کُشتار
چرا کشتار؟! چرا اکثریت قربانی اقلیت میشوند؟! برای مثال، جنگی در می گیرد و هزاران نفر نابود می شوند تا تعداد بسیار محدودی آزاد شوند؟! این روال نه تنها در فضای جمعی بلکه درون هر فرد نیز مصداق دارد! کافی است به سیر نابودی ساختارهای جمعی و فردی رجوع کنیم تا مشخص شود که مقاومت در برابر نابودی، تنها باعث تکامل ساختارهای پیشرفته تر می شود تا اینکه انحلال کامل ساختار باقی مانده را مهیا سازد!
گرچه پزشک زاده، وسواس غریبی نسبت به امر «تشخیص» دارد ولی برای نابودی کامل آن تیره و تار پیش میرود! به بیان دیگر سیستم های تربیتی بر خلاف شعارهای ظاهری، حفاظت از ساختار های قبلی را آموزش نمی دهند! به همین خاطر تولیدات بشر در جهت نابودی آنها پیش می رود!
روزانه بافتارهای عجیب و غریبی مبنی بر جلوگیری از تعدی و تجاوز صورت می گیرد تا امری که در ابتدا لذتبخش بود را بدل به یک تابو سازند که نتیجه آن پیشاپیش روشن است! سازه های تمدن روایی ندارند، یعنی برای آنچه که مدعی هستند تحول نیافتند! به بیان دیگر نتیجه عکس حاصل آنها است، به همین خاطر تولیدات و پیشرفت هایی که آشکارا در جهت نابودی عمل می کنند اخلاقی تر به نظر می رسند، هرچند همان ها نیز برچسب بازدارندگی می گیرند!
به عبارتی تحول و تکامل آدمی خلاف ایدئالیسم اولیه عمل می کند! با اینکه درمان های روانشناختی ظاهراً شکل مدرن تری از مینوگروی اولیه هستند ولی نتیجه مشابه دارند و منجر به یک تصویرسازی کاذب و مثبت موقتی می شوند! نگاه پارانوئیدی در یک پروسه طولانی، واقعگرایی بیشتری دارد! همانطوری که مبنای عمل روانکاوی است! از این رو، با تمام مزایای موقتی ربات های هوشمند، در جهان پیش_رو آنها برای نابودی کامل سازه های نیاکان، تحول می یابند!
حال پرسش مهم این است که آدمی چگونه می تواند با چنین تحولی انطباق یابد؟!
آدمی دروناً با سیستم های نابودگر همراه بوده و هست، هرچند عمیقا به زبان درنیامده باشد! اینکه می گویند درون و برون یکی شود در ساختار کنونی زبان ممکن نیست، مگر اینکه زبان دچار یک گسست بنیادی شود! نه تنها درون و برون زبان یکی نیست بلکه سرعت عجیب و غریبی در پوشاندن غلط های خود دارد، دو زمان متفاوت در دل زبان! بنابر همین امر، روانکاوی با پاراپراکسی های کلامی سر و کار دارد!
همانطور که اشاره کردم، اکثریت نه تنها در ساحت جمعی و جهانی بلکه درون هر فردی نیز قربانی می شود، اکثریت دادهها از فرایند پردازش اطلاعات و تحلیل نهایی کنار گذاشته یا سانسور می شوند، از آنجایی که این فرایند خودکار شده و با دنیای بیرونی همخوانی دارد ظاهرا ایرادی به آن وارد نیست! پس هر گاه سمپتوم «بسان همان کشتار» آشکار شود شرایط را برای تداعی آزاد فراهم می سازد! تداعی آزاد، یک خلل و گسستی بر همان ساختار منسجم و مقبولی است که مقاومت برانگیز است و داده های قلم خورده را بالا می آورد و صحنه های فراموش شده تاریخی را بازپردازی می کند!
به همین دلیل است که موجودیت و شکایت از یک سمپتوم برای شروع روانکاوی ضروری است!
روانکاو و آنالیزان در تداعی آزاد با یکدیگر اشتراک عمل دارند، تداعی مقاومت برانگیز است آن هم از نوع آزادش، به همین دلیل، تداعی بسان زاییدن دشوار است! آنالیزان، روانکاو را در موضع «کسی که فرض می شود می داند» قرار می دهد ولی هر دو از ساحت «نمی خواهم بدانم» تداعی می کنند و روانکاو به همین «نمی خواهم بدانم» واقف است! کُشت و کشتار را معمولاً به دلایل زیستی یا غریزی سنجاق می کنند ولی دلالت های زبانشناختی آن پررنگتر است!
زبان، اکثریت را در کنترل خود دارد و حالت عکس آن تنها در کنترل اقلیت بسیار محدودی است! برای مثال، در شرایط جنگی سوژه یا باید این طرفی یا آن طرفی باشد و حالت بینابینی قابل پذیرش نیست چرا که مورد حمله هر دو طرف قرار می گیرد! این یک قاعده زبانی است که بر اکثریت مسلط است و تخطی از آن تقریبا غیر ممکن است مگر اینکه جزء خواص باشید که قاعده زبان را بهم بریزد و کنترل زبان را دست بگیرد!
پس اسناد دادن امور به دلایل زیستی یا تربیتی از روی ناتوانی است و راه را برای شناخت می بندد ولی اسناد به ساختار زبان یا ناخودآگاه با وجود ناشناخته بودن، راه را برای شناخت باز می کند! می بینید زبان در خاموشی هر چه تمامتر قواعد خود را پیاده می سازد ولی به نام اکثریت می نویسد! به همین خاطر یک غلط کردن بزرگ در تصمیمگیری های جمعی وجود دارد! یعنی آنها واقف می شوند که در تصمیمگیری قبلی مختار نبودند و معمولا عهد و پیمان می بندند که دوباره چنین گُه-خوریای نداشته باشند ولی از چاله برون می آیند و در چاه می افتند، این هم یک قاعده دیگر از زبان است!
خواص برای کنترل زبان از همین نقصان زبان (غلط کردن) ورود می کنند! آنها جایی نشستند که این شکاف را می بینند و در مورد آن تداعی می کنند، چنین عملی ظاهراً به مذاق اکثریت (که در کنترل زبان است) خوش نمی آید! پس مقاومت از سوی خود ساختار زبان راه اندازی می شود ولی به میانجی اکثریت تجلی می یابد!
دکتر مهدی ربیعی، عضو هیات علمی گروه روان-شناسی-بالینی، محقق بالینی در حوزه روانکاوی، زبانشناسی و فلسفه
شبکه های اجتماعی مرکز روانشناختی رهیاب: کانال تلگرام مرکز مشاوره رهیاب – صفحه اینستاگرام مرکز مشاوره رهیاب