیق بالینی از سوی یک متخصص دارد.
کودکان بیشفعال عموماً به دلیل رفتارهای تکانشی و ویرانگری که دارند، افرادی بیادب، غیرقابلتحمل، دوستنداشتنی و کودن شناخته میشوند که معمولاً دوستی ندارند و معلمان و والدین نیز با مقایسه آنها با همسالانشان آنها را سرزنش میکنند؛ ازاینرو خودبهخود منزوی شده و افسرده میگردند. ازآنجاییکه این اتفاقات در حساسترین زمان یعنی سن رشد کودک اتفاق میافتد، این وضعیت بهمرور تبدیل به سبک زندگی کودک میشود.
علائم افسردگی در کودکان بیشفعال به شکل پرخاشگری و لجبازی و بهعنوان یک مکانیسم دفاعی در آنها بروز میکند. ضمن اینکه کودک بیشفعال بهترین زمان زیستن و بالیدن و یادگرفتن را به شکل دردناکی از دست میدهد و نتایج آن را تمام عمر به دوش خواهد کشید. لذا بسیار اهمیت دارد که این اختلال زیر نظر یک متخصص و گاهی برحسب نیاز یک تیم، درمان شود تا از آسیبها و پیامدهای بعدی آن جلوگیری شود.
در این مورد، از مادر خواستم که در جلسهای دیگر به همراه فرزندش مراجعه کند تا جزئیات بهدقت بررسی شود تا در مرحله بعد، دوره درمان آن پسر نوجوان و چهبسا دوره خانوادهدرمانی را برای کسب نتایج بهتر و آرامش کلی خانواده شروع کنیم.
اگر سئوالی در این زمینه هست یا نیاز به کمک دارید، کارشناسان «رهیاب» در خدمت شما هستند؛ با ما تماس بگیرید.
پیشنهاد می کنیم بخوانید: روانشناس کودک نوجوان