جنسیت بیولوژیکی، بدن و ساحت جنسی (زنانگی و مردانگی) دو مقوله متفاوت هستند که تنها وقتی میتوان آن را درک کرد که بعد ناخودآگاه را بدون نادیده گرفتن ابعاد لذتبخش آن در نظر گرفت. درواقع آنقدر که هنجارهاfی اجتماعی و فرهنگی در طول سالیان دراز بر تعیین جنسیت و نحوه لذت بردن هر فرد از جنسیتش تاکید داشته، خود طبیعت چنین اصراری نداشته است.
بیتردید مفهوم جنسیت بازتابی از فلسفه و سیاستهای پشت آن است که در زمانها و عرصههای مختلف سود داشتهاند مانند ظهور فمنیسم یا قوانین مربوط به آزادی یا محدودیت هموسکشوالها، ترنسکشوالها و غیره. جنبش فمنیسم که علیه نابرابری مرد و زن و در موجهای بعدی علیه نابرابری حقوق مرد و زن به وجود آمد هم سرانجام به سیاست نابرابری زن و مرد و عدم پذیرش ساحت سکشوالیته انسان منجر خواهد شد.
در حقیقت حقوق افراد با شعار مبارزه با کلیشههای جنسیتی و در سطح سیاسی مطالبه میشود تا جایی که هنجارهای جنسیتی اتفاقا به برابری حقوق جنسیتی افراد آسیب بزند. برای همین امروز شاهدیم که با تمام قوانینی که مرتب به روز میشوند و شعارهایی که هر روز به نفع یک خواسته جنسیتیای تغییر میکنند انسان از رنج جنسیت خود رها نمیشود.
نکته سنجی موضع لکانی نشان میدهد که رابطهای که هر جنسیتی با ساحت جنسی خود حفظ میکند ابدا یک رابطه جهان شمول نیست. زیرا درحقیقت این رابطه مربوط به «بودن» نیست و به هیچ نوع هستی شناسیای(ontology) هم منجر نمیشود. از منظر روانکاوی سکشوالیته هر فرد فراتر از شواهد پدیدارشناختی و هنجارهای اجتماعی است.
تفاوت جنسیت بیولوژیکی با ساحت جنسی
لکان به وضوح در سمینارهای هجدهم و نوزدهم خود بر جداسازی جنسیت بیولوژیکی از سکشوالیته تاکید میکند به این دلیل که از نظر او هویتهایی که فرهنگ و تمدن به زن و مرد میدهند کافی نیست و جنسیت چیزی است که سوژه در طی یک فرآیندی آن را به دست میآورد. از این منظر آنچه اساسا در خطر است نه آناتومی است و نه هویت و نقشهای جنسیتی بلکه شناسایی و تشخیص نوع لذت بردن از بودن است.
مرد و زن بودن یا مونث و مذکر بودن صرفا دالهای زبانی فالیک هستند: موجودی که سخن میگوید یا مرد است یا زن و در همان حیطه هم ارزشمند است. به عبارتی رابطه سوژه با فالوس است که تعیین کننده لذت هر فرد است و بنابراین این «واقعیت» هر فرد است که قربانی میشود.
جنسیت از نظر لکان بسته به نوع ارتباط هر سوژه با دال فالیک و صرف نظر از جنسیت بیولوژیکیاش در نظر گرفته میشود. سوژه انتخاب میکند، انتخابی غیرقابل درک از نوع بودنش که بر دال فالیک و لذت استوار است.
با وجود مطالعات بسیار در حوزه علوم روانشناختی و جامعهشناختی به منظور تبیین و ارائه فرمولهایی برای تعیین هویت جنسی، چارچوبهایی که برای لذت بردن تعریف شدهاند، بیشتر یک بیهویتی دردناک را در پی داشتهاند.
موضع و سکشوالیته یک موجود سخنگو را نمیتوان جهانی کرد و این موضوع به هویت هم ارتباطی ندارد زیرا لذت بردن برای هر فرد همواره به طور ریشهای ناهمگون و متفاوت است. حتی در رابطه هموسکشوالها هم در پس این رابطه ظاهری، چیزی که وجود دارد و برای فرد لذتبخش است و نحوه لذت بردن سوژه را تعیین میکند، رابطه نمادین او با بزرگ دیگری است.
لکان تاکید میکند آنچه آدمها را کنار هم نگه میدارد، ژوییسانسهای مشترک آنها است و از طرفی هم تفاوت جنسیت نوزاد دختر و پسر را (که حتی قبل از تولد هم توسط سونوگرافی قابل تشخیص است)، تفاوتی کوچک میداند و میگوید این دیگری (Other) است که آنها را از هم متمایز میکند.
رابطه جنسی عملی فراتر از آناتومی است و درگیریهای ذهنی انسان را به عنوان یک موجود سخنگو تا جایی برجسته میکند که پاسخی برای ترومای سکشوالیتهاش پیدا کند یا به این واقعیت برسد که «رابطه جنسی وجود ندارد».
این زبان و محدودیتهایش است که بر بدن ارگانیسم شوک و اختگی وارد میکند و ما در زبان به بنبست میخوریم.
چرا ایران رتبه اول عمل جراحی تغییر جنسیت را در جهان دارد؟
شبکه های اجتماعی مرکز روانشناختی رهیاب: کانال تلگرام مرکز مشاوره رهیاب – صفحه اینستاگرام مرکز مشاوره رهیاب