طرحواره درمانگر به مانند یک روانشناس به کمک و یاری افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی و اختلال های شخصیت، برای درمان آنها می شتابد. به همین جهت، طرحواره درمانگر ها، روش های درمانی مختص به خود را برای حل و درمان مشکلات این دسته از افراد بکار می برند.
اسکیما تراپی یا طرحواره درمانی به وسیله یک روانشناس آمریکایی به نام دکتر جفری یانگ ابداع گشت. یانگ هدفش از ابداع این روش را کمک به درمان اختلالات شخصیت عنوان نموده بود. بر این اساس، طرحواره درمانی یک پاسخ و واکنش به منظور پر کردن خلأ های شناختی رفتاری یا رویکرد شناختی به شمار می رفت. این روش مبتنی بر آموزش، شناخت، هیجان، آگاهی و ناخودآگاه می باشد. همچنین در این شیوه بصیرت و بینش نیز از جمله دیگر ملاک ها در نظر گرفته می شود.
به طور کلی، طرحواره در معنای قالب و چارچوب تفسیر می گردد. بر همین اساس، طرحواره ها به عنوان قالب های ذهنی و چارچوب ها برای در برگرفتن اطلاعات فرد از خود، محیط پیرامون خود، دیگران و آینده به شمار می رود. همچنین طرحواره انتظارات افراد درباره موضوعات مختلف و احساسات آنها را نیز در بر می گیرد. بنابراین طرحواره ها به شکل قالب یا ساختار در نظر گرفته می شوند که نشأت گرفته از تجربه یا واقعیت بوده و به یاری و کمک افراد می آید تا بتوانند تجربه های خود را تفسیر و تعریف نمایند. برطرف ساختن مشکلات و درمان اختلالات شخصیتی در پرتو کمک از طرحواره درمانگر موجودیت می یابد.
پیشنهاد می کنیم بخوانید: درمان وسواس
نقش و اهمیت طرحواره درمانگر
طرحواره درمانگر برای درمان مشکلات و اختلالاتی نظیر وسواس، اضطراب، افسردگی و سایر اختلالات با توسل به شیوه های خود، در صدد درمان این مشکلات بر می آیند. از آنجایی که طرحواره درمانی یک روش مؤثر و تأثیرگذار به منظور کنترل واکنش های فیزیکی و کاهش خاطرات هیجانی به شمار می رود، ایجاد ذهنیت و خاطرات جدید کمک شایانی به تجربه یک محیط تازه به افراد دچار مشکلات رفتاری و شناختی می نماید.
به طور کلی، با تغییر الگوهای رفتاری و جایگزین نمودن الگوهای جدید، انگیزه های هیجانی دردناک و تلخ افراد، جای خود را به انگیزه های مثبت و جدید می دهد. بر این اساس، از منظر طرحواره درمانگر خاطرات تلخ و دردناک گذشته افراد به ویژه در دوران کودکی مانند دوست نداشتنی بودن، آسیب ها و طرد شدن ها به عنوان محرک های قدیمی در زمره طرحواره های ذهنی افراد قرار دارد. به همین جهت، با تغییر الگوی رفتاری و جایگزین نمودن الگوهای جدید می توان تغییرات محسوسی در الگوهای رفتاری امروز افراد ایجاد نمود.
اشخاص سالم همواره از طرحواره های انعطاف پذیر، سالم و قابل تغییر برخوردار می باشند. در سوی مقابل اشخاصی که دچار آسیب در این زمینه هستند، طرحواره های شکننده و سختی داشته و نیاز به طرحواره درمانگر بیش از پیش در این افراد احساس می شود.
ضرورت و لزوم استفاده از طرحواره درمانگر
بنابر نظر طرحواره درمانگر ها، طرحواره یک قالب یا ساختار انگیزشی، شناختی و عاطفی تلقی می شود که به سبب عدم برآورده ساختن نیازهای هیجانی اولیه شکل می گیرد. مفهوم طرحواره درمانی مبتنی بر این ایده است که همه افراد از یک سبک زندگی مشخص برخوردار هستند. در طول زندگی، افراد از الگوهایی بهره می برند که ریشه آنها در دوران کودکی رشد و گسترش پیدا کرده و افراد در طول زندگی همواره این الگوها را تکرار می کنند.
این الگوها تکرار شونده با عنوان طرحواره یا به عبارت ساده تر تله های زندگی شناخته می شوند. مثال بارز در این مورد از خود گذشتگی می باشد. در این حالت فرد به منظور برآورده ساختن نیازهای دیگران، از خواسته و نیازهای خود چشم پوشی می کند. در چنین شرایطی، فرد به علت تاب نیاوردن رنج دیگران و احساس گناه زیاد، در جهت رفع نیازهای دیگران بر می آید. از منظر طرحواره درمانگر ها این طرحواره هنگامی ایجاد شده است که در دوران کودکی فرد از والدینی افسرده و مریض برخوردار بوده و شخص باید مراقبت و نگهداری کافی را از آنها به عمل می آورده است.
بر این اساس، طرحواره به منزله نوعی مکانیزم مقابله ای قلمداد می شوند که به علت عدم برآورده شدن نیازهای احساسی فرد، به ویژه در دوران طفولیت و کودکی شکل می گیرند. به بیان واضح تر، هر طرحواره منعکس کننده برآورده نشدن یک نیاز تلقی می شود. بر این اساس حسب نظر طرحواره درمانگر ها، طرحواره رها شدگی نمایانگر برآورده نشدن نیاز مراقبت و امنیت می باشد. به همین جهت، برآورده نشدن نیازهای احساسی، در سنین بزرگسالی الگوی خود مغلوبی را برای فرد ایجاد می کند. در این شرایط، با کمک طرحواره درمانگر می توان در بزرگسالی این نیازها را برطرف ساخته و زمینه غیر فعال کردن و بهبود این الگوها را فراهم آورد.
طرحواره درمانگر و تکنیک های درمانی
طرحواره درمانگر ها معتقدند که با فعال شدن ذهنیت طرحواره ای در وجود فرد، سه سبک مقابله ای جبران افراطی، اجتناب و تسلیم ایجاد می گردد. بر این اساس، در فرد متناسب با الگوهای یادگیری و خلق و خوی او، یکی از سبک های مقابله ای مشهودتر جلوه می کند. طرحواره درمانگر ها برای تغییر دادن الگوهای ناسازگار اولیه از تکنیک هایی مانند تکنیک های رفتاری، شناختی و تجربه ای استفاده به عمل می آورند. در روش شناختی فرد با کمک درمانگر نادرست بودن و زیر سوال بردن این طرحواره ها را فرا می گیرد. در شیوه تجربه ای درمانگر با استفاده از تکنیک تصویر سازی ذهنی درصدد به حداقل رساندن تاثیرات خاطرات دردناک و تلخ فرد از دوران کودکی بر می آید. در مرحله رفتاری نیز درمانگر برای تغییر عادات و الگوهای رفتاری فرد تلاش می کند.