زن و شوهر در بعضی موارد باهم اختلاف نگرش پیدا میکنند. اختلاف نگرش فینفسه چیز بدی نیست و قرار نیست تمام زن و شوهرها در تمام موارد همعقیده باشند.
دو نظریه در رابطه با انتخاب شریک زندگی وجود دارد: یکی نظریه «همسان همسری» و دیگری نظریه «ناهمسان همسری».
طبق نظریه «همسان همسری» وقتی فردی قصد ازدواج دارد همسری انتخاب میکند که بیشترین شباهت را به خودش داشته باشد. در نظریه «ناهمسان همسری» تفاوتها هستند که موجب میشوند افراد به یکدیگر جذب شوند. مثلاً زن یا مردی که درونگرا و آرامتر است ممکن است فردی برونگرا را انتخاب کند زیرا احساس میکنند که میتوانند یکدیگر را کامل کنند.
هر دو نوع انتخاب میتواند صحیح باشد زیرا رفتار انسانها متفاوت است؛ اما بااینحال وجود اختلافنظر بین زوجین امری طبیعی است حتی اگر بر مبنای شباهتها باهم زندگی مشترک را شروع کرده باشند.
معمولاً اختلافات، بیشتر در سه زمینه اصلی عاطفی، مالی و روابط جنسی بروز پیدا میکنند که سهم زیادی در استحکام و دوام زندگی زناشویی دارند.
اینکه اختلاف بروز میکند امری اجتنابناپذیر است. بین خواهر و برادر و یا حتی دوقلوهای همسان نیز ممکن است بر سر موضوعی، اختلافسلیقه یا نگرش متفاوتی وجود داشته باشند.
معمولاً نوعی از اختلافات در سال اول زندگی بسیار افزایش پیدا میکند؛ بهویژه زوجهایی که دوران عقد و نامزدی طولانیتری دارند.
عامل دیگری که در بروز اختلاف همسران مؤثر است زمانی است که صاحب فرزند میشوند چون بعد از تولد فرزند علاوه بر نقش همسری نقش والدینی نیز به وظایف زوج اضافه میشود و ممکن است بین نقشها تعارض به وجود بیاید.
عامل دیگر اختلاف نظرهایی است که ممکن است درزمینهٔ فرزندپروری، نگهداری از فرزندان و حمایتهای عاطفی، مالی و روانی که زن و شوهر از یکدیگر انتظار دارند، بروز کند.
بررسی اختلاف همسران چگونه است؟
اولازهمه در بررسی اختلافات زناشویی باید مدتزمان شروع زندگی مشترک را در نظر بگیریم. سپس باید مشخص کنیم که این اختلافها از چه زمانی بروز پیدا کرده و اگرچه ممکن است خیلی عمیق نباشند اما باید یادمان باشد که ترکهای کوچک، کشتی را غرق میکنند. گاهی نیز ممکن است اختلافها کوچک و جزئی باشند اما تعدادشان زیاد باشد که ممکن است کشتی زندگی به گِل بشیند.
در روابط عاطفی ممکن است عشق و علاقه زنوشوهری که یکدیگر را دوست دارند بهمرورزمان تغییر کند. خانمها معمولاً عاطفی – جنسی هستند؛ یعنی اینکه مسائل عاطفی ممکن است حتی در روابط نزدیکشان هم ورود پیدا کند؛ یک اختلافی که در طول روز بین زن و شوهر به وجود آمده ممکن است موجب شود که زن از رابطه جنسی ممانعت کند؛ شاید چون خود را یک کالای جنسی میداند درحالیکه مردان بین رابطه جنسی و عاطفی تفکیک قائل میشوند. از سویی دیگر مردان هنگام ممانعت جنسی و عاطفی از سوی همسرشان نگران قدرت جنسی خویش میشوند و تصور میکنند که قدرت و هویت مردانهشان زیر سؤال رفته است.
اما یکی دیگر از زمینههایی که موجب اختلاف زن و شوهر میگردد روابط و نگرشهای مالی است. در روابط مالی، نگرش زن و مرد با یکدیگر متفاوت است و باید به یک تفاهمی برسند. یکی از نکات هشدار در اکثر ازدواجها که صراحتاً مطرحشده این است که ازدواج با فرد خسیس، ازدواجی مشکلدار است؛ زیرا چنین تعبیر میشود که این فرد کسی است که پول دارد اما چون خودمحور است، خرج نمیکند حتی برای خودش. یا فقط برای خودش خرج میکند نه برای کسی دیگر. ممکن است کسی در تنگنای مالی باشد اما اگر داشته باشد هزینه کند؛ چنین فردی خسیس محسوب نمیشود.
یکی از مسائلی که موجب نارضایتی زوج از یکدیگر میشود موضوع روابط جنسی است که زندگی زناشویی را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهد. بسیار مهم است که در این رابطه از کارشناسان کمک گرفته شود؛ در بحث رابطه جنسی مطلوب نکاتی مانند بهداشت جنسی، جذابیت و تنوع جنسی، انگیزه و تمایل جنسی و ایجاد احساس امنیت جنسی بسیار مهم است و میتواند موجب شود که فرد به یک رضایت خاطر برسند؛ امروزه این مسائل نیاز به آموزش دارند.
رواندرمانی بهترین راهکار برای حل تعارضات زناشویی
ابتدا باید در این سه حوزهای که ذکر شد، اختلافنظرهایی که وجود دارد را شناسایی کنیم و ببینیم در چه زمینهای میتوانیم درمان را شروع کنیم.
نکته بسیار مهمی که در بحث زوجدرمانی و خانوادهدرمانی در اختلافات زناشویی وجود دارد نقش کلیدی افرادی است که در محور مشورت قرار میگیرند.
همیشه توصیه میشود که ازنظر سوم شخص بیطرف یعنی روانشناس یا درمانگر استفاده شود که از هیچکدام از طرفین جانبداری نمیکند و درعینحال خواست دو طرف مهم است.
میتوان زندگی را به ماشینی تشبیه کرد که چهارچرخ دارد و دو تا از آنها در اختیار خانم و دوتای دیگر در اختیار همسرش قرار دارد. اگر قرار باشد یکی از زوجین به درمان تمایل داشته باشد و دیگری نداشته باشد، این ماشین تا حدودی جلو میرود ولی به مقصد نمیرسد؛ بنابراین خواست زن و شوهر، هر دو برای حل اختلافات زناشویی، گام اولیه درمان خواهد بود.
اگر زوجین اعتقاد دارند که مسئلهای وجود ندارد، با مشکل زیادی روبهرو خواهیم بود. گاهی وقتی خانمی برای حفظ زندگی مشترک به همسرش میگوید برای درمان به روانشناس مراجعه کنیم، همسرش میگوید: «خودت دیوانهای پس نیازی نیست که من مراجعه کنم و زندگی ما هیچ مشکلی ندارد». امّا زمانی که یک فرد مراجعه میکند، متوجه بسیاری از مشکلات میشود و از درمان نفع میبرد.
اختلاف در این سه حوزه ممکن است موجب از بین رفتن اعتماد و حتی بروز روابط فرا زناشویی گردد. اعتماد ستون یک زندگی است و اگر در زندگی در هریک از حوزههای عاطفی، مالی و جنسی وفادار نباشیم دیوار اعتماد را ویران کردهایم.
اگر اعتماد نباشد همواره نگران و مضطرب هستیم و ذهن ما به دنبال بهانهای است تا بررسی کند و به نقطهای از اعتماد برسد. حالا این اعتماد اگر صدمه بخورد و دیوار اعتماد فرو بریزد، چیدن آن دیگر به این سادگیها نیست.
نقش دخالت خانوادهها در تعارض زوجین
موضوع مهم دیگر اختلاف بین خانوادههاست. اگر خانوادهها نسبت به ازدواج دو جوان رضایت داشته باشند اختلافها کمتر خواهد بود اما مشکل از آنجایی آغاز میشود که یکی از خانوادهها و یا هر دو مخالف ازدواج باشند و درنتیجه ممکن است خواسته یا ناخواسته، عمداً یا غیرعمدی، اختلافاتی را در زندگی مشترک آن زوج ایجاد کنند که حتی دیگر قابلبرگشت نباشد.
باید بدانیم خانواده هستهای از زن، مرد و فرزندانشان تشکیل میشود و هرکدام از اینها نیز خانوادهای دارند. خانواده مبدأ ریشه هر فرد است و هیچکس ریشهاش را قطع نمیکند بلکه برحسب ضرورت باید آنها را مدیریت کند. مثلاً اگر خانوادهای مشکل حاد و بسیار خاصی مانند اعتیاد داشته باشد که بر زندگی زوج تأثیر منفی میگذارد، توصیه میکنیم که فاصلهشان را تا جای ممکن حفظ کنند؛ اما معمولاً اینگونه نیست که خانوادهها در حدی مشکل داشته باشند که نیاز به قطع رابطه کامل باشد.
برای حل تعارضات و بهبود رابطه زوج، باید صبور بود
درهرصورت نیاز است که مشخص شود در چه حوزههایی اختلافات زناشویی وجود دارد و آیا تمایل به درمان وجود دارد یا خیر. غالباً افراد مثلاً بعد از پنج سالی که از ازدواجشان میگذرد به روانشناس مراجعه میکنند و انتظار دارند در یک یا دو جلسه مشکلاتشان حل شود. اگر سن افراد را بهعلاوه سالهای زندگی مشترکشان در نظر بگیریم، حداقل شش ماه زمان برای درمان و تغییر لازم است و نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که در یک جلسه مشکلی حل شود. در جلسه اول شاید تنها بتوان محورهای اصلی درمان را مشخص نمود. اما نیاز است که از عجله پرهیز کرد، برای زندگی وقت گذاشت و یک بازه زمانی مشخص را از ابتدا در نظر گرفت و خود را به حضور در جلسات درمان، متعهد دانست تا اختلافات بهتدریج به حداقل برسند.
اگر یکطرف اختلاف، حاضر نباشد در جلسات درمان حضور یابد از درمانهای یکطرفه استفاده میکنیم که ممکن است تا پنجاهدرصد موفقیت حاصل شود. لازم است افراد خود، اهداف و خواستههایشان را در زندگی زناشویی بشناسند و بهجای آنکه حال یکدیگر را بگیرند، تلاش کنند تا بر اساس خواستهها و انتظاراتشان، یکدیگر را خوشحال کنند.
درواقع نباید از نقاط ضعف یکدیگر استفاده کنند بلکه برای افزایش امنیت زندگی و رضایت زناشویی سعی کنند خواستههای یکدیگر را بشنوند و مهارتهایی مثل گوش دادن بهطرف مقابل، همدلی و درک متقابل، قضاوت نکردن یکدیگر را فرابگیرند و از سرزنش یکدیگر بپرهیزند. تمام این موارد به زن و شوهر کمک میکند تا زندگی گرم و جذابی را باهم تجربه کنند.
زوجینی که در حوزه مسائل عاطفی، مهارت ابراز نیازهای عاطفی را دارند از مشکلات کمتری رنج میبرند و بهتر است افراد مهارتهای زندگی را فرابگیرند. اگر اعتراف کنیم که این مهارتها را بلد نیستیم، چیزی از ما کم نمیشود. همانطور که باید آزمایش خون داد تا مشکلات جسمیمان را بشناسیم و درمان کنیم، لازم است که مشکلات رابطه زناشویی هم توسط روانشناس مورد بررسی قرار بگیرد. اگر تاکنون هم این فرصت پیش نیامد جای نگرانی نیست زیرا همیشه امکان مراجعه و استفاده از مزایای درمانهای روانشناختی وجود دارد.
اگر افراد بخواهند، میتوانند زندگیشان را به سمت یک مسیر موفق هدایت کنند. یادمان باشد که هدف از ازدواج، کسب آرامش ماندگار است و این آرامش میتواند با سبک و نوع نگرش افراد شکل بگیرد و بارور گردد.
اگر سئوالی در این زمینه هست یا نیاز به کمک دارید، کارشناسان «رهیاب» در خدمت شما هستند؛ با ما تماس بگیرید.