دیدگاه ها و رویکردهای روانشناسی مختلفی در دوران معاصر وجود دارد. رویکرد یک چشم انداز یا دیدگاه است که شامل مفروضات و باورهای خاصی درباره رفتار انسان میشود. نحوه عملکردی که جنبه هایی از آن ارزش مطالعه و روشهای تحقیقاتی مناسب برای انجام آن را وجود دارد. ممکن است چند نظریه متفاوت در یک رویکرد وجود داشته باشد. اما همه آنها فرضیات مشترکی را به اشتراک می گذارند. ممکن است تعجب کنید که چرا دیدگاه های روانشناسی مختلف و بسیاری وجود دارد و اینکه آیا یک دیدگاه صحیح است و بقیه اشتباه؟!
اکثر روانشناسان معتقدند که هیچ دیدگاهی درست نیست. اگرچه در گذشته و دوران اولیه روانشناسی، رفتارگرایان می گفتند که چشم اندازشان، تنها چشم انداز علمی و واقعی است. در واقع هر چشم اندازی نقاط قوت و ضعف خود را دارد و چیزی متفاوت با درک ما از رفتار انسان به ارمغان می آورد. به همین دلیل مهم است که روانشناسی در درک و مطالعه رفتارهای انسانی و حیوانات، دیدگاه های متفاوتی دارد. در ادامه، خلاصه ای از شش رویکرد اصلی روانشناسی (گاهی اوقات به نام چشم انداز نامیده میشوند) تبیین شده است.
دیدگاه رفتارگرایی در روانشناسی
اگر ایده روانشناسی ناپیوسته شما همیشه در مورد افرادی که در آزمایشگاه ها با پوشیدن روپوش سفید و تماشای موش های بی رحم برای خوردن شام، سعی می کنند باهم صحبت کنند است، احتمالا در مورد روانشناسی رفتاری فکر می کنید. آنها مردم (و حیوانات) را با محیطشان کنترل می کنند و بطور خاص، نتیجه ای را که از محیطشان میگیرند به ما میگویند. رفتارگرایی به این موضوع مربوط میشود که چگونه عوامل محیطی (به نام کنش) بر رفتار قابل مشاهده (واکنش) تاثیر می گذارند.
رویکرد رفتارگرایانه دو فرایند اصلی را پیشنهاد می دهد که مردم از محیط خود می آموزند. تهویه کلاسیک و تهویه عامل. تهویه کلاسیک شامل یادگیری از جامعه و تهویه عامل شامل یادگیری از عواقب رفتار است. تهویه کلاسیک (CC) توسط روانشناس روس ایوان پاولوف مورد مطالعه قرار گرفت. اگرچه او به رفلکس های طبیعی و واکنش های خنثی نگاه میکرد. او موفق شد سگ ها را از طریق تکرار غذا دادن با صدای زنگ شرطی کند. اصول تهویه کلاسیک در بسیاری از درمانها مورد استفاده قرار گرفته است. این موضوع شامل حساسیت سیستماتیک برای فوبیاها و بی حسی درمانی میشود.
بی اف اسکینر، عامل رفتار داوطلبانه و غیر داوطلبانه را بررسی کرد. اسکینر احساس میکرد که برخی رفتارها می تواند با انگیزه شخص توضیح داده شود. بنابراین رفتار به یک دلیل رخ می دهد و سه روش اصلی شکل گیری رفتار، تقویت مثبت، تقویت منفی و مجازات است. رفتارگرایی نیز به روش شناسی علمی (به عنوان مثال، آزمایش های کنترل شده) معتقد است و تنها رفتار قابل مشاهده باید مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا این رفتارها می تواند به صورت عینی اندازه گیری شود.
رفتارگرایی این ایده را که مردم آزادی کامل دارند، رد می کند. معتقد است که محیط، همه رفتارها را تعیین می کند. رفتارگرایی، مطالعه علمی رفتار قابل مشاهده است که بر مبنای آن، رفتار می تواند به واحدهای کنش – واکنش مربوط شود. رفتارگرایی به گونه ای است که بر پیچیدگی رفتار انسانی غلبه دارد. در بسیاری از مطالعات، از حیواناتی استفاده می کنند که توضیح رفتارشان برای انسان ها سخت است.
دیدگاه روانشناختی در روانشناسی
قطعا نام زیگموند فروید را شنیده اید. عبارات بسیاری در زندگی روزمره ما از نظریه های فروید درباره روانکاوی ناخودآگاه، انکار، سرکوب و شخصیت مقعدی به نام چند نفر است.
نیمکت فروید
فروید معتقد است که حوادث دوران کودکی ما می تواند تاثیر قابل توجهی بر رفتار ما در بزرگسالی داشته باشد. او همچنین معتقد بود که مردم برای آزادی، انتخاب کمی در زندگی دارند. در عوض، رفتار ما با تجربیات ذهنی ناخودآگاه و دوران کودکی تعیین میشود. روانکاوی فروید هم تئوری است و هم درمان. این نظریه یک نظریه روان شناختی بنیادی است و روانشناسان زیادی از جمله یونگ و اریکسون برای توسعه نظریه های روان شناختی خود از آن الهام گرفته اند. کار فروید گسترده است و او تا حد زیادی به روانشناسی به عنوان یک رشته پرداخته است.
فروید، بنیانگذار روانکاوی، ذهن انسان را به کوه یخی تشبیه میکند که تنها مقدار کمی از آن قابل مشاهده است. این همان رفتار قابل مشاهده ما است اما این ذهن ناخودآگاه، ذهنی است که بیشترین تأثیر را بر رفتار ما دارد. فروید از سه روش اصلی برای دسترسی به ذهن ناخودآگاه استفاده کرد: انجمن آزاد، تحلیل رویا و لغزش زبان. او معتقد بود که ذهن ناخودآگاه از سه جزء تشکیل شده است: «شناسه»، «ego» و «superego».
شناسه (Id) شامل دو غریزه اصلی است: «اروس» که غریزه زندگی است و شامل حفظ خود و جنسیت است که توسط نیروی میل جنسی بوجود می آید. «تاناتوس» که غریزه مرگ است و به دلیل اینکه قدرت کمتری از اروس دارد، دور از خود و به تجاوز به دیگران هدایت می شود. شناسه و superego دائما در تعارض با یکدیگر هستند و ego تلاش می کند تا اختلافات را حل کند. اگر این درگیری حل نشده باشد، ما تمایل به استفاده از مکانیسم های دفاعی برای کاهش اضطراب خود داریم. روانکاوی تلاش می کند تا در حل اختلافات درونی بیماران خود کمک کند.
جنبه روانکاوی نظریه فروید درباره توسعه روانشناختی است. این امر نشان می دهد که چگونه تجربیات اولیه بر شخصیت افراد در بزرگسالی تاثیر می گذارد. واکنش مناطق مختلف بدن مهم است؛ زیرا کودک از طریق مراحل رشد پیشرفت مهمی می کند. بیش از حد بودن آن و یا خیلی کم بودنش ممکن است بعدا عواقب بدی داشته باشد. مهمترین مرحله، مرحله فالیک است که در آن تمرکز میل جنسی بر روی اندام تناسلی است. در این مرحله، پسران کمی از مجموعه ادیپوس را تجربه می کنند و دختران کمی از مجموعه الکترا بهره میبرند.
این مجموعه ها باعث میشود کودکان با والدین همجنس خود شناسایی شوند، که آنها را قادر می سازد رفتار مناسب جنسی و اخلاقی را یاد بگیرند. با این حال، این موضوع از آن جهت مورد انتقاد قرار گرفته است که بیش از حد بر اهمیت جنسیت تاکید می کند و بر نقش روابط اجتماعی تأکید کمتری میشود. این نظریه علمی نیست و نمیتوان آن را ثابت کرد. با این وجود، روانکاوی به شدت به روانشناسی کمک کرده است؛ زیرا بسیاری از نظریه پردازان مدرن را تشویق کرده است که با استفاده از اصول اساسی خود، آنرا بهبود دهتد.
رویکرد انسان گرایی در روانشناسی
روانشناسی انسان گرایانه، یک دیدگاه روانشناختی است که بر مطالعه کل فرد تأکید دارد (به عنوان هولیسم شناخته میشود). روانشناسی انسان گرایانه، به رفتار انسانی نه تنها از طریق چشم ناظر بلکه از طریق چشم فردی که رفتار می کند، نگاه می کند. روانشناسان انسانگرا معتقدند رفتار فردی به احساسات داخلی و خودشناسی مرتبط است. دیدگاه انسان گرایانه بر این دیدگاه استوار است که هر فرد منحصر به فرد، اراده آزادی برای تغییر در زندگی اش در هر زمان دارد. دیدگاه انسان شناسی نشان میدهد که ما هر کدام مسئولیت شادی و رفاه خود را به عنوان انسان میدانیم.
ما ظرفیت ذاتی برای خودکفایی داریم که این ظرفیت میل به منحصر به فرد شدن ما برای دستیابی به بالاترین پتانسیل به عنوان فردی از جامعه است. با توجه به این که تمرکز بر روی فرد و تجربیات شخصی و درک ذهنی او از جهان است، انسان گرایان روش های علمی را برای مطالعه رفتارها نامناسب میدانند. دو تئوری تاثیرگذار و پایدار در روانشناسی انسان گرایانه که در دهه های 1950 و 1960 پدید آمد، کارل راجرز و ابراهام ماسلو هستند.
رویکرد روانشناسی شناختی در روانشناسی
روانشناسی به عنوان یک علم در سال 1879 توسط Wilhelm Wundt، که نخستین آزمایشگاه روانشناختی را تاسیس کرد، نهادینه شد. ابتکار او به زودی در سایر دانشگاه های اروپایی و آمریکایی نیز پیگیری شد. این آزمایشگاه های اولیه، از طریق آزمایشات، زمینه هایی نظیر حافظه و ادراک حسی را مورد بررسی قرار دادند. هر دوی اینها معتقدند که ووندت نزدیک به فرآیندهای فیزیولوژیکی در مغز است. تمام جنبش از فیلسوفان اولیه مانند ارسطو و افلاطون تکامل یافته بود. امروزه این رویکرد به روانشناسی شناختی معروف است.
روانشناسی شناختی در مورد این مفهوم متمرکز می شود که اگر ما میخواهیم بدانیم چه چیزی مردم را علامت میزند، راه انجام آن این است که کشف کنیم چه فرآیندهای واقعی در ذهن خود اتفاق میافتد. به عبارت دیگر، روانشناسان در این دیدگاه، شناخت را بررسی می کنند که عملی ذهنی است یا فرایندی است که دانش آن بدست می آید. چشم انداز شناختی مربوط به عملکرد ذهنی مانند حافظه، درک، توجه و غیره است. مردم همانند رایانه ها و مشابه در شیوه پردازش، اطلاعات ما (ورودی – فرآیند – خروجی) را مشاهده می کنند.
به عنوان مثال مغز انسان و کامپیوتر، اطلاعات را پردازش می کنند، داده ها را ذخیره می کنند و یک روش خروجی – ورودی دارند. روانشناسان شناختی توضیح دادند که حافظه شامل سه مرحله است:
- رمزگذاری (در صورت دریافت اطلاعات و حضور در آن)
- ذخیره سازی (در جایی که اطلاعات حفظ می شود)
- بازیابی (جایی که اطلاعات فراخوانی می شود)
این یک رویکرد بسیار علمی است و بطور معمول از آزمایشات آزمایشگاهی برای مطالعه رفتار انسان استفاده می کند. رویکرد شناختی کاربردهای بسیاری مانند درمان شناختی و شهادت شهودی دارد.
رویکرد روانشناسی بیولوژیکی در روانشناسی
ما می توانیم از چارلز داروین (1859) برای نشان دادن این ایده که ژنتیک و تکامل در تأثیر رفتار انسانی را از طریق انتخاب طبیعی نقش ایفا می کنند، تشکر کنیم. نظریه پردازان در دیدگاه بیولوژیکی که ژنومیک رفتاری را مطالعه می کنند، نحوه تاثیر ژن ها بر رفتار را در نظر می گیرند. اکنون که به مرور از ژنوم انسان پرده برداری میشود، شاید روزی دقیق تر درک کنیم چگونه رفتار DNA توسط ما به ارث برده می شود.
عوامل بیولوژیکی نظیر کروموزوم ها، هورمون ها و مغز، تأثیر قابل توجهی بر رفتار انسان، همچون جنسیت دارند. رویکرد بیولوژیکی بر این باور است که بیشتر رفتارهایی به ارث برده می شوند که دارای تابع سازگار یا تکاملی هستند. برای مثال در هفته های اول پس از تولد کودک، میزان تستوسترون در پدر بیش از 30 درصد کاهش می یابد؛ این یک تابع تکاملی است. مردان محروم از تستوسترون احتمالا به دنبال همسر جدید برای تلقیح مجدد میروند. آنها همچنین آرامترند که این موضوع بخصوص در زمانی که کودک اطرافشان وجود دارد، مفید است.
روانشناسان بیولوژیکی، رفتار در شرایط عصبی یعنی فیزیولوژی و ساختار مغز و اینکه چگونه بر رفتار تاثیر می گذارد را توضیح میدهند. بسیاری از روانشناسان بیولوژیکی روی رفتار غیر طبیعی متمرکز شده اند و تلاش میکنند آن را توضیح دهند. به عنوان مثال روانشناسان بیولوژیک بر این باورند که اسکیزوفرنی تحت تأثیر سطوح دوپامین (انتقال دهنده عصبی) قرار دارد.
این یافته ها به روانپزشکی کمک می کند تا علائم بیماری روان را از طریق دارو کاهش دهد. با این حال، فروید و سایر رشته ها ادعا می کنند که روان پزشکان فقط علائم را درمان می کند و نه علت را. این جایی است که روانشناسان سلامت می گویند که روانشناسان بیولوژیکی عوامل محیطِ زیستی را طراحی و درک می کنند و درگیر گرفتن تصویر بهتر هستند.
دیدگاه روانشناسی تکاملی در روانشناسی
ادعای اصلی روانشناسی تکاملی این است که مغز و بنابراین ذهن برای حل مشکلات ناشی از اجداد شکارچی – گردآورنده ما در طول دوره «پیلیست اتن» بالای 10،000 سال پیش تکامل یافته است. رویکرد تکاملی، رفتار را از لحاظ فشارهای انتخابی که رفتار را شکل می دهند، توضیح می دهد. اعتقاد بر این است که اکثر رفتارهایی که ما می بینیم، یا نمایش داده می شود یا برای کمک به زنده ماندن ما توسعه یافته اند.
به نظر می رسد رفتار مشاهده شده، به دلیل انطباق پذیر بودن بطور طبیعی انتخاب شده است. یعنی افرادی که به بهترین شکل سازگار هستند، زنده مانده و تولید مثل می کنند. رفتارها حتی ممکن است به صورت جنسیتی انتخاب شوند. یعنی افرادی که بیشترین موفقیت را در دسترسی به همسران خود دارند، فرزندان بیشتری نیز دارند. بنابراین ذهن مجهز به «غرایز» است که اجداد ما را قادر به زنده ماندن و تکثیر نمودن میکند.
برای بهره مندی از مشاوره آنلاین روانشناسی خارج کشور می توانید با مشاوران متخصص مجموعه رهیاب تماس حاصل فرمایید.
2 دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید
حساب توییتری هم دارید؟
عالی بود